پروین کابلی- تنها چیزی که از خود آزادی زیباتر است ، ایستادن برای آزادی ست!
بازنگری یک تاریخ تابستان ۱۴۰۱ تا تابستان ۱۴۰۲
بخش اول : اتوبوسی که سپیده رشنو را با خود برد
از دوسال پیش از تابستان داغ ۱۴۰۱ زنان عملا در بسیاری از شهرهای ایران رسما بی حجاب ظاهرا می شدند. این بی حجابی نه تنها فقط برداشتن روسری و یا روپوش نبود بلکه زنان با لباسهای مد روز و اختیاری دست در دست دوست پسر یا پارتنر خود در شهرهای مختلف ایران به وفور دیده می شدند. وضع طوری بود که حتی زنان کارمند شهرداری تهران بدون رعایت پوشش اسلامی در محل کار ظاهر شدند. در یک مراسم رسمی در شهرداری تهران زنی بدون حجاب تک خوانی کرده بود. این نقطه عطفی غیرقابل قبول برای رژیم بود. نقطه عطفی که می توانست به یک ترند جدی در ادارات دولتی تبدیل شود. رژیم مدتها بود که کنترل بی حجاب و انتخاب آزادانه لباس زنان را در مترو و کافه ها از دست داده بود. مهمانی ها و دورهمی های مختلط بدون حجاب اسلامی در پارک شهر و تفریحگاه هابه یک ترند تبدیل شده بود. مردم آزادی را هرجا که می توانستند تجربه میکردند.
با نزدیک شدن به روز ۲۱ تیر روز «حجاب و عفاف در تقویم جمهوری اسلامی » رژیم با بسیج بیش از ۱۲۰ ارگان دولتی تصمیم قاطع داشت که تکلیف بی حجابی را با زنان درمکانهای عمومی و خیابانها روشن کند. توصیه ها و سخنرانی دایناسورها دیگر دردی را دوا نمی کرد.
کاظم صدیقی، رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور در ۱۹ تیر ۱۴۰۱ اعلام کرد : «در بحث عفاف و حجاب، اول دولت را مکلف کردیم تا وضعیت پوشش کارکنانش را سر و سامان بدهد و بعد از ادارات، به سراغ بازار و اصناف می‌رویم.»
در خرداد ۱۴۰۱ محمد صالحی هاشمی گلپایگانی دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر، در همایش عامران اعمال حجاب اجباری، اعلام کرد: « این ستاد طرح جامعی برای اعمال حجاب اجباری در ۱۱ عرصه اجرایی و فرهنگی تحت عناوین «قرارگاه ۲۱ تیر» و «قرارگاه جهاد» تبیین کرده است» . این در واقع اعلام جنگی تمام عیار علیه زنان بود. جنگی برای نجات یکی از مهمترین پایه های حکومت آپارتارید جنسی. چماق حجاب اسلامی برای کنترل زنان وجامعه ای که هرروز بیش از پیش بسوی نفی کلیت رژیم درحرکت بود.
در روز ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ روز جهانی اسکیت بٌرد در شیراز صدها جوان زن و مرد تماشاچی شرکت کردند. حضور زنان عمدتا بدون حجاب اسلامی چشمگیر بود. پلیس شیراز رسما اعلام نمود که مراسم کشف حجاب درپایان مراسم اسکیت بازان رخ داده است.
روز ۲۱ تیر ۱۴۰۱ روز «حجاب و عفاف» در حمایت از حجاب وعفاف در شهرهای بزرگ از جمله در مشهد ، شیراز و تهران گردهمایی های دولتی برگزار گردید. سپاه حضرت محمد رسول اله هم درتهران با تبلیغات وسیع از قبل اعلام کرده بود که این روز در ورزشگاه آزادی از ساعت ۱۰ صبح با سخنرانی حجت الاسلام ابوترابی فرد امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکراستان تهران برگزار می شود.
محمدحسین سپهر فرمانده قرارگاه عملیاتی ستاد ملی مدیریت کرونا در جلسه قرارگاه عفاف و حجاب استان گیلان اظهار داشت «مسئولان باید آتش به اختیار عمل کنند. بی حجابی یکی از اهرم های مقابله با اساس انقلاب اسلامی است. » او بطور ضمنی اعتراف کرد که تحمیل حجاب اسلامی با شکست مواجه شده است و خطاب به نیروهای نظامی گفت «منتظردستور نباشید»
درکنار همه ی این تبلیغات و سیاست “آتش به اختیار و منتظر دستور نباشید “ درشهرهای مختلف صدها ماشین پلیس و گشت، موتورسوارو دسته های کنترل زنان پلیس و نهی از منکر در خیابانها و سرچهارراه ها ، مراکز خرید، تجمعات، ورودی متروها ، پاساژها و توقف و کنترل اتوموبیل های شخصی، مراکز اداری، بیمارستان ها و بانکها گمارده شدند وبلندگوهای تبلیغاتی رژیم با دلقکهای شوهای تلویزیونی ، همراه هزاران آخوند کپک زده، مرتجع ضد زن وعقب افتاده به خیابانها و مراکز روانه شدند تا به سرکوب زنان بی حجاب بپردازند و دین و آئینشان را ازسقوط کامل نجات دهند.
جامعه ایران درتب و تاب یک انفجار عظیم اجتماعی قرار گرفته بود. مرکز ثقل این انفجار زنان ، حجاب اسلامی و جوانان بود.
در۲۵ تیر ۱۴۰۱ برابر با ۱۶ جولای ۲۰۲۲ زن جوانی با نام سپیده رشنو که روزنامه نگار و ویراستار بود، در اتوبوسی به یک زن امر به معروف بنام رایحه ربیعی بدلیل فیلم گرفتن اعتراض می کند. رایحه ربیعی تهدید می کند که فیلم او را که بی حجاب است برای سپاه خواهد فرستاد.
در اعتراض به این کار سپیده رشنو با او درگیر می شود وهمراه دیگر سرنشینان اتوبوس موفق میشوند که رایحه ربیعی را از اتوبوس به بیرون پرت کنند. فیلمهای منتشر شده در شبکه های اجتماعی حمایت مردم از سپیده رشنو رانشان میداد
فیلم این اتفاق وسیعا در شبکه های اجتماعی دست به دست شد. سپیده تنها نبود. این یک اتفاق تنها و درخود نبود. درگیری زنان با عاملین امر به معروف درهمه جا تشدید شد. فیلم های درگیری زنان و جوانان شبکه های اجتماعی را پرکرده بود. مینی بوسهای گشت پلیس با زنان بی حجاب دستگیر شده به مراکز پلیس و بازداشتگاه ها منتقل می شدند وبعنوان موفقیت رژیم در سرکوب و ترساندن زنان پخش می شد. هم جا مقاومت درحال شکل گرفتن بود.
سپیده رشنو در ۲۶ تیر دستگیر شد و بعد از شکنجه فراوان فیلم اعتراف اجباری او را با روسری و صورت و چشمان کبود شده درتلویزیون ایران و شبکه های وابسته به رژیم پخش شد. «هشتگ سپیده رشنو کجاست ؟» و «حجاب بی حجاب» به یک ترند وسیعا در شبکه های اجتماعی ایران و بسیاری از فعالین بین الملی تبدیل گردید. از آمنه سادات ذبیح پوربعنوان یکی از بازجویان سپیده در پروسه شکنجه و اعتراف اجباری نام برده شد. سه روز بعد از پخش فیلم اعتراف اجباری ، سپیده رشنو بدلیل خونریزی داخلی ناشی از شکنجه به بیمارستان منتقل گردید. نیلوفرحامدی(این نام را بخاطر بسپارید) اولین خبرنگاری بود که با وکیل سپیده رشنو تماس گرفت و گزارشی را در این مورد منتشر نمود.
اما تاریخ مبارزه ی سپیده رشنو برعلیه حجاب اسلامی فقط به اتوبوس تیرماه ۱۴۰۱ محدود نمیشود. او قبلا از طرف دانشگاه الزاهرا به دلیل پوشش از دو ترم تحصیل تعلیق شده بود. سپیده در این باره نوشته بود :« گفتم به عنوان یک شهروند برای لباسی که می پوشم حق انتخاب دارم» … « رتبه ام ۴۰ شد.اما اینجا تکفیک جنسیتی و سهمیه ی هیئت علمی و سهمیه شیر مرغ و سهمیه جان آدامیزاد گردن کلفت تر بود. ماندم تهران. راه برگشتی در کار نبود. دوسال کار کردم، درس خواندم، با گرما و تاریکی و پشه های توی حیاط پانسیون کثافت کارمندی تهران کشتی گرفتم. سال آخر کمال گرایی را کنارگذاشتم و بالاخره ماراتن با موانع بسیار، بعد از چهارسال به خط پایان «الزهرا» رسید. بعد کمیته انظباطی گفتند دو ترم برو مرخصی. گفتم مرخصی اجباری نمی روم. تعلیق کردند. گفتم من بعد از دو ترم تعلیق برمی گردم ولی با همین پوشش برمی گردم. گفتند آن موقع هم ممنوع الورود می شوی. به اسم تعلیق اخراج میکنند. سرکلاس راه نمی دهند آدم را.
«ما ایستاده ایم. تنها چیزی که از خود آزادی زیبا تراست، ایستادن برای آزادی است »
سپیده رشنو در ۸ شهریور برابر با ۳۰ آگوست میلادی با وثیقه ی ۸۰۰ میلیون موقتا آزاد شد. مدتی بعد او در صفحه اینستاگرامی خود در مورد چاپ کتاب شعر خود بنام ( درخت نام اوست ) نوشت:
«چاپ کتاب به‌خاطر چاپ همزمان دیگر کتاب‌های جایزه‌ی شعر بامداد طول کشید. طرح جلد کتاب هم آماده شده بود که اتوبوس تیر ماه مرا با خود برد»
سپیده رشنو دیگر سپیده رشنو قبل از اتوبوس تیرماه نبود. او به نماد مقاومت و مبارزه زنان ایران علیه آپارتارید جنسی تبدیل شده بود. سپیده رشنو زن ایرانی تحت قوانین آپارتارید جنسی بود که به طول عمر نگین جمهوری اسلامی برعلیه دین و اسلام ایستاده بودند. بار دیگر هشتگ دیگری در پنجشنبه ۳۰ تیر ماه ۱۴۰۱ با عنوان من هم سپیده رشنوهستم شبکه های اجتماعی را فراگرفت. جایی در افق، در سپیده صبح، در قلبها و مغزها، زیرپوست ها ، درمشت های گره کرده درجیب ها ، در زندانهای سیاسی سپیده های تکثیر شده منتطر قیام می شدند.
۲۵تیر ۱۴۰۱ روز اتوبوسی که سپیده رشنو را به تاریخ برد تا ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ روزی که مهسا امینی کشته شد فقط دوماه یعنی ۶۰ روز فاصله است.
سیل در راه بود. انقلابی زنانه در راه بود.
ادامه دارد
مهسا امینی به اغما رفت اما غول انقلاب بیدار شد!
بازنگری یک تاریخ تابستان ۱۴۰۱ تا تابستان ۱۴۰۲
بخش دوم : خانواده امینی به سفر می روند
پروین کابلی
منصور حکمت در ۱۳ ژوئن ۱۹۹۹ در مصاحبه ای با رادیو همبستگی مالمو میگوید«من فکر ميکنم آنچه در جريان است يک نفرت عظيم اجتماعى از اسلام است که در بخش اکثريت جامعه تلنبار شده و روز به روز دارد فشارش بيشتر ميشود و اين بزودى سدها را ميشکند، زنجيرها را پاره ميکند و ايرانى را که بيست سال مسند حاکميت اسلام ارتجاعى بوده به يکى از مراکز مبارزه با نهضت ارتجاعى اسلام در منطقه تبديل ميکند. من اينرا مطمئن هستم. فکر ميکنم آن حرکتى که از نظر فکرى و مبارزات فکرى و معنوى و فلسفى در طول تاريخ در ايران نشده، شايد اين دفعه به حکم شرايط سياسى توسط عمل سياسى مردم صورت بگيرد. يعنى هجوم ضد اسلامى مردم بخاطر تجربه بيست سال حاکميت ارتجاعى اسلام در اين کشور و جناياتى که به همين اسم شده و بخاطر اسلام شده. نفرتى که از اسلام وجود دارد در تاريخ آن کشور بيسابقه است. » خط زیر جملات بالا تاکید از من است.
اختلاف و جدال در بالایی ها برای کنترل جامعه در اظهارات آنها بوضوح دیده می شود. اما در صورت مسئله همگی شریک هستند. سرکوب زنان، جوانان، خراب کردن خانه برسرآلونک نشینان، سرکوب مبارزات معلمان، بازنشستگان، کارگران، کولبران تنها آلترناتیو موجود است. خطری بزرگ موجودیت رژیم و اسلام را تهدید می کرد. برای سران رژیم محرز بود که جدالی برای سرنگونی و علیه کلیت اسلام در حال شکل گرفتن است.
فعالین کارگری و اجتماعی یکی بعد از دیگری دستگیر می شدند. زندان های سیاسی مملو از شخصیت های سرشناس کارگری، معلمان، فعالین حقوق کودکان کار، روزنامه نگاران و غیره بود.
در ۲۶ خرداد ۱۴۰۱ علیرغم فضای سنگین امنیتی ، در بسیاری ازشهرها فرهنگیان وسیعا به خیابان ها آمدند و به وضعیت معیشتی خود اعتراض می کردند. در این اعتراضات معلمان خواستار رفاه و آسایش و شعار « معلمان زندانی ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد.»« معلم بپا خیز، برای رفع تبعیض» صدایشان در بسیاری از شهرها طنین انداز شد. در شهرهای کردستان دستگیریهای وسیعی با حمله به منازل فعالین کارگری و معلمین صورت گرفت.
درتیر ماه شهردار مشهد منع زنان بی حجاب به مترو را غیرقانونی می داند اما می گوید :«که دستور باید اجرا شود.» بی حجابی طبق گفته مقامات شهر مشهد بیش از پیش گسترش پیدا می کند. طوریکه اسماعیل رحمانی معاون دادستان مشهد اعلام می کند که «خدمات به افراد بدحجاب را در اداره‌ها ممنوع کنند. » به‌‌گفته این مقام قضایی، «مدیران و رؤسای اداره‌ها و بانک‌ها موظف‌اند به افرادی که بدون حجاب شرعی در اداره‌ها و… حاضر می‌شوند، خدمتی ارائه ندهند.
در پی تیراندازی گشت ارشاد در تهران به زن و شوهر جوانی در رابطه باعدم رعایت حجاب اسلامی ، روزنامه های دولتی از جمله روزنامه طرفدار جناح اصولگریان نوشت :«که برخوردهای سخت و خشن گشت ارشادی مخالف رویکرد بزرگان جبهه انقلاب اسلامی است. حکم حجاب در اسلام برای دفاع از زن است. برخورد با بدحجابی نباید به حیثیت زنان لطمه بزند. گشت ارشاد نه‌ تنها از حجاب صیانت نکرده، بلکه بذر نفرت و کینه بین قشری از جامعه پراکنده است» دعوا در بالا در شیوه سرکوب جامعه بالا می گیرد.
اخبار شهرهای دیگر هم تقریبا حکایت از گسترش حضور زنان بی حجاب اسلامی دارد.
شهر قم از شهرهایی است که صدای مسئولین رژیم را درمی آورد. سپاه استان قم از پلمب سه کافه به‌خاطر «کشف حجاب» خبر داد و اعلام کرد «پاکسازی و نظارت بر قهوه‌خانه‌های سنتی و کافه‌های پرآسیب توسط ۹ تیم متشکل از پلیس اماکن، قرارگاه امر به معروف و نهی از منکر ثارالله و قرارگاه ۱۹ دی استان قم» انجام شده و روز سه‌شنبه فرماندار بوشهر نیز با تاکید بر این که اتاق خانم‌ها و آقایان در ادارات باید جدا باشد، تهدید کرد که «هر مدیری کوتاهی کند، عزل خواهد شد.»
فرمانداربوشهر،صالح رحیمی، همچنین دستور می دهد که «هیچ خانمی نباید در شورای اداری شهرستان بوشهر بدون چادر حاضر شود.» این دستورها نشان می دهد که زنان بدون حجاب اسلامی درمحل کار خود حاضر می شوند.
در ۱۶ تیر ابراهیم رئیسی قصاب دهه ی ۶۰ به کردستان سفرمی کند تا بقول خبرگزاری تنسیم با :«علمای اهل سنت » که در واقع مزدوران دست نشانده رژیم در کردستان هستند، ملاقات کند. این سفر با بی اعتنایی مردم روبرو می شود. موقعیت سیاسی کردستان رژیم را به هراس انداخته است و سفر رئیسی در واقع یک مانور سیاسی بیش نبود.
اتفاقی که ۲۵ تیرماه۱۴۰۱ در اتوبوس حامل سپیده ی رشنو می افتاد هنوز درکنار صدها اتفاق دیگر که دستگیری زنان و مقابله با آنها را نشان میدهد بطور دائم مورد بحث و توجه است.
جنگ تن به تن و گروهی زنان مورد توجه روزنامه های و مدیای خارج از ایران قرار گرفته و در این مورد گزارشهایی منتشر می کنند.
درکلاپ هاوس ها هزاران نفر به بحث و گفتگو می نشینند. رژیم کلاپ هاوسهای خود را با آوردن مهره های خود تقویت میکند تا فضای سیاسی را به نفع خود برگرداند. توجه به اتفاقات و اعتراضات عمومی مردم در ایران در سطح بین المللی مورد توجه قرار میگیرد. در شهرهای اروپایی گروه های چپ و سوسیالیست در دفاع از مبارزات زنان علیه حجاب اسلامی اجتماعاتی را سازمان میدهند.
دادگاه حمید نوری که از یک سال پیش در سوئد توجه میدیای جهانی و سازمانهای حقوق بشر را به خود جلب نموده است. محل برگزاری دادگاه در شهر استکهلم در طول روند دادگاه به مکانی برای افشاگری اززندانهای مخوف جمهوری اسلامی و قتل عام زندانیان و مبارزات مردم تبدیل شده بود. در ۱۴ جولای ۲۰۲۲ برابر با ۲۳تیر۱۴۰۱دادگاه برای جنایت علیه بشریت به او حکم زندان ابد را صادر می کند.
در ۲۱ تیر ماه ۱۴۰۱ عباس محمد حسنی رییس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش گفت : «اگر حجاب و عفاف به عنوان خاکریز اول مقابله با جنگ نرم دشمن از دست برود، خاکریزهای دیگرمان را نیز از دست خواهیم داد. دشمن برای تسخیر این خاکریز همه توان خودش را به میدان آورده است. »
پانیک و ترس رژیم در تمام گفته ها و وضع قوانین جدید به وضوح خود را نشان می داد.
در ماه تیر و خرداد اخبار اعتراض کارگران در بخش پایه های نفتی خارک و عسلویه به وضعیت غدا و بیمه تکمیلی ، اعتصاب رانندگان شرک فولاد خوزستان در اعتراض به مشکلات معیشتی ، ادامه اخراج و بازداشت کارگران مجتمع مس سونگون ورزقان، خبر تجمع اعتراضی کارکنان مخابرات استانها در سراسر کشور تجمع اعتراضی اینترن های دانشگاه علوم پزشکی در بیمارستان تجریش ، تحمع اعتراضی بازنشستگان تامین اجتماعی و ده ها مرکز صنعتی دیگردر سراسر کشور اخبار ایران را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
ماه مرداد بار دیگر تصاویری از زنان بر روی سکو های خیابانها در اعتراض به حجاب اسلامی منتشر می شود. در شهر یزد در حسینه ی گلچیان زنان به سخنرانی یک آخوندی که در مورد بدحجاب صحبت می کند و می گوید:« هر مردی که زنش حجاب ندارد در بهشت جای ندارد » مورد اعتراض زنان در همانجا می شود.اعتراض طوری بالا می گیرد که آخوند مربوطه رسما در درون حسینه از زنان معترض عذرخواهی می کند.
سخنرانی نمایندگان مجلس در جلسات نشان از سردرگمی، ترس از انفجار خشم مردم بیشتر شده است. تعدادی از آنها کف چرانی می کنند و به دولت برای اهمال در سرکوب حمله می کنند. همه ی سران رژیم این را فهمیده بودند که دستگاه سرکوب آنها توانایی مقابله با خشم مردم را از دست داده است و دنبال چاره بودند.
خیابان های ایران در تابستان ۱۴۰۱ هوای دیگری دارد. فرم لباس و انتخاب رنگهای شاد، چهره دیگری به شهرها داده است. تعداد نوازده گان خیابانی بسیار بیشتر از گذشته است. زنان هنرمند و نقاش بدون حجاب اسلامی در خیابان بساطشان را پهن کرده و هنر خود را به نمایش گذاشته اند و مردمی را که در خیابان در گذرند بسوی خود جلب می کنند. زنا ن و مردان با لباسهای زنگی و بدو ن حجاب اسلامی کافه شاپ ها نشسته و یا درکنار هم درخیابانها قدم می زنند. تابستان فصل قدم زدن در پارکها و مسافرت هم هست.
درشهر سقز در استان کردستان، خانواده مهسا امینی با دو فرزندشان زندگی می کنند. فرزند اول خانواده ژینا که مهسا صدایش می زنند خبر قبولیش را از دانشگاه دریافت کرده و فرزند دیگراین خانواده آرش، نوجوانی بیش نیست آماده سفرتابستانی هستند. قرعه برای سفر به شمال ایران و دریای خزردر آمد. سفر به شمال چند روزی بیش طول نمی کشد و در راه بازگشت به اصرار مهسا برای دیدن عمه اش، تصمیم می گیرند که توقفی کوتاه در تهران داشته باشند.
روز سه شنبه ۲۲ شهریور۱۴۰۱ مهسا و برادرش در ساعت ۶ بعدازظهر از ایستگاه متروی حقانی دربزرگراه حقانی خارج میشوند. گشت ارشاد درمقابلشان ظاهرمیشود و بلافاصله مهسا بجرم بدحجابی دستگیر میشود. آرش امینی دراعتراض به دستگیری و ضرب و جرح به خواهرش صدایش را بلند می کند. مردم دورآنها حلقه می زنند. رهگذران با دیدن این صحنه به گشت ارشاد اعتراض کرده و تلاش آرش جوان برای برای انصراف گشت ارشاد برای دستگیری خواهرش به جایی نمی رسد. مامورین با پرتاپ گاز اشک آور به جمعیت خشمگین جواب می دهند.
مهسا امینی با ماشین گشت ارشاد درحالیکه مجروح شده است به ساختمان پلیس امنیتی درخیابان وزرا برای گذراندن کلاس توجیهی منتقل میشود. آرش امینی خود را به مقابل ساحتمان پلیس امنیتی در خیابان وزرا می رساند. دوساعت بعد متوجه می شود که آمبولانسی از ساختمان خارج می شود.
آرش خبر نداشت که این خواهر بیهوش او است که به بیمارستان کسری منتقل میشد. مهسا امینی به اغما رفت.
ادامه دارد.