در جمهوری اسلامی نه تنها “انتخابات” که همه ابزارها در خدمت به انقیاد در آوردن اراده اکثریت جامعه است. نمایش های انتخابات رئیس جمهوری تا مجلس و انتخابات شورای شهر جملگی در خدمت حفظ بقای جمهوری اسلامی عمل می کنند و سر سوزنی به منفعت مردم ربط ندارند. “انتخابات ریاست جمهوری ایران” به ویژه در شرایطی که اکثریت مردم کارگر و زحمتکش در یک جدال روزانه برسر رفاه و آزادی و رهایی از چنگال ستم و استبداد حکومت اسلامی مبارزه می کنند، امروز بخصوص بی ربط ترین مسئله به زندگی اکثریت مردم است. امروز بطور روشن و در کف خیابان، دعوای اصلی مردم با جمهوری اسلامی نه برسر “انتخابات” که برسر موجودیت حکومت ضد کارگری، ضد انسانی و فرسوده آن است. برسر فقر و بیکاری و معیشت است. این “انتخابات” برای رژیم اسلامی که غرق در بحران است و برای بقا تلاش می کند، مهم است، اما برای جامعه ای که خواهان سرنگونی آنست، بی ارزش است و آن را جدی نمی گیرند.

علاوه بر این سیاست سنتی “تحریم انتخابات”، نه سیاست دقیقی است و نه با اوضاع منطبق است. شرکت نکردن یعنی برسمیت نشناختن نظام و انتخاباتش اما تحریم هنوز میتواند محدود به انتخابات باشد و نه کلیت حکومت، هرچند مخالفین کل حکومت نیز به نادرست “تحریم” را استفاده کرده اند. در هر حال، این موضع در شرایط کنونی بی معنی است. در هر صورت برای جمهوری اسلامی این انتخابات مهم است. شرایط سیاسی امروز با ۴ سال قبل متفاوت است. رژیم اسلامی امروز در محاصره نفرت عمومی قرار دارد و بحران همه وجوه آن را در برگرفته است. ابزارهای قدیمی کارایی خود را از دست داده اند و یا مردم از آن عبور کرده اند. اصلاح طلبی و رقابت دو جناح شکست خورده است. یعنی مردم شکستش دادند و پشت سر گذاشتند. سبز و بنفش محلی از ارعاب ندارند و امتحان پس داده اند. انتخاب بین “بد و بدتر” از اول نادرست بود اما در شرایط کنونی تماما دفاع از رژیم است. مردم رژیم اسلامی را سرجمع دشمن خود می دانند و با آن در ستیزند. سیاست در قبال انتخابات با این فرض باید شروع کند.

علاوه براین، جامعه ایران در سه سال گذشته تحولات مهمی را پشت سر گذاشته است. مردم از پلهایی عبور کرده اند و سنگرهایی را فتح کرده اند. طبقه کارگر موقعیت بهتر و جدیدی در مبارزه علیه سرمایه داری کسب کرده است و حضور فعال در این کشمکش سیاسی و طبقاتی دارد. اعتراض مستمر بازنشستگان به یک وجه جدی مبارزه تبدیل شده است. معلمان به همین ترتیب خواهان تغییرند. یعنی بعد از خیزشهای انقلابی دیماه و آبانماه، این مبارزات به عناوین مختلف، در واحدهای تولیدی، در کف خیابانها، مقابل مجلس و ادارات دولتی بلاانقطاع ادامه داشته و هر روز بر دامنه این بروز این نارضایتی عظیم اجتماعی افزوده می شود. در چنین شرایطی، در هر حال برگزاری این انتخابات و از سرگذراندن آن برای رژیم اسلامی از اهمیت زیادی برخورداراست. به این دلیل است که “خامنه ای از سر عجز کاسه گدائی رای دست گرفته و می گوید که “اگر با من مخالفید، بیائید به خاطر ایران رای بدهید”! اینها بیشرمی را به جایی رساندند، که گفته نمکی وزیر بهداشت “اگر هماهنگی ها به نتیجه برسد در روز انتخابات همه رای دهندگان را واکسینه خواهیم کرد” خبر ساز شد. رژیم اسلامی تلاش می کند که با ترفندهای مختلف و به میدان آوردن چهره های جدید، تنور انتخابات را گرم کند. هدف آنان پوشیده نیست. رژیم اسلامی برای مقابله با مردم و احتمالات آتی خود را آرایش می دهد. نظامیان، بخصوص سپاه و بسیج را وسیعا برای مقابله با مردم به میدان آورده اند. می خواهند با انتخابات جدید یکدست خود را در مقابل مردم قرار دهند. این شاید آخرین و تنها حربه رژیم برای رویارویی با مردم خشمگین باشد.

اما واقعیت این است که ۴۲ سال حاکمیت منحوس اسلامی با ۱۲ مورد انتخابات ریاست جمهوری، هنوز رژیم اسلامی از بقایش مطمئن نیست. هنوز کلاهش پس معرکه است. هنوز جایگاهی در میان مردم ندارد که هیچ، مورد نفرت است. هنوز اقتصادش بحرانی که چه عرض کنم، ورشکسته و درگل نشسته است و دست به دامن شرق و غرب برای کاهش فشار بحران اقتصادی است. آنهم نه برای تامین معیشت مردم که برای رفع و رجوع امورات و کسری بودجه دولت برای سرپا ماندن، فقط برای ادامه بقا. در برون مرز، دولتی مزاحم و حامی تروریسم و سناریو سیاهی است و کلی دردسر و مزاحمت برای مردم منطقه ایجاد کرده است. اقتصاددانان شان، که هنگام توضیح اوضاع وخیم اقتصادی اول به سر خامنه ای قسم می خورند، پنهان نمی کنند که سال ۱۴۰۰، سال اَبر بحرانهاست. وضع آنقدر آشفته است که می گویند “اگر چاره ای نیندیشند و اقتصاد سیاسی ایران روی همین مداری که هست بچرخد و برای دردهای آن داروی نیرومندی تجویز نشود، احتمال سکته قلبی و مغزی دردناک و کشنده وجود دارد و ممکن است دراین سکته های پشت سرهم روزی برسد که به کمای طولانی برود”، یعنی جمهوری اسلامی فاتحه اش خوانده است. این را البته بارها از زبان سران خود رژیم شنیده ایم و مرتب هشدار می دهند که اوضاع درهم و برهم و خطرناک شده است و جناحی، جناح دیگر را مقصر میداند و همدیگر را در سربالائی گاز می گیرند. اینها همه مسئله روز سیاست ایران است و این بحرانها قابل علاج نیستند. خانه از پایه ویران است.

بساطتان را جمع می کنیم!
“خیلی دروغ شنیدیم، ما دیگه رای نمیدیم”! این یکی از شعارهای بازنشستگان در ادامه زنجیره اعتراضات هفته ها و ماههای قبل در روز یکشنبه ۱۵ فروردین در کنار طرح مطالباتشان بود. این شعار چکیده خواست و مطالبه میلیونها کارگر و مردم رنجدیده ایران است. یعنی بساط دروغ و فساد و چپاولتان را جمع کنید! دست از سرمان بردارید! گورتان را گم کنید! این شعار باید در وجوه مختلف، به همه اعتراضات کارگران، معلمان و پرستاران و همچنین در اول ماه مه روز جهانی کارگر تجلی پیدا کند و به یکی از شعارهای روز همه اعتراضات تا “انتخابات” تبدیل شود.

از زاویه منافع اکثریت مردم کارگر و زحمتکش در ایران، نه “انتخابات” که “سرنگونی” صورت مسئله اصلی روز جامعه ایران است. تردیدی نیست و به تجربه ثابت شده است که امروز حتی کوچکترین بهبودی در زندگی مادی و معنوی مردم و به دست آوردن ابتدایی ترین حقوق و آزادیهای فردی، فرهنگی و اجتماعی در گرو به زیر کشیدن انقلابی رژیم ضد بشری و ضد کارگری جمهوری اسلامی است، حکمی که مدتهاست صادر شده است. مردم آزادی و رفاه و تامین معیشت و سلامت می خواهند. مردم در شرایطی که ویروس کرونا جان انسانها را درو می کند از واکسن محرومند. علاوه بر این مردم از سرکوب و زندان و بی حرمتی و اختناق فرهنگی به تنگ امده اند.

جامعه ایران و در راس آن طبقه کارگر و پیشروان سوسیالیست این طبقه، نیاز به انقلابی دارد که کل مناسبات استثمارگرانه حاکم را واژگون کند و به همه مصائب و مشقات ناشی از آن خاتمه دهد. انتخابات بی انتخابات، بساط تان را جمع می کنیم!

٨ آوریل ٢٠٢١