در طول تاریخ حیات بشر دستکاریهای عمده در طبیعت اثرات مخربی را به دنبال داشته است، اما بنا به ضرورت های موجود انسان ناگزیر به احداث برخی سازه ها در طبیعت بوده است. سدها یکی از سازه های مهم در حوزه منابع آب می باشند که از گذشته تاکنون با اهداف مختلفی احداث شده اند و روند سدسازی در کشورهای مختلف با کم و کیف و اهداف متفاوتی دنبال شده است. اگرچه در موارد ضروری احداث سدها جهت تولید برق و تامین آب شرب غیرقابل انکار می باشد اما جدای از این موارد هرگونه احداث سد می تواند مشکلات و معضلات زیست محیطی، اجتماعی-اقتصادی، زمین شناسی و اقلیمی غیرقابل جبرانی را به دنبال داشته باشد. اگر روند سدسازی در جمهوری اسلامی که از دوره رفسنجانی استارت خورد را مورد بررسی قرار دهیم، اثرات مخرب زیست محیطی زیادی را می توان دید و موارد متعددی از قبیل روند خشک شدن دریاچه ارومیه، شوری سد گتوند، خشک شدن تدریجی کارون، زاینده رود، خشک شدن بهترین مرتع ایران در دشت قزوین و موارد بسیار دیگر را میتوان نام برد. از نظر فنی خشک شدن پایین دست سدها و از بین رفتن فون و فلور رودخانه پایین دست سد و قطع ارتباط و تغذیه آبخوان ها و نهایتاً کاهش سطح ایستابی و خشکیدن برخی منابع آب سطحی، تجمع بیش از حد رسوبات در پشت مخزن سد از قبیل سد سفیدرود گیلان و وحدت کردستان، جلوگیری از مهاجرت ماهیان و عدم تکمیل روند فیزیولوژیک تکثیر و بقای نسل ماهیان نظیر ماهی آزاد و ماهیان خاویاری دریاچه خزر، احداث سد در خروجی برخی دریاچه های طبیعی مثل دریاچه زریوار کردستان و تجمع بیش از حد رسوبات در کف و از بین بردن چشمه های بستر و همچنین با کاهش عمق دریاچه رشد و پیشروی نیزارها روند اختناق و پیری این دریاچه سریعتر شده است.

سدهای بزرگ با ایجاد سربارهای مصنوعی بسیار زیاد که به لایه های زیرین زمین  وارد می کنند می توانند سبب ایجاد زلزله در مناطق نزدیک سد شوند. همچنین احداث سدها سبب زیر آب رفتن زیستگاه های مختلف گیاهی، جانوری، مناطق روستایی و مسکونی و آثار باستانی خواهد شد و موجب تغییر بافت زیست ساکنان میگردد که سد داریان استان کردستان از این موارد می باشد. همچنین سدها با خشکاندن سرشاخه های اصلی سبب ایجاد کانون های گرد و غبار و طوفان های شن و نمک خواهد شد و اقلیم مناطق را به راحتی دستخوش تغییرات ناخوشایندی خواهد کرد. ازاین رو است که سدهایی که بصورت ناصحیح و غیر ضروری ساخته شده عملا آب شرب حوزه خود و فراتر ازآن را غیرقابل شرب و حتی غیر قابل مصرف می کند.

سوال اساسی اینجاست که باعلم به همه این معضلات و صرف میلیاردها تومان پول جهت مطالعات ساخت سد و همچنین احداث سازه و مبالغی به مراتب بالاتر جهت نگهداری سدها چرا جمهوری اسلامی کماکان اصرار در احداث سدها را دارد؟ پاسخ را باید در نگاه تبدیل هر چیز به کالا و انباشت سرمایه از آب به هرطریق ولو به قیمت نابودی زیست آیندگان در حکومت دید .

در جهان امروز جهت تامین برق روشهای متعدد و سازگار با محیط زیست وجود دارد و جغرافیای ایران بخاطر تنوع اکولوژی قابلیت بهربرداری از بسیاری ازاین شیوه ها را دارد. ایران دارای مناطق بادخیز فراوان جهت استفاده از توربینهای بادی و همچنین گرمترین کویر جهان جهت استفاده از انرژی خورشیدی جهت تامین برق بوسیله پانلهای خورشیدی است. روشی که مثلا دراسرائیل دومین منبع تامین برق آن کشوراست. ماجراجویی و تحمیل هزینه های فراوان برنامه اتمی جمهوری اسلامی که در توجیه برای تولید برق بود عملا جز ایجاد تحریم و فشار اقتصادی و گسترش فقر ثمری برای مردم نداشت بماند که خود نفس تحریم یک جنگ کثیف سرمایه داری هست و الان بحث این نوشته نیست .

اساسا سرمایه داری هرچیز را کالا و درجهت ایجاد سود می داند و هزینه – فایده آن برای بشر اولویتی ندارد، بلکه فقط سود سرمایه را ملاک میداند. در نظامهای سرکوبگری مانند جمهوری اسلامی علاوه بر نگاه سرمایه داری، به علت عدم مدیریت و توان اداره کشور جواب مطالبات اولیه شهروندان هم بصورتی سلبی و با اعمال نیروی قهری داده میشود. نمونه های اخیر برخورد حکومت در بحث واکسن کرونا و یا مطالبه بسیار ابتدایی و به حق شهروندان جهت تامین آب و برق که بوسیله سرکوب و تبدیل مسئله به بحثی پلیسی امنیتی، نشان از بی لیاقتی و عدم داشتن راه حل از جانب حکومت برای رفع نیاز شهروندانش هست که جز وظایف اولیه هر حکومتی ایجاد رفاه برای ساکنان کشور می باشد.

جمهوری اسلامی درحال حاضر هیچ برون رفتی برای بحرانهایی که طی حاکمیت ۴۳ ساله اش بوجود آورده ندارد. اعتصاب کارگران نفت و گاز و پتروشیمی، کارگران هفت تپه، معلمان، بازنشستگان، رانندگان، بخش درمانی کشور و اعتراض تمامی شهروندان به شرایط حاکم تنها از جانب حکومت یک پاسخ دارد: سرکوب و برخورد خشن پلیسی .

از سال ۹۶ به این طرف عملا عامه مردم به این باور رسیده اند که تنها راه نجات در سرنگونی جمهوری اسلامی است و دیگر انداختن مشکل به گردن این کشور و آن کشور، وعده دادن های توخالی و بازی های جناحی نمی تواند مردم را فریب دهد. به گمان من سطح مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم، با توجه به اینکه حکومت تمام توان تبلیغاتی و عملی خود را با کشاندن تمام نیروهایش به میدان بکار بست، خامنه ای و داردسته اش را به این نتیجه رساند که حکومتشان ماندگار نیست. نگاهی به آنچه به اصطلاح مناظره کاندیداهای ریاست جمهوری در چند دوره گذشته بیندازید در واقع دعوای میان چند گروه دزد و فاسد است که دارند به اصطلاح پته هم را بر آب می اندازند. معلوم است از یک سری دزد و قاتل جانی چه چیزی عاید مردم میشود. ما شاهد آن هستیم هر نوع مطالبه از هر کسی در جامعه با شدیدترین وجه ممکن از خشونت پاسخ داده میشود. این روش غالب تمام نظانهای سرکوبگر رو به زوال هست، قطعا درچند ماه آینده ما شاهد ریزش بیشتر نیروهای مزدور حکومتی خواهیم بود زیرا سیستم دیگر توان تامین و خرید خدمتشان را نخواهد داشت .

دراین میان طبقه کارگر، بواسطه جایگاه طبقاتی و نقش محوریش در تولید و درنتیجه گردش اقتصاد و همچنین آگاهی طبقاتی ناشی از تجارب ارزنده نزدیک به یک قرن مبارزه با نظام سرمایه، بعنوان پیش قراول و رهبر این مبارزه می تواند و باید هر روز قاطع تر، کوبنده تر و رادیکال تر جامعه را به سمت انقلاب کارگری سوق دهد. واضح است این گفته نه به آسانی و نه بدون هزینه است، قطعا دراین راه انسانهای آزادیخواه بسیاری زندانی و شکنجه و حتی کشته خواهند شد، اما راه روشن است و آینده از آن ما کارگران است .

٢٢ ژوئیه ٢٠٢١