پروین کابلی- تفاوت های دو نسل انقلابی دیروز و امروز
خیزشهای انقلابی شرایط ویژه خود را می آفرینند. خیزشهایی که برعلیه ستم و دیکتاتوری شکل میگیرند انسانها را یک روزه تغییر میدهند. این تغییر محصولی از فضای انقلابی و خروش خیابان است و وقتی با خواست های واقعی مردم توام می شود کسی یارای مقابله با آنرا ندارد.
برای نسل من این تجربه دوبار تکرار میشود. یکبار از شروع تابستان ۱۳۵۷ تا تقریبا ۱۳۶۰ مقطعی که انقلاب سرکوب شد و اکنون برای بار دوم در سال ۱۴۰۱ یعنی بیش از چهل سال بعد از قیام ۵۷ صحنه های بسیاری یادآور آن دوران است. انقلاب نظم خاص خود را دارد. خود را بسرعت سازمان میدهد. منش و رفتار و فرهنگ عمومی قالبی جدید بخود می گیرد. انگار انقلاب و خصوصیات انقلابی انسان های جدیدی می سازد. انقلاب زیر جلد پوست مردم می رود. حق طلبی و آزادمنشی مد میشود. همسایه ها مهربانتر می شوند. افراد یک محله به یک خانواده بزرگتر تبدیل می شوند. یادم هست در محل کارم مدرسه پسرانه خزانه در سه راهی قپان و خیابان آذری تهران، شورای معلمان و دانش آموزان را تشکیل داده بودیم. خیلی ساده تشکیل شد. لازمه آن دوران بود. سه راهی قپان عمدتا از خانواده های کارگری تشکیل شده بود. مدیر استخدامی آموزش و پرورش را عوض کردیم و یکی از همکارانمان را به عنوان مدیر انتخاب کردیم. تمام تلاشمان این بود که مدرسه را بخاطر وضعیت دانش آموزان به تعطیلی نکشیم و ضمن شرکت در تظاهراتها کلاسهای درس را پیش ببریم. قبل از این دوره خانواده ها سالی یکبارهم بدلیل مشغله زندگی در مدارس حاضر نمی شدند، در ایندوره فعال شده بودند و در امور مدرسه دخالت می کردند. همه این کارها به راحتی پیش رفت.
در تسخیر پادگان نظام آباد همراه دوستانم شرکت کردم و یکی از همکلاسهای دوره تربیت معلمی که پسر بسیار آرامی بود در همان سنگر تیر خورد و بلافاصله جانباخت. اما ما ادامه دادیم و وارد پادگان شدیم. مرگ در یک قدمی ما بود و آنرا نمی دیدم. این روزها به یمن وجود اینترنت اخبار ایستادگی و مقابله مردم با رژیم، حمله به نمادها و دستگاه های سرکوبگر، عکسهای عزیزانی که جان می بازند بسرعت پخش می شود و دقایقی بعد هر دنبال کننده رویدادهای ایران از آن مطلع میشود. تصاویر عزیزان جانباخته قلب هر انسانی را میفشارد. اما همزمان رقص مردم در میدان بزرگ رشت و پایکوبی زنان و مردان جوان در کنار هم بر ویرانه تسخیر پایگاه مزدوران در بوکان، پایکوبی زنان بر سقف اتوموبیل ها در حال چرخاندن روسری، مادران و پدرانی که بر مزار جوانان خود فریاد میکشند فرزندم تقدیم به آزادی، صحنه هائی از یک حرکت عظیم برای تغییر بنیادی اند. جامعه ای که قرنهاست در چنگال عقب ماندگی و مذهب و مردسالاری و قومیگری گرفتار شده است، یکباره لباس رزم پوشیده است تا گذشته را نفی و دنیای جدیدی برپا کند. در جامعه تشنه انقلاب که کهنه را نفی و دفع میکند، زنان محور و نماد تغییر شدند و مردم آزادیخواه جهان را باخود همراه کرده اند. این انتقام زنان از رژیمی است که جز خفت و بیحقوقی چیزی برای آنها به ارمغان نیاورد.
روز پنجشنبه ۲۶ آبان سخنرانی پدر محمد حسن زاده در بوکان بر مزار فرزند دلبندش یکی از این لحظه های باشکوه انقلاب است. زمانی که می گوید: “قبلا اگر می خواستیم درستکاری و شرف کسی را مورد تمجید قرار دهیم می گفتیم خیلی مرد است. اما امروز اگر میخواهی خیلی مرد باشی باید زن باشی چرا که زنان غیرت بسیار بیشتری از خود نشان دادند”.
این یک تفاوت اساسی است. کاری که در انقلاب ۵۷ پیش نرفت. پوپولیسم حاکم بر عمده نیروهای چپی که فعال بودند و با تمایلات ناسیونالیستی و نفرت ضد غربی آل احمدی تفکرشان شکل گرفته بود، امکان اینکه به عقب ماندگی تعرض شود و انقلاب ایده های کهنه را نقد کند، مسدود شد. فرهنگ ضد غرب گرائی در بخشی از چپ باصطلاح “ضد امپریالیست” آنچنان قوی بود که بسیاری از زنان جوانی مثل من را مجبور به پوشیدن لباسهائی نمود که یادآوری آن و نگاه کردن به چند عکس باقیمانده از آن دوره، بیانگر تفاوت عظیمی بین تفکر حاکم بر پیشروان آن انقلاب با انقلابیون نسل جدید است. آنچه که امروز پدر محمد حسن زاده در آرامستان بوکان از آن سخن میگوید مُهر باطل شد سیستم ارزشی و فرهنگی گذشته است. فرهنگ مردسالار و ضد زن جمهوری اسلامی و سرمایه گذاری کلان برای ذینفع کردن مردان از رانت قانونی مردسالاری و فرودستی زن و تبدیل آنان به ابزار سرکوب زن. انقلاب زنانه دو ویژگی برجسته تر دارد: اول، عمیقا علیه حکومت ضد زن و اسلام و مردسالاری و قوانین و سنت های ضد زن است. دوم، به شدت ضد تبعیض و نابرابری است و برای خوشبختی همه انسانها تلاش میکند.
اما این پدیده بزرگ خلق الساعه و یک روزه اتفاق نیفتاد. انقلاب نقطه اوج یک نبرد طولانی است. حکومتی که برای چند دهه زنان را انکار کرده است و با رسمیت بخشیدن آپارتاید جنسی یک زندان بزرگ ایجاد کرد، تا مدتی میتواند به زور سرکوب و تخدیر ایدئولوژیک جلو برود. این حکومت از روز اول با مقاومت جامعه و نه بزرگ زنان روبرو شد. اوج تازه این نبرد در تابستان امسال بود که زنان حکومت را کلافه کردند، حجابش را پرت کردند و با ارگانهای سرکوبش درافتادند. تابستان تمرین انقلاب بود تا قتل حکومتی مهسا دریچه ای برای تولد یک فرزند باشکوه شود: انقلاب زنانه.
هر انقلابی مهر نسلی برخود دارد. در همین دو ماهه گذشته، عکسها و فیلمهای پخش شده از زنان و مردان جوان که بسیار عادی دست در دست هم بدون حجاب در خیابانها قدم میزنند و رژیم و قوانین اش را به هیچ حساب نمی کنند. با حکم خود گشت ارشاد را به سوراخ راندند و حالا سراغ عمامه داران آمدند. این نسل از ابتدا میخواهد حسابش با اسلام و فرهنگ حاکم و تبعیض و ستمگر روشن باشد. اینها معیارهای واقعی انقلابیگری در مقیاس توده ای است. موسسات سنجش جوامع و افکار جهانی، همیشه جامعه و مردم ایران را جزو غمگین ترین های دنیا دسته بندی میکردند. زنان و انقلاب اما چهره غم زده و عصبانی و خشن ایران را عوض کردند. ایران به مرکز امید در جهان بدل شده است.
اینها هنوز آغاز است و قابل بازپس گیری. برای تثبیت دستاوردهای تاکنونی و ارتقای آن، باید این راه را تا پایان برویم. سرنگونی جمهوری اسلامی قدم اول پیروزی ماست. با سرنگونی جمهوری اسلامی قوانین و نظم کهنه را ملغی و نظم جدیدی برپا میکنیم که جوابگوی آمال انقلاب باشد. ضد زن ها و طرفداران بقای ستم که امروز ظاهرا عقب رفته اند و بعضا “طرفدار حقوق زن” هم شدند، در پیچ های بعدی با قالبی جدید ظاهر میشوند تا کهنه را بازسازی کنند. ما برای آزادی و برابری ناچاریم بیوقفه و بطرق انقلابی علیه هر نوع تبعیض و ستم و واپسگرائی توجیه کننده آن بایستیم و از امروز سنگرهای غیر قابل عبوری بسازیم.
١٧ نوامبر ٢٠٢٢