ترس فروریخته‌ مردم، جمهوری اسلامی در ”کابوس سرنگونی“
ملکه عزتی
همچنانکه قابل انتظار بود، سر کار آمدن دولت رئیسی آدمکش و قول و قرارهای پوچ و بی پایه در رابطه با گشایش اقتصادی و بهبود شرایط زندگی مردم و ساختن هزاران مسکن در عرض یک سال نه تنها به وقوع نپیوست بلکه امروز به وضوح میبینم مردم هر روز با پیامدهای فلاکتبار بیشتری که ناشی از سیاستهای این دولت و رئیس جانی آن روبرو میشوند. فقرو گرانی سرسام‌آور در دولت‌های قبلی امروز به مراتب بیشتر و گسترده‎تر شده و معیشت مردم در وضعیت بسیاروخیم تری قرار دارد. شدت و وسعت سرکوب، خشونت و کشتار بی‌سابقه است. تعرض به فعالین سیاسی و چهره‎های منتقد رژیم و فعالین کارگری و دانشجویی بشکل بسیار بی‌سابقه‌ای در جریان است. در کردستان در چندماه گذشته بیش از ۲۰ نفر از فعالین سیاسی و اجتماعی بازداشت شده و تعدادی هم ربوده شده اند و هیچ خبر موثقی ازآنان در دسترس نیست. در شهرهای دیگر هم بازداشت ها و احضارها روزانه در جریان است.
زندگی روزانه مردم هم حکایت فلاکت ناشی از یک نظام طبقاتی است که چنان عریان و آشکارمردم محروم را در منگنه فقر و بیخانمانی قرار داده که تصور آن هم سخت است. بعد از گورخوابی، بام خوابی و کارتن خوابی امروز در تهران با پدیده اتوبوس خوابی روبرو هستیم. مردمان محرومی که برای چند ساعت خوابیدن پولی در حدود ۵۰ هزار تومان میپردازند و در این فاصله چند ساعت چندین بار هم باید بیدار شوند. این در حالی است که مهدی چمران رییس شورای شهر تهران با وقاحت تمام میگوید من به این مسایل حاشیه ای نمیپردازم و در ادامه هم میگوید ما برای اتوبوس خوابی پولی از مردم نمیگیریم تقصیر ما نیست آنها خوابشان میگیرد! این دهان متفعن را با چه چیزی باید بست؟
قیمت کالاهای اساسی مورد نیاز مردم ساعتی افزایش پیدا می‌کند و مردم محروم و دردمند از مصرف ابتدایی ترین مواد غذایی محروم مانده اند. قیمت یک شانه تخم مرغ ۴۳ هزار تومان اعلام شده که عملا بسیار بیشتر از این قیمت به فروش میرسد. گوشت هم رویایی است مختص از ما بهتران است و راهی به مناطق فقیر نشین و زندگی های زیر خط فقر بازنکرده . خط فقر رسمی در ایران علی العموم بالای شانزده میلیون و در شهرهای بزرگتر بیشتر است. یکی از پیامدهای این شرایط اینست که اکثریت عظیمی با سو تغذیه روبرو هستند و عده ای هم با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. سیاستهای تهدید آمیز اقتصادی، دعوت به قناعت و عدم اصراف در سفره از قبل خالی در حالی است که این جنایتکاران هر روز فربه تر شده و به میزان ثروت و سرمایه شان اضافه میشود.
دخالت در زندگی شخصی و مسایل خصوصی شهروندان نیز به طرز فجیعی و بیشتر از هر زمانی روبه افزایش است. تنگ کردن عرصه بر زنان هر روز گسترده تر میشود. دولت و سران ارگانهای سرکوب هر روزه با تهدیدی جدید جامعه را مورد خطاب قرار میدهند و با اخطار و هشدار شهروندان، مردم محروم و خصوصا زنان را تهدید میکنند. از تبعیدیان و مهاجران در خارج کشور هم غافل نیستند و هر روز با تهدید و تمهیدی تازه قصد به دام انداختن مخالفین و مهاجرینی را دارند که ناچار به ترک خانه و زندگیشان شده‌‎اند. یک روز سامانه اینترنتی برایشان درست میکنند یک روز میگویند برگردید اگر مشکلی هم باشد حل میشود و یک روز از سرمایه گذاری ایرانیان خارج از کشور داد سخن میدهند.
در این میان زنان اما بیشتر از همیشه در تیررس تهدیدات و خشونت کلامی این دایناسورها بوده‌اند. یکی از سران جانی این رژیم مرگ و اعدام موحدی کرمانی میگوید اگرانقلاب و اسلام ضربه‌ای بخورد از جانب زنان است! گله های طلاب حوضه جهلیه هم بیانیه و طومار مینویسند و از زنان هنرپیشه شکایت میکنند که موجب تحریک آنها شده و باعث سستی ایمانشان. محکوم کردن زنان به ازدواج و فرزندآوری و ارسال این اراجیف به نام مواد ولایحه قانونی به مجلس و تصویب آن از موارد بارز فشار بر زنان و تضییع حقوق انسانی و حق اختیارآنان بر بدنشان است. جمهوری اسلامی در میدان جنگ علیه زنان چهار نعل میتازد.
در جبهه مقابل اما مردم معترض و متنفر از این حکومت آدمکش هم ساکت نبوده‌اند. آنها هم عرصه را بر سران جنایتکار و نزدیکان این خیل دزد و جانی تنگ کرده‌اند. از کشیدن عمامه آخوند و لگدمال کردن آن تا اعتراضات بردوام کارگرانی که روزانه استثمار میشوند و سودآوری سرمایه را تامین میکنند اما خودشان از هرنعمتی محرومند، از اعتراضات و پایداری معلمین و بازنشستگان که با شجاعتی بینظیر علیه نظام پوسیده و خرافی آموزش، علیه آموزش پولی و خصوصی و برای حقوق اولیه خود و دانش آموزان ماههاست در میدان هستند تا زنانی که در میدان و عرصه های مختلف علیه قوانین سرکوبگرانه حکومت صف بسته اند همه و همه تلاش برای خنثی کردن و تقابل با سیاستهای بغایت ضد کارگری و ضد انسانی دولت و حکومتی است که برای حفظ بقای خویش کمر به نابودی جامعه گرفته. صدای مادران شجاع آبان و خاوران و خانواده های زندانیان سیاسی و هواپیمای اوکرایینی فریادی است بر سر سرکوب و جنایت و خشونت عریانی که حکومت اسلامی بشکل سازمانیافته علیه مردم محروم اعمال میکند. همه شواهد نشان میدهد سران جانی جمهوری اسلامی کابوس سرنگونی و فروپاشی حکومت را هر روز بیشتر و بیشتر احساس میکنند. میبینند ترس اولیه مردم از بین رفته است. واهمه دستگیری و تعقیب و بازداشت هم دیگر به کمترین حد خود رسیده تا جاییکه بعد از قتل بکتاش آبتین در بند ۸ زندان اوین زندانیان بدون واهمه شعار مرگ بر دیکتاتور سر میدهند. این روند نمایانگر و نوید بخش یک چیز است جمهوری اسلامی برای مردم محروم و معترض جامعه هیولای سهمگین دهه شصت و کشتار وحشیانه آن سالها نیست. میشود رودررو با این سیستم سرکوبگر درگیر شد وآن را وادار به عقب نشینی کرد. میشود زندان و غل و زنجیرش را به سخره گرفت و سپاه و بسیجی لمپن و مزدورش را با هورا کشیدن از میدان بدر برد، کاری که جمعی از کشاورزان معترض و زحمتکش اصفهان و معلمین در شیراز و شهرهای دیگر کردند. امروز این رژیم است که برای بقای خود مجبور به دفاع شده نه مردم زحمتکش و کارگر. امروز این حاکمیت با معضلات گرهی و اساسی روبرو است که دیگر حل مشکل گرانی و تورم و برآورده کردن نیازهای مبرم کارگران و زحمتکشان هم کمکی به آرام کردن اوضاع متشنج جامعه نمیکند. استیصال از هر طرف دامن حکومت اسلامی و دولت رئیسی جانی را گرفته. این رژیم رفتنی است چرا که مردم دیگر واهمه‌ای از سرکوب و شکنجه ندارند. امروز یا فردا بدست مردم محروم و ستمدیده، این رژیم هار و درنده از اریکه قدرت به زیر کشیده میشود این حکم کسانی است که ۳۰ روز در ماه و ۱۲ ماه در سال نیروی کارشان را به ثمن بخس میفروشند و در نهایت مایحتاج روزانه را نسیه میخرند تا صاحبان مفتخورسرمایه هزینه یک وعده غذایشان معادل حقوق یک ماه همان کارگران باشد. تصمیم بر این است جامعه از قاعده بر زمین گذاشته شود.
ملکه عزتی
۹ ژانویه ۲۰۲۲