گفتگوی تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده. منشور ارتجاع پروغربی علیه مردم
امیر عسگری: عاقبت منشور وعده داده شده رضا پهلوی و شرکایش منتشر شد. ابتدا ارزیابی کلی شما را از این منشور بدانیم؟
رحمان حسین زاده: علیرغم فضا سازی از قبل و پروپاگاند وسیعی که راه انداختند، اما منشورشان بسیار بی رونق متولد شد. سندی است انباشته از کلی گویی و تناقضات ناشی از حضور ترکیب ناهمگون سازش کرده با هم و البته اساسآ متأثر از سیاست ناسیونالیسم ایرانی پروغرب و به درجه ای کدهایی را از فدرالیسم کرد در آن وارد کرده اند. عبارت پردازیهای فریبکارانه از دید هر فرد آشنا با فضای سیاسی ایران بیمایگی این سند را برملا میکند. به ناحق اسم “مهسا” را برآن گذاشتند. در صورتی که نقطه عزیمت و اهداف ناظر و احکام و خواسته هایی که در آن طرح شده، دقیقآ در ضدیت با توقعات و خواسته ها و شعارهای مطرح شده در خیزش انقلابی چند ماهه اخیر بعد از مرگ مهسا امینی عزیز است. این پلاتفرم بخشی از آلترناتیو راست ارتجاعی پروغرب در مقابل خیزش انقلابی و علیه منافع مردم و تمامآ ضد هر تحول انقلابی است. همانطور که بارها گفتیم جریانات راست در مقابل روند انقلابی و هر تحرک انقلابی سد معبر و مانع ایجاد میکنند. کنفرانس “جرج تاون” و منشور نیمه مرده متولد شده یکی از این حربه ها است. بخش اول منشورشان که قطب نمای اصلی سند است، برای دریوزگی و کرنش در بارگاه دولت آمریکا و دولتهای اروپای غربی تدوین شده است. پاشنه آشیل منشور راستها یک علت دیگر هم دارد که من در یادداشتی هم نوشتم “نزول “باد خالی شده” حباب منشور راستها را در واقعیت دیگری هم باید دید. آن هم این واقعیت که قبلتر و به معنای واقعی کلمه از داخل “منشور مطالبات حداقلی تشکلهای صنفی و مدنی” زیر پای “منشور راستها” اعم از مشروطه خواه و جمهوریخواه و فدرالیست را خالی کرده بود. امروز هر فعال سیاسی و یا ناظر منصف میتواند، “منشور آن هم حداقلی” با قبول محدودیتهای متعدد داخل کشوری، تازه از جانب “نهادها و تشکلهای صنفی و مدنی” و نه احزاب ماکسیمالیست چپ مثل ما که صاحب مانیفست جامع “دنيای بهتر” هستیم را با منشور حداکثری شش خودگمارده راستها مقایسه کند، تا بی تردید ببیند چه فاصله عمیقی بین این دو منشور وجود دارد، تا متوجه شوند که منشور حداقلی نهادهای صنفی و مدنی مربوط به نیروی اعماق جامعه درست نقطه مقابل منشور حداکثری راستها قرار گرفته است. پاشنه آشیل منشور راستها نه فقط ارائه شده از جانب شش خود گمارده، بلکه ارائه شده از جانب “پنج حزب و سازمان جمهوریخواه” در روز نهم مارس هم وجود منشوری حتی حداقلی از قطب چپ جامعه است. انتشار از قبل و به موقع منشور حداقلی نهادها و تشکلهای صنفی باد منشور راستها را خالی کرد و همین اهمیت اصلی منشور حداقلی نهادها و تشکلها را در جدال راست و چپ جامعه توضيح می‌دهد.
امیر عسگری: ماهیت طبقاتی و سیاسی منشور جریانات راست را چگونه‌ ارزیابی میکنید؟
رحمان حسین زاده: منشوراپوزیسیون بورژوایی برای حفظ نظم استثمارگر و ستمگر سرمایه داری است. سند این شش نفر خودگمارده جریانات راست هم از این قاعده مستثنی نیست. سروته این سند و بخشهای مختلف آن از همان بخش اولی که تقلای برقراری رابطه با قدرتها و دولتهای کاپیتالیستی غربی را قطب نمای خود قرار داده، تا آنجا که از اقتصاد و سیاست و حقوق و فرهنگ و قوانین صحبت میکند، به ویژه آنجا که به حفظ “ارتش عزیزشان” و جاسازی کردن سپاه ساسداران در درون ارتش و حیله گرانه آن را ادغام مینامند و آنجا که به روشنی در مقابل درهم کوبیدن کلیت حکومت سرمایه داری اسلامی هستند، به وضوح دغدغه اینها حفظ ارکان سرمایه داری در ایران و تلاش آنها برای جابجایی قدرت از بالا و تغییر چند مهره اصلی جمهوری اسلامی و حذف “ولی فقیه” و به عبث سلطنت طلب ها فکر میکنند به جایش نشاندن “ولی سلطنت” با کمک ابن الوقتهایی چون عبادی و مهتدی و مسیح و … گردآمده در جرج تاون و احتمالا عالیجنابان “شورای مدیریت گذار” و راضی کردن “جمهوریخواهان” در حاشیه میتوانند حاکمیت سرمایه را تضمین کنند. اینها برای نجات سرمایه داری ایران گرفتار آمده در بحرانهای چند لایه و لاینحل به دست جمهوری اسلامی به ناچاری به موضع اپوزیسیون جمهوری اسلامی به زعمشان “روبنای سیاسی ناکارآمد و ناباب” افتاده اند. در نتیجه ماهیت طبقاتی و سیاسی این منشور در خدمت نجات سرمایه داری و اگر بتوانند احیای دوره دیگری از انباشت سرمایه بالا و جاری کردن استثمار شدید و به کارگرفتن نیروی کار ارزان و البته لازمه اش تحمیل حاکمیت استبدادی است. در نتیجه این منشور تماما ضدکارگری و ضد حقوق پایه ای مردم ایران است.
امیر عسگری: بخش اول منشور اینها بر رایزنی با دولتهای غربی متمرکز است، آیا این نشانه تمایل شدید آنها به رژیم چنج نیست؟
رحمان حسین زاده: قبلا اشاره کردم اساس منشور ضد کارگری آنها در همان بخش اول بر دریوزگی در بارگاه دولت آمریکا و دولتهای غربی است. اما مشکل شان اینست که اولا به عنوان آلترناتیو قابل قبول به رسمیت شناخته نمیشوند. تشتت درونی اپوزیسیون راست از چشم دولتهای غربی هم دور نمانده و اتفاقا مضحکه “وکالت گرفتن” رضا پهلوی و شکست آن و مخالفتهای جناحهای دیگر اپوزیسیون بورژوایی با کنفرانس جرج تاون و همین به اصطلاح منشور، موقعیت اینها را نزد دولتهای غربی هم ضعیف کرده است. نکته قابل توجه دیگر اینست که آمریکا و غرب هنوز در فاز سازش و احیای “برجام” با جمهوری اسلامی بسر میبرند. در نتیجه امیدهای اپوزیسیون راست به تغییر رژیم از بالا و به این معنا “رژیم چنج” فعلا ناکام مانده است. یک جنبه را تاکید کنم، ببینید، آمریکا و دولتهای غربی برای تغییر رژیمهای به نظرشان نامطلوب از بالا (رژیم چنج) طرحها و توطئه ها و آبشنهای مختلف را تجربه کرده و در آستین دارند. از جمله کودتا، تقویت و سرکار آوردن جناحی از درون همان هیئت حاکمه علیه جناح دیگر (کاری که با اصلاح طلبان و اعتدالیون آزمایش کردند و شکست خورد) سازماندهی انقلابات مخملی با اتکا به اپوزیسیونهای بورژوایی که در حد کنترل شده ای به اعتراض مردم هم متکی میشوند و نهایتا اشغالگری نظامی به نحوی که بعد از پایان جنگ سرد، آمریکا و بریتانیا به عراق لشکر کشیدند و رژیم بعث را ساقط کردند. این مورد آخر عمدتا به “رژیم چنج” موسوم است. چنین روشی به معنای جنگ و لشکر کشی نظامی مشابه عراق و افغانستان و لیبی و یا کودتای نظامی به نظرم اساسا به دلیل شرایط انقلابی و حضور گسترده مبارزاتی کارگران و زنان و جوانان و مردم جان به لب رسیده، در ایران شکست میخورد و فکر نکنم دولتهای غربی هم دنبال آن بروند. با این وصف توطئه ها و طرحهای اپوزیسیون بورژوایی و ارتجاعی در همدستی با قدرتهای ارتجاعی جهانی و دولتهای منطقه نباید دست کم گرفت.
امیر عسگری: به نظر میرسد ترکیب متناقضی از ناسیونالیسم ایرانی و فدرالیست کرد پای اصلی این منشور باشند. آیا امکان ادامه کاری را دارند؟
رحمان حسین زاده: مشاهده شما درست است. دو عنصر اصلی و سیاسی کارترین این جمع ناهمگون اتفاقا رضا پهلوی به مثابه نماد ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی و عبدالله مهتدی به عنوان نماد خود گمارده فدرالیستها هستند. اتفاقا پاشنه آشیل این جمع همین دو نفر به نمایندگی از ترندهای سیاسی دخیل در این ماجرا است. ناسیونالیسم چه در فرمت عظمت طلب ایرانی و یا فدرالیسم محلی فصل مشترک در تقابل با منافع کارگران و مردم و قطب چپ و یا به پیروی و بیعت از دولتهای غربی دارند، اما در کشمکش بر سر آرایش قدرت سیاسی بورژوازی در ایران تضاد منافع جدی هم دارند. ناسیونالیسم عظمت طلب با کلید واژه “تمامیت ارضی” به سیطره کامل و زورگویانه بر کل کشور و متکی به استبداد خشن و سرکوب و لشکرکشی چشم دوخته است. همان اقدامات جنایتکارانه ای که رضا خان پدر بزرگ و محمد رضا پهلوی پدر همین رضا پهلوی مرتکب آن شده اند. در مقابل ناسیونالیستهای محلی و از جمله فدرالیستهای کرد دنبال شریک شدن در قدرت سیاسی تحت نام فدرالیسم هستند. میخواهند اداره امور محلی در کردستان به احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد محول شود. در نتیجه در اولین قدم بر سر تعیین مرز منطقه فدرال و غیر فدرال و دامنه و درجه واگذاری قدرت با هم در تضاد قرار میگیرند. واقعه ای که هم اکنون در عراق و کردستان عراق مبنای معضلات زیاد حتی برای مردم کردستان عراق شده است. نقطه عزیمت و پلاتفرم اینها پاسخ به معضل واقعی رفع ستم ملی و حل مسئله ملی نیست. جدال برسر سهم بردن بیشتر از قدرت سیاسی در راستای بهره گرفتن از استثمار طبقه کارگر و مردم کارکن در جامعه است. در این منشور و بر روی کاغذ این دو طرف به سازشهای شکننده رسیده اند. همین الان جناح تندرو مشروطه خواهان به این سازش رضا پهلوی قائل نیست و از آنها افراطی تر بخش عمده ناسیونالیستها و فدرالیستهای کردستان علیه اقدام مهتدی موضع گرفته و سازمان تحت هدایت مهتدی مورد انزجار آنها قرار گرفته است. تازه همین فرمولهای سازش روی کاغذ در عالم واقع نمیتواند جنبه اجرایی پیدا کند. در نتیجه این منشور و سازش این دوطرف ادامه کاری نخواهد داشت و قبلا گفتم همین الان ناکامی این پروژه عیان است.
امیر عسگری: این منشور میتواند جریانات راست را متحد کند؟ آینده اش را چگونه‌ می بینید؟
رحمان حسین زاده: تاکنون نتوانسته و در ادامه هم نمیتواند. این منشور ترکیبی از تمایلات مشروطه خواهی و جمهوریخواهی و فدرالیست خواهی است. اینها جنبشهای مختلف، هر چند دارای فصل مشترکهایی هستند، اما تضادهای جدی هم با هم دارند. فصل مشترک شکننده آنها امید به حمایت دولتهای غربی وپرو غربی بودن شان و دفاع از نظم سرمایه داری و ظرفیت ضد انقلابی تقابل با تحولات انقلابی بالاجبار آنها را در کنار هم قرار داده است. اما در کش و قوسهای سیاسی پیچیده جامعه ایران اینها دوباره در مقابل همدیگر قرار میگیرند. تازه بخشی از جریانات راست بیرون از دایره جریانات پروغربی موی دماغ اینها خواهند بود. در نتیجه به نظرم این منشور و جست و خیز راست جرج تاونی نه تنها نتوانسته و نمیتواند چتری برای هماهنگی و ائتلاف جریانات راست، بلکه کارکرد تاکنونی آن و در آینده هم باعث انشقاق بیشتر آنها خواهد بود.
امیر عسگری: کارگران و زنان و اساسا قطب چپ جامعه‌ چه برخوردی به منشور راستها لازم است داشته باشد ؟
رحمان حسین زاده: با خرسندی میتوانم بگویم، درجه بالای خود آگاهی طبقاتی و سیاسی موجود در جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی رادیکال و در میان نیروهای چپ و کمونیست درس گرفته از تجربه تلخ انقلاب سال ٥٧ باعث شده تاکنون کلیت طرح و منشور و آلترناتیوهای راست جایگاه جدی نزد قطب چپ و سوسیالیستی نداشته باشد. جدایی اجتماعی و تمایز سیاسی قطب چپ و راست را به روشنی در جنبش سرنگونی و خیزش انقلابی جاری می بینیم. این پدیده از اهمیت بالایی برخوردار است. اما ماندن در این سطح پاسخگو نیست، بلکه چه برای انداختن جمهوری اسلامی و چه برای به حاشیه راندن آلترناتیو راست، جنبش کارگری و چپ و کمونیستی باید در قالب آلترناتیو مدعی قدرت سیاسی عرض اندام کنیم. قطب کارگری و چپ و کمونیستی مشکلی در حیطه منشور و پلاتفرم نداریم. از کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست که برنامه جامع دنیای بهتر تا بیانیه مفاد سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و اسناد تاکتیکی پاسخگوی مسائل گرهی جدال طبقاتی و سیاسی جاری را داریم، تا پلاتفرم مشترک نیروهای چپ و کمونیست برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و اکنون منشور حداقلی ٢٠ نهاد و تشکل صنفی و مدنی از داخل، برخلاف منشورها و اسناد ضد کارگری و ضد مردمی جریانات راست، انطباق بسیار بالا و دقیقی با توقعات و خواسته های طبقه کارگر و مردم و زنان و نسل جوان جامعه ایران دارد. براین اساس اکنون مقطع اعمال رهبری و سازماندهی جنبش رادیکال و اجتماعی برای سرنگونی کامل جمهوری اسلامی و بنیاد گذاشتن حاکمیت کارگری و شورایی اجرا کننده منشورهای انقلابی و رادیکال است. این رسالتی است که بر دوش رهبران و پیشروان کمونیست جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی رادیکال و به علاوه جریانات کمونیست و از جمله حزب کمونیست کارگری حکمتیست است. تمام تقلای ما اینست پاسخگوی این رسالت تاریخی باشیم.
***