پیشروی جنبش اعتراض توده ای در افغانستان در گرو چیست؟

گفتگو با رحمان حسین زاده

سیوان کریمی: تظاهرات در شهرها، اساسأ توسط زنان افغانستان و هم‌زمان مقاومت مسلحانه در پنجشیر در مقابل طالبان در جریان است، ارزیابی شما از این مبارزات و مقاومت چیست ؟

رحمان حسین زاده: وجود مبارزه و مقاومت در مقابل تروریسم اسلامی طالبان بسیار مثبت است. امیدوارم ایستادگی و اعتراضات توده ای و عمومی علیرغم دخیل بودن گرایشات و جریانات سیاسی و اجتماعی مختلف با دیدگاههای راست یا چپ، انقلابی یا ارتجاعی موجود در آن، علیه وضع موجود و قدرت گیری طالبان و حامیانش وسعت جدی بگیرد. واضح است و باید بدانیم یک جنبش و یک جنس مبارزه و مقاومت علیه طالبان گویا با جناح راست و چپ قد علم نکرده است. هم اکنون جنبش های مختلف با تفاوتهای اساسی و البته با همسویی معین و مشخص در مقابل طالبان ایستاده اند. مشخصا جنبش زنان برآمده از دل شهرها به عنوان یک جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه و البته با گرایشات متفاوت و بخشا راست و چپ قابل مشاهده در درون خودش، یک جنبش بسیار تعیین کننده با تظاهراتهای جسورانه از همان فردای تصرف کابل با آکسیون متهورانه تعداد کمی از زنان فداکار پایه گرفت و فضای ترس از طالبان را شکست و در قالب تظاهراتهای بزرگ و بزرگتر در کابل و شهرهای بزرگ دیگر تا کنون ادامه پیدا کرده است.

در طرف دیگر جنبش مقاومت نظامی در دره پنجشیر با رهبری احمد مسعود ایستاده است. این جنبش اسلامی، ملی سابقا مجاهدینی دوره احمد شاه مسعود پدرش است که  اساسا در اهداف و استراتژی و تاکتیک و روش عملی یک جریان ارتجاعی است. با این وجود جنگ و مقاومتشان بهتر از تمکین و همراهیشان با طالبان است. در ادامه اگر لازم است، در مورد ماهیت متفاوت این جنبشها بیشتر صحبت میکنیم.

سیوان کریمی: شما به جنبشهای متفاوت در جریان مقاومت‌ علیه طالبان اشاره دارید، تفاوتها و همسوییهای این جنبشهای کدامند؟نظرتان را بیشتر توضیح دهید؟ 

رحمان حسین زاده: جنبش زنان همانطور که اشاره کردم، از همان فردای تصرف کابل با ندای متهورانه آکسیون تعدادی از زنان بی پروا و جسور پایه گذاری شد. این جنبش در میان خود زنان و سپس نسل جوان و مردم معترض گسترش پیدا کرده است.  اولین خصلت متفاوت و مثبت این جنبش سربرآوردن از دل شهرها و نه از “کوه و کمر و دره ها” است. جنبش برگرفته و ریشه دار در محل کار و زیست جامعه با خصلت بالای رادیکال و مدرن، آزادیخواهانه و برابری طلبانه وسعت گرفته در کابل،مزارشریف،هرات، نیمروز، بدخشان و … است. ظرفیت توده ای شدن به وسعت همه شهرهای افغانستان را دارد. موتور محرکه  کل اعتراض و نفرت علیه زن ستیزی و انسان ستیزی طالبان و همه جریانات ارتجاعی قومی مذهبی و وضع موجود است. من در مصاحبه دیگری هم تاکید کردم که پدیده جدید و شورانگیز این بار در تاریخ سیاسی جامعه افغانستان این واقعیت است که جنبش اعتراضی  برای خلاصی از دست طالبان و کل ارتجاع خصلت “زنانه” بالا را دارد، همانطور که در ایران هم مبارزات علیه جمهوری اسلامی همین خصلت را دارد.

جنبش مقاومت پنج شیرو نمونه های مشابه آن تردیدی نیست در آینده نزدیک در جاهای دیگری هم سر برمیاورند، تداوم بخش همان جنبش اسلامی و قومی مجاهدینی دوره جنگ با اشغالگری شوروی هستند. سابقه سیاهی علیه منافع مردم و ترقیخواهی و آزادیخواهی در پرونده دارند. در میان مردم و صف آزادیخواه جامعه افغانستان به نام “جنگ سالاران فاسد” مشهورند. خصلت اصلی اسلامی کاراکترشان قاطی ملی گرایی و قومیگری بشدت ارتجاعی است. دیدگاههای اسلامیشان اندک تفاوتی با اسلامیگری طالبان دارد. از آنجا که از روز اول دست ساز و مورد حمایت غرب بودند و در بیست سال اخیر با اتکا به ارتش آمریکا و ناتو حکومت کردند، برای رسمیت یافتن بین المللی کارکرد و روش آنها، به اصطلاح “معتدلتر” و کم خشن تر ازطالبان است. اما باید بدانیم نقطه مقابل آزادیخواهی و ترقیخواهی و به ویژه دشمن  سرسخت طبقه کارگر و کمونیستها و آزادیخواهی سوسیالیستی هستند.دوران حاکمیت فاسد بیست ساله اخیرشان ماهیت و کارکرد و ضدیت آنها را با منافع مردم افغانستان نشان داد. هدف سیاسی اینها و همین جبهه مقاومت پنجشیر از زبان احمد مسعود، اعلام میکند، نه حرکتی برای برچیدن طالبان، بلکه تقلایی برای شریک شدن در قدرت سیاسی با همین جانوران طالبان است. مشکل جدی با حاکمیت طالبان ندارند، به شرطی که در قدرت و حاکمیت شریک شان کنند. اینها استراتژی شناخته شده “جنگ، مذاکره ، جنگ” جریانات بورژوایی و ارتجاعی را به منظور سهم گرفتن از قدرت دنبال میکنند. اگر قدرت  مقاومت شان را حفظ کنند، تناسب قوای آتی تعیین میکند که در قدرت دخالت داده میشوندیا نه ! در هر حال تفاوت و تقابل اساسی بین اهداف و سیاسی و تاکتیک و کارکرد اینها با جنبش آزادیخواهی و جنبش زنان وجود دارد.  جنبش آزادیخواهانه زنان و نسل جوان با دقت باید مواظب باشد، هیچ درجه از همسویی مشترک در تقابل و ایستادگی با طالبان نباید به توهم پراکنی و تایید و حمایت از جنبش مقاومت اسلامی، قومی پنج شیر و نمونه های مشابه آن تبدیل شود. طبعا بدون اینکه لازم باشد در این شرایط با آنها درافتاد، اما ضروریست در مورد اهداف و سیاستهایشان آگاهگری کرد، تمایز و تفاوتها را ترسیم کرد،استقلال سیاسی و عملی جنبش انقلابی و اعتراضی علیه طالبان را از این جریانات بورژوایی اسلامی قومی تضمین کنند. تا مردم فرصت انتخاب شفاف را داشته باشند.

سیوان کریمی: به جنبش زنان‌ بيشتر بپردازیم، تواناییها و محدودیتهای این جنبش را چگونه‌ می بینید؟چه جايگاهی در مبارزه علیه طالبان دارد؟ 

رحمان حسین زاده: با قید این احتیاط که هنوز شناخت ما از جنبش زنان قد علم کرده جامع نیست، اما براساس آنچه در تظاهراتها و اعتراضات جاری، و مطالعه و مشاهده سخنرانیها، شعارها، بنرها از رسانه های اجتماعی دیده ام، میتوانم ارزیابی کلی از مسئله داشته باشم. اولین مسئله این واقعیت است که جنبش زنان در جوامع مردسالار و به ویژه مذهب زده و آنهم زمانی که مذهب و اسلام در قدرت باشد، مثل وضعیت تلخ کنونی در افغانستان و ایران، مبارزات زنان پتانسیل قوی اجتماعی و مبارزاتی علیه وضع موجود و مشخصا علیه اسلام و قوانین اسلامی و مذهبی و سنتها و قواعد مردسالارانه است. مبارزات بیش از چهاردهه زنان علیه جمهوری اسلامی و اکنون علیه طالبان گواه این واقعیت است. این یک توانایی مهم جنبش زنان در افغانستان کنونی است.

بر این مبنا آنچه من می بینم نقطه عزیمت  مبارزات زنان علیه بیحقوقی و تبعیض و تحمیل محدودیت بر زنان و دیگر بخشهای تحت ستم جامعه است. این را در خواسته ها و شعارها در دفاع از حقوق زن و حقوق انسان و علیه تبعیض و نابرابری می بینید. این نقطه قدرت مهمی است. این به درجه زیادی متفاوت از تقلاهای قوم گرایانه و ملی گرایانه جریانات بورژوایی و ارتجاعی است ، هر چند آغشتگی های ناسیونالیستی و یا نشانه های کارکرد گرایش ملی گرایانه و ناسیونالیستی اینجا در همین جنبش زنان و نسل جوان قابل مشاهده است.

یک مشخصه توانایی مثبت جنبش زنان ، خصلت مبارزه شهری و مدرن، وجود فصل مشترک جدی با نسل جوان و مردم محروم جامعه است. اما مهمترین توانایی این دوره جنبش زنان به درجه زیادی موقعیت رهبری کننده و هدایت گر در جنبش اعتراض توده ای آن هم در یک نقطه عطف تاریخی علیه طالبان و وضع موجوداست. تکرار میکنم، جنبش زنان تا این لحظه  و به نظرم در آینده هم موتور محرکه جنبش انقلابی و اعتراضی افغانستان علیه طالبان است.

اما در کنار این تواناییها و ظرفیت های امید بخش، محدودیتهای جدی و ناتوانیهایی هم مشاهده میشود. اولین مشکل تناسب قوای نامساعدی است که جنبش زنان و جنبش اعتراضی و انقلابی را محدود کرده است. یک فاکتور محدود کننده دیگر به ویژه برای جنبش زنان برجستگی هویتهای مذهبی و قومی و سنتهای به شدت عقب مانده مردسالارانه و شکافهای تحمیل شده براین اساس است، که بازتابش را در خود جنبش زنان می بینیم. براین اساس می بینیم جنبش زنان خود بستر گرایشات مختلف است. به وضوح گرایش آزادیخواهانه و برابری طلبانه و گرایش ملی گرایانه، آغشته به مذهب متفاوت از هم دیده میشوند. به این دلیل می بینیم در صفوف این جنبش سمپاتی به جنبش اسلامی ملی دره پنج شیر وجود دارد.  بسیار طبیعی است جنبش واحد و یکدست زنان اینجا هم وجود ندارد. این جنبش در مسیر انکشاف خود، گرایشات متعین شده تری را از خود بروز میدهد. امیدوارم گرایش آزادیخواهانه و برابری طلبانه و سوسیالیست این جنبش با ترسیم افق و اهداف سیاسی رادیکال تعین و تشکل برجسته خود را شکل دهد. در این مبارزات دست بالا و نقش رهبری کننده پیدا کند.

محدودیت دیگری که به وضوح دیده میشود، متاسفانه جنبش زنان و کل جنبش اعتراضی به عنوان جنبش “مطالبه گری” و قبول موقعیت “اپوزیسیونی” و اهل رعایت “قوانین حاکمیت طالبانی” با گرفتن بعضی امتیازات ظاهر شده است. مطالبه از طالبان که “حقوق زنان را رعایت کند” یا “زنان در اداره امور و ساختار حاکمیت” دخالت داد شوند. اجازه دهند “زنان درس بخوانند، ورزش کنند، شغل داشته باشند” متکی به فرض گرفتن حاکمیت تحمیل شده طالبان است. این یک محدودیت و اشتباه جدی هر جنبش آزادیخواهانه و در این مورد جنبش زنان است که تیر به پای خود میزند. طالبان و حکومت تروریستی آن وصله ناجوری به آن جامعه و از جانب  جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی غیر قابل تحمل باید اعلام شود و پرچم برچیدن و سرنگونی آن لازم است، حرف اول جنبش اعتراضی و انقلابی باشد. از همین سر مثل اینکه هنوز پلاتفرم رادیکال و فکر شده ای از جانب جنبش آزادیخواهانه زنان عرضه نشده و یا ما ندیدیم، این هم یک محدودیت است.

یک کمبود دیگر تا کنون و در این تظاهراتها و بنرها و پلاکاردها و حتی سخنرانیها اثری از سازمان و تحزب متشکل کننده زنان و به معنای دقیق تر زنان آزادیخواه و برابری طلب دیده نمیشود. نیازی به توضیح نیست که سازمان و از نظر من وجود یک حزب سوسیالستی متحد کننده و رهبری کننده این مبارزات از نان شب واجب تر است.

و نکته آخر در این زمینه غیاب جنبش کارگری و طبقه کارگرافغانستان و بخش پیشرو و آگاه آن و جریانات چپ و سوسیالیست ، اولا در کل این تحولات و به علاوه ندیدنشان در کنار جنبش اعتراضی زنان خلاء محدود کننده و بزرگ و لطمه زننده  بوده است.

سیوان کریمی: به عنوان‌ سؤال آخر، پیشروی مبارزات کنونی در گرو چیست؟، وظيفه کمونیستها و حزب حکمتیست در قبال مبارزات زنان و مردم افغانستان چیست؟ 

رحمان حسین زاده:طبعا پیشروی جنبش برحق آزادیخواهانه زنان و نسل جوان و مردم مورد نظرت است، به نظرم:

الف: این جنبش به فوریت لازم است پلاتفرم انقلابی علیه وضع موجود و با محوریت برچیدن حاکمیت طالبان و کوتاه کردن دست این جانیان تروریست از سرزندگی مردم افغانستان راعرضه کند  و حول آن نیرو بسیج کند. فرض گرفتن حاکمیت طالبان و تقلا برای تعدیل و اصلاح آن حرکتی کاملا ضد مردمی و در خدمت طالبان و امیدوارم جنبش آزادیخواهانه به طور کلی و جنبش برابری طلبانه زنان و نسل جوان به طور مشخص به دام چنین پلاتفرم  و نگاه سیاسی ارتجاعی نیفتند. 

ب- به دست گرفتن پرچم عبور از دسته بندی و تفرقه مذهبی و قومی و تلاش برای فایق آمدن بر شکافهای قومی و مذهبی به درجه ای نهادینه شده بسیار حیاتی است. شاید این جهت و شعار”نه قومی، نه مذهبی، زنده باد هویت انسانی” که ما همواره برآن تاکید کردیم، اکنون در دل مبازات آزادیخواهانه افغانستان موضوعیت جدی دارد.

ج- جنبش رادیکال زنان و نسل جوان، از موقعیت رهبری کننده و هدایت گر میتواند و لازم است به لولای اتحاد و همبستگی کارگران، زحمتکشان، بخشهای محروم و تحت ستم و فشار تبدیل شود. خوسته های آنها را نمایندگی کند. 

د- این جنبش به سازمان و حزب انقلابی و از نظر من یک حزب سوسیالیستی روشن بین نیازمند است. اگر سازمان و احزاب چپ و رایکالی هستند و متاسفانه تاکنون در بطن این مبارزات دیده نمیشوند، امیدوارم بتوانند، نیاز این دوره را تشخیص دهند و جوابگو باشند. شخصا به درجه ای از دور “حزب همبستگی” با سخنگویی خانم “سیلی غفار” را میشناسم. امیدوارم بتوانند نقش انقلابی خود را در این دوره ایفا کنند. در هر حال به صحنه آمدن حزب رادیکال و  سوسیالیستی در راس اعتراضات کنونی علیه طالبان و مسبین فجایع کنونی از نان شب واجبتر است. 

ه- مسئله تعیین کننده و مهم دیگر این واقعیت است که جنبش انقلابی و اعتراضی زنان و مردان آزادیخواه در افغانستان لازم است، متکی به پتانسیل نظامی و اعلام جنگ مسلحانه علیه طالبان باشد. جارو کردن طالبان و سرنگون کردن آن فقط با تظاهراتهای توده ای و مبارزات اجتماعی بسیار سخت و نتیجه به موقع نخواهد داد. با درهم آمیختن مبارزات توده ای و مبارزه نظامی میتوان طالبان را از اریکه قدرت پایین کشید و به جایش آلترناتیو تامین کننده، آزادی، برابری و رفاه برای مردم را تامین کرد. 

و- جنبش آزادیخواهانه و انقلابی لازمست به وسعت در سطح بین المللی و در میان افکار چپ و مترقی و کارگری جهان لانسه شود. حمایت بشریت پیشرو و انساندوست و طبقه کارگر و سازمانهای کارگری و انساندوست را جلب کند. در این راستا لازمست در کشورهای مختلف و به ویژه کشورهای غربی و اروپا نمایندگان آگاه این جنبش تلاش و فعالیت مستمر در دستورداشته باشند.

در مورد وظیفه کمونیستها و حزب حکمتیست پرسیدید. واضح است با همه ابتکار و امکانات ممکن ضروریست کمونیستها و آزادیخواهان در سطح جهان و منطقه تقویت کننده و حمایت کننده جنبش آزادیخواهانه زنان و مردان حق طلب افغانستان باشیم. بنا به همین دیدگاه حزب کمونیست کارگری- حکمتیست قبل از وقوع فاجعه قدرت گیری کامل طالبان و از روز تصرف کابل توسط آنها، با هر ابزار و امکان ممکن در کنار مبارزات برحق آنها بودیم. در همان روز تصرف کابل دفتر سیاسی ما پیام همبستگی و آمادگی برای همکاری با جنبش زنان و مردان آزادیخواه را اعلام کرد. در این مدت به طور فشرده در تلویزیون پرتو و نشریات و دیگر رسانه های حزب علیه طالبان و حامیانش و در حمایت از اعتراضات برحق و ضرورت ایستادگی در مقابل طالبان رو به جامعه ایران  تبلیغ و آگاهگری کردیم. تلاش کردیم با حزب همبستکی و فعالین و محافل چپ در داخل افغانستان ارتباط برقرار کنیم. ارتباط محدود و اولیه برقرار شده، اما به دلیل شرایط ناامن و سخت آن دوستان هنوز به نتیجه مورد نظرمان نرسیده است، ما آن را پیگیری میکنیم.در آکسیونهای خارج کشور به همراه نیروهای چپ و کمونیست دیگر ایران شرکت کرده و بخشا سازماندهی آنها را به عهده گرفتیم. ما مبارزات آزادیخواهانه زنان و مردم افغانستان را قویا به خود مربوط میدانیم. ما کمونیستهای کارگری و حزب حکمتیست در چهاردهه گذشته با زنان و مردان و مردم افغانستان درد مشترک داشتیم و در سطح معینی سابقه فعالیت مشترک داشتیم و در دوره حاد کنونی آن را ادامه میدهیم. ما به دنبال ایجاد پیوند و همکاری جدی با سازمانها و تشکل و نهادها و رهبران و فعالین جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه در افغانستان هستیم. در هر سطح امکانات و ابتکاراتمان تلاشمان اینست وظیفه انسانی و کمونیستی خود را انجام دهیم. یک رسالت حزب ما و کارگران و کمونیستها در ایران اینست، جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم و به جایش قدرت کارگری شورایی را مستقر کنیم. قطعا سرنگونی جمهوری اسلامی ضربه بزرگی به اسلام تروریستی حاکم در افغانستان خواهد بود و بیشک دولت کارگری و شورایی برآمده از انقلاب و مبارزه طبقه کارگر و مردم ایران در کنار دستش حکومت طالبان قرون  وسطایی را تحمل نخواهد کرد و به یاری مردم افغانستان برای برچیدن “امارات اسلامی طالبان”  خواهد شتافت.

***