کنگره نهم حزب حکمتیست اگرچه از نظر تقویمی کنگره‌ای روتین بود اما به حُکم شرایط ایران و منطقه و لحظه سیاسی حاضر، کنگره‌ای روتین نبود. ما در یکی از خطیرترین و پیچیده ترین شرایط سیاسی در ایران و منطقه قرار داریم. شرایطی که عمل رادیکال، افق کمونیستی، سازمان و سیاست کمونیستی میتواند نقش تعیین کننده و دورانسازی داشته باشد. شرایطی که ایجاب میکند تمام گرد و غبارهای گذشته را از خود بتکانیم، تمام مسائل پیشا دوره انقلابی را دور بریزیم، به مسئله مرکزی تصمیم فردی و جمعی و اراده انقلابی تمرکز کنیم و با تمام قدرت برای یک نبرد سرنوشت ساز وارد صحنه شویم. امروز دیگر بخود مشغولی‌های رایج در چپ قرن بیستم، مسائلی که بدرست یا به غلط از صفوف ما کمونیست‌ها و کارگران پیشرو نیرو می‌گرفت، موضوعاتی که نسبت به وظایف امروز فرعی‌ هم محسوب نمی‌شوند، افتخارات و اقداماتی که در زمانه خود مُهیج بودند، در قیاس با آنچه باید صورت بگیرد و نیازهائی که مبارزه و کشمکش طبقاتی امروز دارد، باید عهد عتیقی محسوب شوند.

یکبار دیگر فرصتی تاریخی برای کمونیسم و کارگر و خط مشی رادیکال و انقلابی ایجاد شده تا بمصاف دولت و نظم کاپیتالیستی برود و پرچم سوسیالیستی‌اش را بر تارک جهان مملو از جنایت و چرک و خون سرمایه بکوبد. یکبار دیگر نه “شبح کمونیسم” و “صدای پای سوسیالیسم” بلکه خود کمونیسم، یعنی آن جنبش واقعی و جاری ضد سرمایه‌داری، با قدرت و پتانسیلی سهمگین و خیره کننده و با غُرشی که هر بورژوا را در وحشت مرگ فرو میبرد، دارد به صحنه می آید. آبانماه ٩٨ تنها پیش درآمدی بر یک نبرد گسترده و یک کشمکش حّاد طبقاتی است که حاصل پیروزمند آن مرزهای ایران و منطقه را درمینوردد و میتواند سرنوشت سوسیالیسم را در قرن بیست و یکم تماماً زیر و رو کند.

اگرچه در ایران و عراق و لبنان و شیلی بارقه‌هائی از همبستگی و نوعدوستی و فداکاری در سنگرهای مبارزه علیه نیروهای ارتجاعی و نظم کاپیتالیستی را می بینیم، اما بدترین اشتباه میتواند این باشد که شرایط کنونی ایران و منطقه را با اوضاع دوره انقلاب ٥٧ مقایسه کنیم. نه فقط دنیا و مردمانش و سطح آگاهی و شعور سیاسی و تجارب عمیقاً زیر و رو شده‌اند، بلکه صفبندی‌های سیاسی و توقع انسان کارکن از خود و جامعه دگرگون شده است. کمبودهای واقعی از نگاه هیچ کمونیست و ناظر سیاسی ابژکتیو نمیتواند پنهان بماند اما مسئله مرکزی دقیقاً برسر فرصتی است که بوجود آمده است و نیروی مادّی‌ای که میتواند این فرصت را بقاپد و قواعد کُل بازی را دگرگون کند. دیگر نه فقط توهمات خلقی، مذهبی، پوپولیستی و خام و خوشباورانه دوره های پیشین محلی از اِعراب ندارند، بلکه مجموعه مسائلی کهنه و قدیمی در یک شاهراه تاریخی و یک تلاقی سیاسی بهم رسیده اند. دیگر مسئله برسر نبود جنبش حزبى کمونيستى کارگرى و بلشویکی و یا دوران فترت و جنبش کارگری بخون کشیده شده نیست، بلکه هم جنبش حزبی و خودآگاه کمونیستی کارگری و هم جنبش توده ای و رادیکال کارگری در صحنه سياسى ايران حاضر است. امروز بورژوازی بیشتر از هر کسی در وحشت از کمونیسم زجّه میزند. کمونیسم نوع ما همواره بر تامین استقلال طبقاتی کارگر و بمیدان آوردن پرچم کارگری برای آزادی جامعه کوبیده است اما امروز بورژوازی و پرولتاریا و جنبش‌های سیاسی آنها بیش از هر زمان و بدون ابهام در مقابل هم قرار گرفته‌اند. امروز توهمات پوپولیستی چپ و راست به اهرم تبلیغاتی بورژوازی علیه کارگر و اکثریت مردم زحمتکش بدل شده است. اگر زمانی رادیکالیسم خرده بورژوائی و جنبشهای مطالباتی اقشار میانی میتوانست بستر اجتماعی چپ قرن بیستم باشد، امروز این رادیکالیسم نیم بند در مقابل پلاریزاسیون اجتماعی و صفبندی‌های حّاد طبقاتی حتی نمیتواند در کوتاه مدت تعادل خود را حفظ کند.

لذا در تحولات پیش رو مسئله بروشنی برسر “ما” یا “آنها” است، برسر “ما” یا بورژوازی” است، برسر دو راه حل، دو دولت، دو جنبش سیاسی و اجتماعی متخاصم، دو آینده است. سرنگونی جمهوری اسلامی محتوم است، این حکومت در نبردهای جاری و آتی سرنگون خواهد شد و فی‌الحال صرفا با گلوله و شکنجه و ترور بمثابه موجود گندیده‌ای بصورت آزمایشگاهی تنفس میکند. جنبش عظیم سرنگونی جمهوری اسلامی میتواند به جنبشی انقلابی با پرچم و رهبری چپ بدل شود و در این مسیر دریچه‌ای به منظره‌های شکوهمند باز کند. کنگره حزب حکمتیست عزم و تصمیمی را اعلام کرد، تعهدی به خود و صفوف طبقه کارگر و جامعه داد که با تمام توان و ظرفیت وارد این نبرد سرنوشت ساز شود. اگر کسی جنبش طبقه کارگر را به اعتصاب فابریکی و مطالبات اخص کارگری محدود نکرده باشد؛ بروشنی معلوم است که رشته نبردهای مردم کارگر و زحمتکش، ارتش بیکاری و گرسنگان، کسانی که هویت و موجودیت شان توسط حکومت اسلامی سرمایه لگد مال شده و در آبانماه ٩٨ بصورت انفجاری خود را نشان داد، شکلی از فوران جنبش توده‌های محروم طبقه کارگر بود. ترکیب طبقاتی، شعارها، اهدافی که این جنبش مورد تهاجم قرار داد، علیرغم حضور محدود اقشار و افقهای دیگر مخالف جمهوری اسلامی، بر این واقعیت روشن تاکید دارد.

کنگره نهم حزب را اگر بتوان در چند جمله و دستور خلاصه کرد؛ اعلام تعلق عمیق به این مسیر برای تامین سازمان و الزامات سرنگونی انقلابی حاکمیت اسلامی، انطباق خود با شرایطی که توده‌ها میلیونی به سیاست روی می آوردند و باید در سنگرهای نبرد سازمان یابند، اعلام و تاکید بر قاطعیت انقلابی علیه کل بورژوازی و هر نیروئی که سیاستش اخته کردن این جنبش است، تقویت صفوف مبارزه پرولتاریا در جبهه های مختلف نبرد طبقاتی، مبارزه روشن برای بکف آوردن دولت و قدرت سیاسی برای بسط مبارزه طبقاتی و تداوم انقلاب برای کسب یک پیروزی تمام عیار کارگری و سوسیالیستی است. این هدف بی اما و اگر جنبش پرولتاریا و حزب کمونیست کارگری – حکمتیست و کنگره نهم آنست.

ما در این کنگره بروشنی اعلام کردیم که کمونیست‌ها در ایندوران باید به ستون فقرات سازماندهی حزبی و توده‌ای، به مَحمل اتحاد محافل و شبکه های کمونیستی و کارگری، به لولای گسترش ابتکارات انقلابی و توده ای بدل شوند. باید از خود این توقع را داشته باشند، با این توقع حزب و خود را بسنجیم و با هر کمونیستی که حاضر است چند دقیقه گوشش را به ما قرض دهد همین وظایف را بگوئیم و متحدانه در این سنگر قرار گیریم. کنگره مُصممانه و متحد اعلام کرد که اوضاع سياسى ايران يک فرصت معيّن براى يک حرکت تاريخساز کمونيستى با نتايج دگرگون کننده در ايران و در سطح بين‌المللى فراهم آورده است. کنگره با شور و نگرانی تاکید کرد که کمونیست‌ها و حزب نباید بگذارند اين فرصت از کف برود و بیش از هر زمان ضروری است که جنبش کمونیسم کارگری و فعالین و کادرهای حزب حکمتیست و کمونیست های ایران خطیر بودن اوضاع را درک کنند و وظایف خود را با قاطعیت و سر وقت و تیزبینی پیش ببرند.

رفقای کمونیست، انقلابیون، آزادیخواهان و برابری طلبان!
وقت آنست که متشکل شویم. اگر به کمپ واحدی برای نابودی جمهوری اسلامی و خلع ید سیاسی و اقتصادی از سرمایه داری هار و لجام گسیخته تعلق داریم، اگر به انقلاب کارگری علیه کلیت نظام سرمایه داری و برپائی دنیای نوین سوسیالیستی و حاکمیت شورائی چشم دوخته ایم، اختلافات تئوریک و سیاسی و تاکتیکی توجیهی برای در کنار هم قرار نگرفتن در سنگری واحد نیست. ما بر کمبودها و موانع عظيم سر راه مبارزه کمونیستی و جنبش طبقه مان و حزب حکمتیست آگاه و واقفیم اما مُصرانه تاکید داریم که باید این جنگ را بکنیم، باید در این جدال سرنوشت ساز شرکت کنیم و باید این گام بلند را برداریم. ما در این نبرد به هزاران کادر کمونیست، به نیروی نظامی قدرتمند، به امکانات مالی و رسانه‌ای، به ابتکار عمل انقلابی و بسیار مسائل دیگر نیاز داریم. مسئله ابداً کوچک نیست، بحث برسر یک پیروزی کارگری در یک جامعه هشتاد و چند میلیونی و یک کشور مهم در ژئوپولیتیک سیاسی و افکار عمومی جهان است. این پیروزی ابداً ساده نیست اما عملی است. تنها تصمیم و اراده و مبارزه متحدانه و پرشور و فداکارانه طبقه ما و کمونیست‌های ایران را طلب میکند. رفقا زمان نبرد سرنوشت ساز است، متحد شویم! پیش بسوی یک پیروزی کارگری و یک رهائی همه جانبه سوسیالیستی!

سردبیر.

نوامبر ٢٠١٩