١- بیش از هر دوره ای در تاریخ سیاسی ایران، امید و نگاهها به نقش رهایی بخش طبقه کارگر و جنبش کارگری برای نجات جامعه از مصائب فاجعه بار حاکمیت کاپیتالیستی و جمهوری اسلامی دوخته شده است. مردم جان به لب رسیده جامعه ایران در نبردی بی امان برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تحقق آینده ای به دور از ستم و رنج و ناهنجاریهای کنونی، به آلترناتیوی متضمن آزادی و برابری و رفاه چشم دوخته اند. این باور که طبقه کارگر و آلترناتیو کارگری ظرفیت و توانایی ساختن آینده ای به دور از حاکمیت سرمایه و استثمار و تبعیض و نابرابری و تحقق سعادت و رفاه همگانی برای شهروندان را دارد، بیش از پیش توجه جنبشهای اعتراضی رادیکال و محرومان جامعه را به خود جلب کرده است. این نقطه عطف مهمی در مسیر تامین رهبری طبقه کارگر بر جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی و تعیین تکلیف قدرت سیاسی به نفع آزادی و برابری و حکومت کارگری و رهایی قطعی کل جامعە از مشقات نظم وارونه سرمایه داری و جمهوری اسلامی است.

٢- فوران خشم مردم تشنه آزادی علیه فقر، گرانی و فساد گستردە در تظاهراتهای سراسری دیماە ٩٦ و عروج مجدد جنبش عظیم سرنگونی این مدت و در آبانماه ۹۸ که قصد نابودی کل بساط جمهوری اسلامی را دارد، موجب تغییر جدی توازن قوا به نفع ادامە مبارزه کارگران و مردم عاصی از نظام سرمایەداری است. اقتدار ماشین سرکوب رژیم اسلامی درهم شکسته شده و امید بە سرنگونی جمهوری اسلامی بە باور عمومی جامعە تبدیل شده است. واقعیت مهم اینست، جنبش طبقه کارگر خود نیروی فعاله و سازنده شرایط خیزش توده ای امید بخش دیماه و آبان ماه ۹۸ بوده و هست. جنبش کارگری با تپش مبارزاتی خود قبل از دیماه ٩٦، با اعتصابات و اعتراضات کارگری مداوم، زمینه ساز به میدان آمدن توده ای مردم معترض علیه فقر و بیکاری و گرانی و سیستم فاسد حاکم بود. از آن دوره ببعد در اذهان مردم حق طلب و در افکار عمومی، جنبش کارگری به نیروی اول جدال سیاسی و طبقاتی جاری و به ستون محوری جنبش اعتراض توده ای و سرنگونی طلبانه تبدیل شده است.

٣- دوره جدید توانمند شدن مبارزات کارگری با گسترش اعتصاب و تجمعات اعتراضی به بخش زیادی از مراکزی کارگری و مشخصا از مقطع اعتصابات بزرگ بافق و چادرملو، هپکو، آذرآب، شرکت واحد تهران و حومه، نیشکر هفت و فولاد اهواز در سالهای اخیر رقم خورد. این اعتراضات، ایستادگی در مقابل تعرض همه جانبه سرمایه داران و دولت به شرایط کار و معیشت طبقه کارگر بود. مقابله آگاهانه تر و سازمانیافته تر کارگری بود، علیه تحمیل زندگی چند بار زیر خط فقر، علیه کاهش دایمی دستمزدها و دستمزدهای معوقه یکماهه تا ۲۴ ماهه و گاها بیشتر، علیه ناامنی شغلی و بیکارسازی وسیع، علیه دستگیری و بازداشت فعالین کارگری، علیه قراردادهای سفید امضا، علیه کارکرد ضدانسانی شرکتهای پیمانی و علیه عواقب بسیار مخرب خصوصی سازیها بر وضعیت طبقه کارگر. در اعتصابات و اعتراضات کارگری این دوره ابتکارات و سنتهای رادیکال در جنبش کارگری برجسته شد. اتکا به مجامع عمومی کارگری و سنت عمل مستقیم کارگری، به میدان آمدن طیف وسیعی از رهبران و فعالین کارگری رادیکال و سوسیالیست، برقراری ارتباط آگاهانه تر بین رهبران کارگری، برجسته شدن فصل مشترکهای بیشتر مبارزات کارگری چه در خواسته ها و چه در روشهای عملی مبارزه و شکل گیری حمایتهای مبارزاتی بین بخشهای مختلف جنبش کارگری از هم، از دستاوردهای مهم جنبش کارگری است.

۴- خصوصی سازیها و مبارزه کارگران علیه عواقب مخرب آن بر زندگی و کار کارگران یک مساله گرهی در جنبش کارگری ایران است. هر کارگر آگاه و ضد سرمایه به خوبی میداند، مالکیت خصوصی و یا دولتی سرمایه، هر دو برای کارگر یعنی استثمار و ستم و کار مزدی، یعنی تبعیض و زدن حقوق کارگران و هردو شیوه مالکیت دارای کارکرد ضد کارگری مشترکی هستند. اعتراض گسترده کارگران به خصوصی شدن بخشهایی از کارخانه ها و مراکز تولیدی به معنای تایید مالکیت دولتی نیست. هدف کارگران از مبارزه با خصوصی سازیها مقابله کردن با تعرض افسار گسیخته کارفرمایان که با طرح خصوصی سازی به شیوه سبعانه و بسرعت زدن دستمزدها و بسیاری از مزایای کارگری، بیکارسازی وسیع و تحمیل دستمزدهای معوقه را در دستور میگذارند. کارگران با مبارزه خود تاکتیک عقب راندن کارفرمایان و تحت فشار قراردادن دولت به قبول تعهداتی در مقابل حقوق کارگران را تعقیب میکنند. تردیدی نیست اگر جریانات رفرمیست و امکانگرا در درون جنبش کارگری بخواهند در این رابطه اندک توهمی را نسبت به ماهیت و کارکرد استثمارگرانه مالکیت دولتی اشاعه دهند، کارگران آگاه و سوسیالیست، چنین توهمی را افشا و خنثی خواهند کرد.

۵- جهش بزرگ در جنبش کارگری ایران با اعتصاب و اعتراض بیش از یکماهه نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز در پایان سال ٩٧ اتفاق افتاد. آنجا که مبارزات درخشان آن دو مرکز کارگری چه در محتوا و مضمون چه در روش و قالب و شکل، با دست زدن به ابتکارات خلاقانه سطح مبارزه و توقعات کارگری را فراتر از موقعیتی بردند که تا آنزمان در جنبش کارگری جاری بود. اعتصاب و تحرک اعتراضی این دو مرکز، با اعتراض علیه بی تامینی شغلی، علیه خصوص سازی، دستمزدهای معوقه و علیه اخراج کارگران شروع شد، اما بسرعت به آن محدود نماند. بلکه کارگران و رهبران جسور کارگری در هفت تپه بی کفایتی دولت حاکم را در پاسخگویی به ابتدایی ترین خواست کارگران و عجز این سیستم حاکم را در اداره کارخانه و مراکز کار اعلام کردند. در مقابل راه حل کارگری خود “اداره شورایی” را مطرح کردند این پدیده آن جهش و گام سیاسی بلندی بود که رهبران جسور کارگری در این دو مرکز برداشتند، پوسته محدودیتهای تا آن زمان تحمیل شده بر جنبش کارگری را شکستند. از آن دوره به بعد توقعات جنبش کارگری ارتقا پیدا کرد. جنبش طبقه کارگر به عنوان نیروی صاحب آلترناتیو برای به دست گرفتن سرنوشت خود و جامعه ابراز وجود کرد. طرح ایجاد شوراها و اداره شورایی نه فقط در سطح جنبش کارگری، بلکه در میان جنبشهای اعتراضی رادیکال و در سطح جامعه به شعار مبارزاتی تبدیل شده است. به علاوه تجربه به میدان آمدن طیف وسیعی از رهبران و فعالین و آژیتاتورهای روشن بین و جسور کارگری در نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز دستاورد مهم دیگری بود که دامنه آن به دیگر بخشهای جنبش کارگری گسترش پیدا کرد و تجربه میشود. دستاورد مهم دیگر این دو مرکز کارگری کشاندن اعتراضات به شهرهای شوش و اهواز، که موجب حمایت گسترده مردم از کارگران و خانواده های کارگری شریک در این اعتراضات و عجین شدن مبارزات کارگری و اعتراض توده ای با هم در مقابله با استثمار و زور و سرکوب و حاکمیت جمهوری اسلامی شد. اقدام مهم دیگر کارگران هفت تپه، تلاش جدی برای خنثی کردن اقدامات تفرقه افکنانه کارفرما و دولت و به ویژه هشدار آنها علیه ترفند تفرقه ملی در صفوف کارگران اعتصابی بود.

به علاوه دور جدید اعتصاب و اعتراضات کارگری ماههای اخیر نیشکر هفت تپه، هپکو و آذرآب تاکید مجددی است، بر ظرفیت ها و ابتکارات مبارزاتی جدید در جنبش کارگری علیه کارفرمایان و دولت سرمایه. پافشاری بر خواست آزادی فعالین کارگری در بند و ازجملە اسماعیل بخشی و دیگر دستگیر شدگان همراهش در اعتصاب دوره قبل از جانب کارگران هفت تپه، نمونه درخشان از همسرنوشتی و تعهد مشترک مبارزاتی را نشان میدهد، که نهایتا با آزادی این دستگیر شدگان به ثمر رسید. اقدام مهم دیگر، باریگاد بندی کارگران هپکو و آذرآب در مسیر راه آهن شمال و جنوب، کشاندن اعتراضات برحقشان به سطح شهر و دیگر اقدامات میلیتانت آنها و همبستگی هر دو مرکز کارگری در تحرک اعتراضی اخیر از هم، ابتکاراتی است که ظرفیتهای قابل گسترش جنبش کارگری علیه سرمایه داران و جمهوری اسلامی را تقویت کرده است.

٦- جنبش کارگری و گامهای اساسی که باید برداشته شود!
جنبش طبقه کارگر ایران با شرایط حساس و رسالت تعیین کننده ای روبرو است. این شرایط توقعات مهمی را در مقابل جنبش کارگری و سوسیالیستی قرار میدهد که همزمان با مبارزه روزمره برای بهبود شرایط کار و زندگی در مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و خلع ید از نظم سرمایەداری بە رسالت خود عمل کند. به سرانجام رساندن این رسالت در این مقطع در گرو تامین ملزوماتی است که ذیلا بر آنها تاکید میکنیم:

الف – تامین رهبری سراسری در مبارزات جاری: اکنون جنبش کارگری ایران دارای طیف وسیعی از رهبران و فعالین کارگری شناخته شده و مبارز است و این دستاورد مهمی است. همە اعتراضات کارگری تاکنونی با ابتکارات رهبران و فعالین کارگری کە در صحنە حضور داشتند، ممکن شده است. با این وصف و به دلیل محدودیتهای تاکنونی که بر جنبش کارگری تحمیل شده، هنوز جنبش کارگری با خلاء رهبری سراسری روبرو است. گامهای اولیه برداشته شده در بطن مبارزات کارگری جاری، با تغییر قدم به قدم تناسب قوا و با طرح و نقشه آگاهانه رهبران کارگری رادیکال و گرایش سوسیالیستی طبقه کارگر، راه فایق آمدن بر این خلاء را نشان میدهد. شکل گرفتن ارتباط بین محافل رهبران و فعالین کارگری رادیکال و سوسیالیست، و ایجاد شبکه همگام و هم جهت رهبران کارگری مراکز کارگری مختلف با هم در سطح منطقه ای و سراسری، هم جهتی عملی مشترک در مبارزات پیش رو در راستای به وجود آمدن رهبری هم بسته و متحد منطقه ای و سراسری تحول مهمی در ابراز وجود قدرتمند جنبش کارگری خواهد بود، که لازمست با جدیت پیگیری شود.

ب- مبرمیت گسترش مجامع عمومی و ایجاد شوراها: جنبش کارگری ایران در روند مبارزات جاری خود به مجامع عمومی به عنوان ظرف اولیه سازمانیابی خود متکی بوده است. به همت و جسارت فعالین کارگری در موارد معینی اتحادیه و شورا و نهاد کارگری مستقل سازمان داده شده است. طرح “اداره شورایی” و گسترش تلاشهای مبارزاتی برای ایجاد شوراها قدم مهمی در راستای سازمانیابی توده ای کارگری مورد نیاز جنبش کارگری است. با طرح اداره شورایی و استقبال از جنبش شورایی، جنبش کارگری و رهبران سوسیالیست کارگری بیش از پیش و هدفمند لازمست دامن زدن به جنبش مجامع عمومی و ایجاد شوراها را در مراکز و رشته های کارگری در اولویت اساسی قرار دهند. به علاوه فراتر از یک مرکز کار و رشته کارگری، در سطح منطقه ای و سراسری هم با طرح و نقشه واقعی و زمینی تلاش برای ایجاد تشکل و شورای منطقه ای و سراسری کارگران را در دستور گذاشت.

ج- به تحزب کمونیستی باید متکی شد: تحزب کمونیستی بخش لاینفک و ضروری جنبش کارگری و سوسیالیستی در جدال سیاسی و طبقاتی دایمی با بورژوازی است. حضور قابل لمس گرایش کمونیستی و سوسیالیستی در جنبش کارگری ایران واقعیت قابل اتکای طبقه ما در نبرد همه جانبه با بورژوازی است. در شرایطی که جنبش طبقه کارگر به عنوان جنبش مدعی قدرت، رسالت هدایت مبارزه و تحرک انقلابی جامعه را به عهده دارد، واضح است، به سرانجام رساندن چنین رسالتی سازمان رهبری کننده و کمونیستی جنبش طبقه کارگر را میطلبد. در جدالهای سیاسی جامعه، جنبش ها و طبقات اجتماعی از کانال احزابشان نمایندگی میشوند. طبقه کارگر هم از طریق حزب کمونیستی خود باید در همه لحظات جدالهای اجتماعی و طبقاتی و به ویژه در مقطع تعیین تکلیف قدرت سیاسی نمایندگی شود. کارگران کمونیست، رهبران رادیکال و پیشرو کارگری لازمست به روشنی مبرمیت اتکا به تشکل یابی حزبی و حزبیت کمونیستی طبقه کارگر را در میان صفوف کارگران اشاعه دهند. با گرایش تحزب گریزی و دور کردن کارگران از دخالتگری در تحولات سیاسی مبارزه کنند. درس مهم انقلاب ۵۷ و درسهای برگرفته از همه تحولات مهم چند دهه اخیر این واقعیت بدیهی را تاکید میکند، که جنبش طبقه کارگر بدون تحزب کمونیستی خود و حزب کمونیستی هم بدون درهم تنیدگی طبقاتی و اجتماعی با طبقه کارگر نمیتوانند آزادی و رهایی قطعی انسان را از استثمار و ستم ممکن سازند.

کنگره نهم حزب کمونیست کارگری – حکمتیست اعلام میکند، بعد از دی ماه ۹۶ و اکنون بعد از نبردهای عظیم شهری در آبان ماه ۹۸ برای جارو کردن جمهوری اسلامی، جامعه ايران در آستانه تحولات سرنوشت سازی قرار گرفته است. جمهوری اسلامی رفتنی است. دوره جدالهاى تعيين کننده برسر سهم انسانها از آزادى و رفاه و سعادت فرا رسیده است. تحولات امروز ايران فقط برسر سرنگونی جمهوری اسلامى نيست. بلکه بر سر شکل دادن به آینده هم هست. آنچه امروز در ايران ميگذرد تعيين ميکند که فردا دهها ميليون انسان چگونه خواهند زيست. آن آينده دارد امروز ساخته ميشود. اگر پيروز بشويم، و ميتوانيم بشويم، آنگاه اين آينده شاهد برپايى جامعه اى آزاد و برابر و مرفه و انسانى خواهد بود. جامعه اى بدون استثمار، بدون فقر، بدون طبقات بالادست و فرودست، بدون استبداد، بدون حاکميت خرافات مذهبى و سنتها و اخلاقيات ارتجاعى، بدون نابرابرى، بدون تبعيض. يک جامعه سوسياليستى. کنگره نهم حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست بر نقش تاريخساز طبقه کارگر و جنبش کمونيسم کارگرى در شکل دادن به آينده ايران و فرصت کم نظيرى که براى ايفاى نقش کارگر و کمونيسم بعنوان رهبر يک جنبش عظيم براى آزادى و برابرى در ايران فراهم شده است تاکيد میکند. کنگره رهبران و فعالین کارگری رادیکال و همه کمونیستها و آزادیخواهان را برای تحقق چنین آینده و دورنمایی به همگامی مبارزاتی و پیوستن به حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست فرامیخواند.

مصوب کنگره نهم با اکثریت آرا
نوامبر ٢٠١٩

***