نادر شریفی- جنگ سایبری در روند سرنگونی جمهوری اسلامی
کاریکاتور آلترناتیو تراشی مجاهدینی
مقدمه: نقد عمیق ما مارکسیست ها به سرمایه داری در آن است که هیچ انسانی، حتی سرمایه دارش، نمی تواند در جوامع سرمایه داری آزادی و خوشبختی واقعی را بدست آورد. امروز میتوان به فلاکت جوامع انسانی، نگون بختی طبیعت، بردگی و اسارت جانداران را نیز اضافه کرد. وحشت از دست دادن سرمایه و شکست در چرخه سودآوری در رقابت با دیگر واحدهای سرمایه داری، درد ناعلاج اقتصاد سرمایه داری است که برای رهائی واقعی از آن، ضروری است که سیستم سرمایه داری را سرنگون و ملغی کرد. با پیشرفت روزافزون فناوریهای اطلاعاتی و گستردگی ابزار و تجهیزات سخت و نرم افزاری، اشکال جدید و وحشت انگیزتری از این رقابت (دوست و دشمن هم تفاوت چندانی ندارد) بوجود آمده است، که به “جنگ سایبری” معروف می باشد. در واقع واحد اقتصادی، سیاسی و یا نظامی (شرکتهای بزرگ خصوصی و یا چند ملیتی و حکومتی)، خود را در جنگی پیوسته با دیگر واحدها می بیند. چرا که رقابت در عصر دیجیتال آن چنان تعمیق پیدا کرده است که نمی توان بین دوست و دشمن تفاوت چندانی قائل شد. براین اساس به درگیریهای نظامی که ترکیبی از جنگ کلاسیک و جنگی که فنآوریهای سخت و نرم افزاری نیز بکار گرفته می شود، جنگ ترکیبی می گویند. در واقع جنگ ترکیبی شکل ترکیبی انعطاف پذیر از وسایل منظم و نامتقارن، متقارن و نامتقارن، نظامی و غیر نظامی درگیری را توصیف می کند که آشکارا و پنهانی با هدف تار کردن آستانه بین دولت های دو سویی جنگ مورد استفاده قرار میگیرد. در نتیجه جنگهای سایبری، در کنار جنگهای کلاسیک ابعاد تخریب کننده اقتصادی و حتی جانی نیز دارند. روشن است جنگهای سایبری که هر روزه پیرامون مان با حدت در جریان اند، اهداف متنوعی دارند، تضمین برتری اقتصادی و نظامی تا جاسوسی حکومتها و شرکتهای بزرگ، مهم ترین عرصه های “جنگهای سایبری” را در برمیگیرند. استفاده از سیستم فناوری دیجیتالی در خدمت استراق سمع، شنود تلفنی، پیامک، کنترل نامه های الکترونیکی، تا ردیابی و دستگیری و غیره، تاکید اصلی این مقاله است.
ارتش سایبری جمهوری اسلامی
“ارتش سایبری” جمهوری اسلامی که زیر مجموعه سپاه پاسداران است، به “سپاه سایبری” معروف است، این “ارتش”، سالیان سال است که در خفا در حفظ نظام حافظ سرمایه اسلامی فعالیت میکند. هرچند که اطلاعات چندان دقیقی در باره دامنه و حدود ارتش سایبری جمهوری اسلامی در دسترس نیست، اما این ارتش تا به امروز حداقل به چندین وب سایت آمریکایی و چینی و عربستانی حمله کرده است و در تعقیب و دستگیری دهها بل صدها نیروی اپوزیسیون موفق بوده است.غلامرضا سلیمانی، رئیس سازمان بسیج مستضعفین، روز ۱۶ شهریور سال ۱۳۹۸ اعلام میکند که: “بسیج مستضعفین” در فضای مجازی، ۱۰۰۰ گردان سایبری سازماندهی کرده ‌است. در همین سال، رئیس سازمان فضای مجازی بسیج هدف سازمان بسیج را استفاده از ۸۰ هزار بسیجی برای سازماندهی فضای مجازی عنوان کرده‌ است. در آبان ۹۹، فرمانده سپاه “محمد رسول‌الله” تهران نیز اعلام کرد که لشکر سایبری سپاه تهران متشکل از ۱۴۴ گردان سایبری در فضای مجازی مشغول بکار است. با این حساب ملاحظه می شود که جمهوری اسلامی با بیش از ۸۰ هزار ارتش سایبری در “فضای مجازی” در کنار چیزی تقریبی نیم میلیون نیروی امنیتی مسلح در کشور روزانه در حفظ نظام کپک زده اسلامی است. تعقیب، ردیابی، تهدید و دست آخر آدم ربائی اپوزیسیون جمهوری اسلامی چه در داخل و چه در خارج کشور بخش عمده مجموعه اقداماتی است که “ارتش سایبری” جمهوری اسلامی با همکاری نیروهای سرکوب و تروریستی خود در دستور کار قرار داده است.
حملات سایبری به جمهوری اسلامی
روشن است از زمانی که خبر راه اندازی دوباره پروژه اتمی جمهوری اسلامی به بیرون درز کرد، دستگاههای امنیتی جهان حساسیت شان به برنامه های هسته ای و خود رژیم چند برابر شد. خبر دستیابی اطلاعات گسترده سازمان های امنیتی راجع به نیروگاهها و متخصصین و دست اندرکاران پروژه اتمی و سپس حمله به این نیروگاهها و ترور برخی از سردمداران پروژه اتمی رژیم توسط دولت اسرائیل که با حمایت دولتهای منطقه به پیش برده شد و امروز توسط هر دو طرف تائید شده اند، نشان دهنده جنگ بی امان این دو حکومت و هم پیمانان آنان با یکدیگر است.
اما جمهوری اسلامی در هفته ها و ماههای گذشته با جنس دیگری از “جنگ سایبری” روبرو شده است. با هک شدن “دوربینهای مدار بسته” زندان اوین توسط گروهی که خود را “عدالت علی” نام‌گذاری کرده‌اند و هک شدن چند برنامه تلویزیونی جمهوری اسلامی و در ادامه دیگر دستگاههای حکومتی در اقصی نقاط کشور، ما با جنس دیگری از عملیات ارتش سایبری در ایران روبرو می باشیم. گروه هکر “عدالت علی” در مرداد ماه امسال دوربین‌های مداربسته امنیتی زندان اوین را هک کرد و از چند روز بعدش به صورت “قطره‌چکانی” و انتخابی، اقدام به انتشار (نه چندان) فیلمهای دلخراشی که از داخل زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد، مدعی پرده برداشتن از تصاویر”عادی” و “روزمره” از درون زندان اوین شد و هشدار داده بود که به زودی تصاویری منتشر می‌کند که پیامدهای بسیار بزرگتری برای جمهوری اسلامی خواهد داشت. سپس خبر هک شدن ۱۰ ثانیه‌ای پنج شنبه هفتم بهمن ١٤٠٠ که با آن پخش برنامه‌ از چند شبکه تلویزیونی ایران از جمله شبکه‌های یک، قرآن، پیام و جوان متوقف شد اذهان عموم را به خود جلب کرد که همزمان تصاویری از مریم رجوی و مسعود رجوی از رهبران سازمان مجاهدین خلق و تصویری از رهبر جمهوری اسلامی با ضربدر قرمز که روی آن شعار “مرگ بر خامنه‌ای، درود بر رجوی” دیده می‌شد، پخش شد. شاهین قبادی، سخنگوی مجاهدین خلق مستقر در پاریس، در واکنش به این خبر به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: “ما نیز مانند شما الان از این موضوع مطلع شدیم.” او بدون اینکه مستقیماً مسئولیت این حمله سایبری را متوجه سازمان مجاهدین کند، گفت: “به نظر می‌رسد که این کار توسط حامیان مجاهدین خلق و واحدهای مقاومت در ایستگاه‌های رادیویی و تلویزیونی رژیم انجام شده است.”
روشن است حمله سایبری و تائید رسمی آن، مساوی است با تعقیب بین المللی، دستگیری، محاکمه و حبس و حتی تقبل مجازاتهای سنگین مالی. قصد منهم اینجا این نیست که درجه تخلف چنین حملاتی را بررسی کنم، بلکه نشان دهم که برخلاف فیلمهای هالیوودی که یک نوجوان چهارده-پانزده ساله ظرف مدت چند دقیقه با یک تلفن دستی (حتی) از دهها حلقه امنیتی عبور می کند و فلان سازمان امنیتی و حکومتی را هک میکند، برای چنین کارهائی احتیاج به جمعی از افراد متخصص و کارآمد، امکانات فنی، فنآوریهای پیشرفته، غیر قابل ردیابی و دست آخر آن تکنولوژی و یا فنآوری برتری است که بتواند از میدانهای حفاظتی مختلفی عبور کرده و قادر باشد کنترل تکنولوژی رقیب و یا دشمن را بدست بگیرد. دقیقا همین تفاوت یک فیلم هالیوودی با عملیات یک “ارتش سایبری” متخصص و کار کشته با امکانات فراوان مالی را نشان میدهد. افرادی مثل اسنودن که پرده از استراق سمع وسیع رسانه های اجتماعی توسط دستگاه امنیتی آمریکا برداشتند، بدون تائید شبکه های اجتماعی در حمایت از سازمانهای امنیتی خود، حتی این متخصصان برنامه نویس و با در اختیار داشتن مدرنترین امکانات، براحتی امکان دستیابی به امکانات کاربران شبکه های اجتماعی را بعنوان مثال پیدا نمیکردند. با این وجود که شخص اسنودن فردی متخصص و کار کشته در حرفه خود بود و با وجود حفظ بالاترین ضریب های امنیتی باز هم او بدام همان سازمانهای امنیتی افتاد و دست آخر مجبور به فرار و ترک کشور شد!
با توجه به این حقیقت ساده که هک کردن تلویزیونهای جمهوری اسلامی در کنار عبور از دایره های حفاظتی برای دست یابی به دوربینهای مدار بسته زندان اوین که قتلگاه دهها هزار جوان آزاده توسط دو نظام اسلامی و آریامهری است، برای عاملین میتواند نتایج جانی بسیار سختی ببار آورد، تصور اینکه گروهی حامی مجاهدین خلق و واحدهای مقاومت، در زیرزمینهای خانه خود بناگاه، دست به هک کردن شبکه های تلویزیونی جمهوری اسلامی زده اند، بیشتر لطیفه ای است که به آن نمی شود راستش خندید! بنابراین میتوان اطمینان داشت که اولا این حملات خارج از محدوده قدرت حکومتی جمهوری اسلامی به پیش برده می شوند. دوما این حملات با تائید و حمایت مالی و در اختیار داشتن تکنولوژی برتری انجام گرفته است که خود جمهوری اسلامی آنان را در اختیار ندارد. بنابر این نه مشتی حامی و نه چند صد پیرو این سازمان که دهها سال است حتی اجازه ارتباط گیری با یکدیگر را ندارند، در این موقعیت می باشند که دست به چنین عملیاتی بزنند. شاید بتوان طرح “صیانت” اینترنت توسط جمهوری اسلامی را هم در مقابله با افزایش این حملات توسط سازمانهای امنیتی جهانی و در راستای تضعیف حکومت دید که جواب جمهوری اسلامی برای حفظ حکومت و دستگاههای حکومتی خود، بستن کامل اینترنت به کشور است.
بنابراین باید به سئوالات دیگر هم دقت بیشتری کرد: چرا مجاهدین خلق و هکرهای “امام علی” تا به امروز به چنین “افشاگریها و تبلیغات ضد رژیمی” دست نزده بودند؟ چرا امروز رهبری مجاهدین پس از غیبت طولانی رجوی با هک برنامه های تلویزیونی رژیم، مرگ بر جمهوری “آخوندی” را در مقابل “زنده باد رجوی” قرار میدهد؟ آیا مجاهدین خلق با حمایت حکومتها و سازمانهای امنیتی کشورهای عربی، اسرائیل و شاید حتی آمریکا، خواهان آلترناتیوسازی جدیدی در مقابل آلترناتیو چپ که نیرویش را از اعتراضات و اعتصابات گسترده کارگری و توده ای میگیرد، برآمده است و برای به بیراه بردن جنبش سرنگونی و حفظ حاکمیت سرمایه، ماموریت جدیدی گرفته است؟ آیا در این توهم اند که سناریوی خمینی با آوردن رجوی دوباره تکرار شود؟ آیا استفاده از این فنآوری قرار است جای ارتش مجاهدین را بگیرد؟ در هر حال تا به مجاهد مربوط است، این کاریکاتور آلترناتیو تراشی است.
سرنگونی جمهوری اسلامی و آلترناتیوسازی
جمهوری اسلامی در سراشیبی سرنگونی است. گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگری، معلمان، پرستاران، بازنشستگان، مال باختگان، و فریادهای مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی، رژیم اسلامی را مجبور به اجرای شوی انتصابات ١٤٠٠ کرد که با کنار گذاشتن بال اصلاح طلب خود و انتصاب رئیسی جلاد رژیم به پایان رسید. خامنه ای با روی کار آوردن رئیسی و در تلاش در رودرروئی مستقیم با مبارزات کارگری و جنبش توده ای سرنگون طلب، حاکمیت یک دستی مرکب از “آدمکشان ورزیده” خود را برای حفظ نظام دیکتاتوری روی کار آورد. برای جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای روشن است که این نظام به سرنگونی خودش نزدیک شده است، بنابراین و به همان نسبت که کنترل جامعه از دست این حکومت خارج شود، دست اپوزیسیون برای فعالیت در جامعه بازتر می شود. از طرفی دیگر جدال طبقاتی و تقابل جنبشها در جامعه ایران با نزدیکی فروپاشی حکومت اسلامی قدم به قدم عمیق تر و عمیق ترمی شود. بقول مارکس آنکس که وجود طبقات را انکار میکند، خود شبحی در مبارزات طبقاتی بیش نیست. بنابراین حافظان نظام سرمایه هم بخوبی واقفند که جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است و خطر چپ بطور عینی و مادی جدی است. بنابراین نه تنها جمهوری اسلامی که کلیت نظام سرمایه در خطر افتاده است!
اپوزیسیون پروغرب و ملی اسلامی از جمله مجاهدین هم این “خطر” را می بینند و روشن است در مقابل آن بیکار نمی نشینند! بخشی از اپوزیسیون پروغرب پس از مایوس شدن از ارتش و نظامیان جمهوری اسلامی، چندی قبل و بالاجبار به جنبش سرنگونی طلبان پیوستند. بخشی از آنان “شورای مدیریت گذار” برای “گذار از جمهوری اسلامی” را اعلام کرده اند! آن طرف تر نورافکن ها با حمایت سرشار مالی دولتها به یکباره بروی نشستهای گوناگون رجوی و همسر محجبه او، با این و آن رئیس جمهور و دهها نماینده مجلس قرار می گیرند. در خیابانها و بازارها، این بلندگو و آن بلندگو شعار زنده باد رجوی سر میدهند! آیا قرار است همانطور که چهل و اندی سال پیش رسانه ها و دستگاههای امنیتی غرب خمینی را “رهبر” نه مردم به نظام سلطنت کردند، امروز قرار است رجوی را بعنوان “رهبر” نه جامعه ایران به مردم بفروشند؟
اما طبقه کارگر آگاه ایران، جنبش انقلابی سرنگونی طلب و حزب ما نخواهند گذاشت که احزاب راست با حمایت دول غرب با زد و بند از بالا، باری دیگر آلترناتیوی برای حفظ نظام سرمایه بتراشند و تاریخ سیاه دو نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی را برای چهل سال دیگر به مردم ایران تحمیل کنند. جامعه ایران یک بار دیگر گول این شعبده بازیهای را نخواهد خورد. آلترناتیو تراشی آنهم از نوع مجاهدینی در جامعه ای که اسلام را بزیر می کشد، البته مسخره است و از همین امروز پاسخ نه محکم میگیرد.
٢٤ فوریه ٢٠٢٢