ملکه عزتی- بیش از ۴ دهه مصاف زنان علیه آپارتاید جنسی!
کمتر از یک ماه مانده به ۸ مارس روز جهانی زن، در گوشه ای از شهر اهواز در خیابانی پر رهگذر سر زنی از بدنش جدا شد. مونای جوان جان بر لبش رسیده بود، توان و تحمل ماندن در یک زندگی اجباری و ناخواسته را دیگر نداشت اما برای این تصمیم سرش برباد رفت. پشت این قتل و بسیاری جنایات دیگر همیشه تصویری از تمرد زنان و تن ندادن آنان به وضع موجود در میان است. ایجاد ارعاب و وحشت اعم از خشونت فیزیکی یا روانی یا سایر انواع آزار و اذیت بعنوان یکی از انواع سرکوب در تمام دنیا شناخته شده است. اعمال خشونت جهت سرکوب و حفظ موقعیت فرودست زنان بطورسیستماتیک همه جا با درجاتی از شدت و ضعف وجود دارد. اما آنجا که دین بعنوان قانون حاکم در جامعه جاری است نتیجه آن مونا و رومینا و اسرین و لیلا و صدها زن قربانی خشونت؛ جنازه هایشان بدون ترس از عواقب قانونی عمل جنایتکارانه شان بر روی زمین کشیده میشود، سرهایشان بر داس میشود و آتش بر جانهای شیفته شان زده میشود. در بسیاری از موارد آمار و ارقام قتل زنان مشخص نمیکند که زنانی که زير فشار حفط ناموس خانواده، دست به خودکشى زده اند، يا صحنه سازيهايى که طبق آن زنان بر اثر تصادف به قتل رسيده اند يا مواردی از ناپديد شدن زنان در زمره قتلهاى ناموسى است. بسيارى از موارد قتلهاى ناموسى هرگز گزارش نمى شوند يا ثبت نمى گردند. بسيارى از اين قتلها، تحت عناوين ديگرى ثبت و يا گزارش مى شوند.
چرا قتل زنان، چرا توسط نزدیکترین اعضای خانواده؟ بیشتر کسانی که به این جنایات دست میزنند قطعا تحت تاثیر فرهنگ ضد زن و قوانین عقب مانده مردسالار و زیرعنوان دفاع از ناموس و شرف خانواده مرتکب چنین اعمال شنیعی میشوند. اما یک فاکتور جدی و مهم در این میان، قوانینی است که حامی این فرهنگ و این باور منسوخ و پوسیده است. قانونی که فرهنگ ضد زن را مکتوب میکند و این ضد ارزش ضد انسانی را بعنوان ارزش از مدرسه تا خانواده تا تبلیغ روزانه از طریق کتب درسی و تلویزیون، سینما و سایرامکانات سمعی و بصری به خورد جامعه و شهروندان میدهد. قانونی که در سایه این فرهنگ هر روز بخشی از حقوق انسانی زنان را محدود میکند تا جنایات بیشتری خلق شود و ارگانهای فاسد قضایی در مقام دفاع از آن برآیند. ۴۳ سال است جمهوری اسلامی با اتکا به قوانین ضد زن یک آپارتاید جنسی را بر جامعه تحمیل کرده است. بیش از چهار دهه است است يك حكومت خشن و بيمار مذهبی در راس قدرت است كه يكی از مهمترين عرصه های حفظ حاكميتش تلاش برای حذف زنان از عرصه فعالیتهای اجتماعی و پايمال كردن حقوق ابتدایی آنان بوده است. در مقابل این درجه از رشد وحشیگری و تلاش برای حذف زنان ازعرصه های اجتماعی، زنان پا به پای این روند و در تقابل با آن، هر آنچه که توانسته اند برای پس زدن این قوانین و مخالفت و سرپیچی از این موازین پوسیده و ضد زن کرده اند. تعداد زندانیان سیاسی زن، فعالین عرصه زنان و همه آن کسانی که بخاطر شرکت در ۸ مارس ها، اول ماه مه ها و اعتراضات کارگری و معلمین بازداشت شده و حکم گرفته اند نشان از این تلاش و مقابله بسیار جدی زنان در جامعه ای دارد که زن ستیزی نهادینه حکومتی را با چالشی جدی روبرو کرده، آنچنانکه هر آخوند دایناسوری که بر منبر میرود واهمه و ترس خود را از زنان و نقش آنان در سرنگونی حکومت نمیتواند پنهان کند. ۴۳ سال است زنان عرصه مبارزه را خالی نکرده اند، حتی با مرگ و تهدید و شکنجه نه تنها تسلیم شرایط موجود نشده اند، نه تنها از خواستهایشان عقب ننشسته اند بلکه هر بار در اعلام خواسته هایشان یک قدم به جلو برمیدارند. مونا را به فجیع ترین وضع موجود به قتل میرسانند دو روز بعد از آن زنان در سنندج با پلاکاردهای “زن ناموس هیچکس نیست”، “آزادی زن معیار آزادی جامعه است” به خیابان میایند. کارگران هفت تپه علیه این جنایت بیانیه میدهند. معلمین علیه این فاجعه اطلاعیه میدهند و فعالین کارگری و اجتماعی خود را در مقابل این وحشیگری مسئول میدانند و علیه آن اعلام موضع میکنند. ۲۰ سال پیش قتل زنان در خفا صورت میگرفت و در خفا فراموش میشد و چه بسا تعدادی هم بر آن صحه میگذاشتند. شرایط امروز هم در سایه وضعیت سیاسی جامعه و هم در سایه وجود جنبش آزادی زن ممکن شده است.
در آستانه ۸ مارس در سایه مبارزه واعتراضات جاری معلمان و کارگران و در شرایطی که جمهوری اسلامی در بدترین شرایط سیاسی و اقتصادی در طی این ۴ دهه قرار دارد، حضور زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب در خیابان و محکوم کردن این جنایات با شعارهایی از قبیل “زن ناموس هیچکس نیست”، میشود سدی در مقابل این افسار گسیختگی ضد زن و قتل سریال زنان بست. قطعا ۸ مارس تنها روزی نیست که باید در اعتراض به قتل زنان فریاد برآورد اما ۸ مارس میتواند روزی سمبلیک برای یک نمایش بزرگتر و تعرض سراسری جدی تر باشد. مصافی را که زنان در۴۳ سال پیش در مقابل تحمیل حجاب اجباری شروع کردند و سالها بعد با اراده ای آهنین برای برچیدن شنیع ترین و غیر انسانی ترین قانون دین اسلام (سنگسار) ادامه دادند، نباید خاموش شود. اسید پاشی و تیغ کشی لشکر لمپن های بسیجی ضد زن نتوانست بر اراده زنان و مردان آزدیخواه و تعرض آنان به این جنایات خللی وارد کند. امروز باید با سمبه ای پر زورتر برای برچیده شدن هر نوع خشونت و در حمایت از زنان در مقابل فشار فرهنگ و سنن عقب مانده به میدان آمد.
ما بر این واقفیم که برابری کامل و بیقید و شرط زن و مرد و نفی کامل تبعیض و خشونت و بیحقوقی در یک جامعه سوسیالیستی و با تغییر قوانین نابرابر و ضد زن ممکن است. اما تا آن روز نباید در کنار سرهای بریده زنان چنبره زد و آه کشید. ۸ مارس را به روز کیفرخواست زنانی تبدیل کنیم که در کشورهای اسلام زده در سایه قوانین آپارتاید جنسی امنیت و آسایش از آنان سلب شده است. اجازه ندهیم زنانی که در سایه حاکمیت طالبان، در زیر یوغ داعش، در عراق و اقلیم کردستان در زیر پرچم ناسیونالیسم و در ایران اسلام زده و ترکیه تحت رهبری اردوغان، جوانی و زندگیشان تباه شده به فراموشی سپرده شوند. صدای رسای این زنان باشیم و به سرکوبگران حاکم در این کشورها اعلام کنیم این قوانین را به نمی پذیریم، زیرپا می گذاریم و به مصاف می طلبیم تا روزی که کل حکومت آپارتاید و قوانین ضد زن را دفن کنیم.
حضور در ۸ مارس جهت اعلام انزجار از این جنایات وظیفه هر انسانی است که خود را متعلق به صف آزادیخواهی و برابری طلبی میداند. روزی که این رژیم های منحوس و ضد زن سرنگون شوند و قهر انقلابی کارگران و مردم معترض آنان را از اریکه قدرت به زیر افکند، آن روز همه میدانند که مهر دفاع از حقوق زنان را کمونیستها و مردم آزادیخواه بر این مبارزات زده اند و مرتجعان و کهنه پرستان هم این را بخاطر خواهند داشت.
۱۷ فوریه ۲۰۲۲