امیر عسگری- سناریو سازی علیه جنبش معلمان و دوام اعتراضات توده ها!
در وضعیتی قرار داریم که جامعه از یک سو نیم خیز شده تا از کوچکترین روزنه ای استفاده کرده تا جمهوری اسلامی را که چیزی جز دندان پوسیده بورژوازی اسلامی نیست به شدیدترین شکل ممکن بزیر بکشد. این خیزش های توده ای که اساسا ماهیت کارگری دارند مدتهاست که آغاز شده است و اکنون در اشکال جدیدی ادامه دارد.
اما قبل از پرداختن به اعتراضات توده ای خوب است که به روند سرکوب و سناریوسازیهای نخ نمای جمهوری اسلامی علیه معلمان به عنوان بخشی مهم از جنبش طبقه کارگر بپردازیم. معلمان توانستند از ظرفهای موجود در قالب شورای هماهنگی فرهنگیان استفاده کرده و خواستهای برحق طبقاتی و کلان خود را فریاد زنند. جنبش معلمان تابستان سال ۱۴۰۰ تا شهریور ماه به دنبال یافتن ظرفی متفاوت از کانون صنفی و تشکلی پویا و سراسری برای اینکه بتواند خواستهای مهم طبقاتی و کلان خود را در آن مطرح کند تصمیم گرفت تا بعد از اتحاد معلمان، تشکل شورای هماهنگی فرهنگیان ایران را برپا کند.
معلمان در ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ با اعلام فراخوان سراسری تجمع سراسری در روز جهانی کارگر و اعلام همبستگی جنبش کارگری با معلمان و بعلاوه کنار زدن روز ۱۲ اردیبهشت بعنوان روز معلم حکومتی توسط معلمان، یک گام مثبت و جدید برداشتند هرچند اجتماعات اینروز کمتر رنگ و بوی اول مه داشت اما خود این اقدام از نظر سیاسی مهم بود. از روزهای منتهی به ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر حکومت اسلامی فعالین و نمایندگان معلمان از جمله؛ رسول بداقی، اسکندر لطفی، مسعود نیکخواه و شعبان محمدی، اصغر امیرزادگان، جعفر ابراهیمی، محسن عمرانی و محمد حبیبی را بازداشت کرد. تمام این بازداشت‌ها از سر استیصال سیاسی جمهوری اسلامی در برابر مبارزات پیوسته و مقتدرانه معلمان به عنوان جنبشی پیشرو و سراسری بوده و تجربه سالهای گذشته ثابت کرده است که چنین اقدامات سرکوبگرانه علیه فعالین و پیشروان عرصه های مختلف مبارزاتی راه بجایی نبرده و موجب ارعاب و سکوت این جنبشها نشده است.
در همین برهه اعتراضی طبقه کارگر و در دل آن اعتراضات معلمان بلافاصله پس از روز جهانی کارگر ۱۴۰۱ شاهد خیزش جدید توده ای بودیم که ادامه اعتراضات دیماه ۹۶، آبان ۹۸ و خیزش مردم خوزستان سال گذشته به بی آبی بود. مردم به تنگ آمده ابتدا در شهرهای خوزستان از جمله؛ سوسنگرد وارد مقابله با گلوله های جنگی گله های بسیج و سپاه شدند و در ادامه سایر شهرها با شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” جواب قاطع خود را بار دیگر بعد از آبان ۹۸ و اعتراضات سال گذشته خوزستان به بی آبی این بار با خواست نان و زندگی را به جمهوری اسلامی دادند. این اعتراضات در جریان بود که جمهوری اسلامی به سناریوی قلابی جدیدی متوسل شد. سناریوی ابلهانه ای توسط وزارت اطلاعات و صدا و سیما برای فعالین جنبش معلمان نوشته می‌شود.
دیدار طبیعی و دوستانه دو فعال اتحادیه ای فرانسوی با رسول بداقی، اسکندر لطفی، مسعود نیکخواه و شعبان محمدی از لیدرهای جنبش معلمان در دورهمی خانگی و همچنین در دیداری کاملا غیر رسمی در رستوران با رضا شهابی هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد و آنیشا اسداللهی فعال دانشجویی و کارگری را بعنوان معرفی “شبکه ایجاد اغتشاشات و نا آرامی” در دل جامعه معرفی کرده و پرونده را برای وارد کردن انواع اتهامات ساختگی باز می‌کند. این اتهامات ابلهانه و سناریوسازیهای جدید صداوسیما و وزارت اطلاعات هدفمندانه به قصد سرکوب و انزوای جنبش قدرتمند معلمان بود. جرم اصلی معلمان اما چیست؟ معلمان فقط متشکل شدند و خواستهائی را طرح کردند که عمدتا قانونی اند. اما حکومت از ظرفیت این جنبش و تاثیرش در جامعه می ترسد. سرکوبها هدفش اینست که جنبش را خاموش کند. حکومت اسلامی که ماه‌ها در آرزوی سرکوب و حتی به گلوله بستن معلمان رادیکال همچون سایر معترضین سالهای گذشته بود اینبار فرصتی پیدا کرد تا فعالین جنبش معلمان را با اتهامات ساختگی روبرو کند تا بلکه این تشکل پویا را از خواستهای برحق اش دور کند.
آنچه مسلم است استیصال سیاسی حکومت اسلامی از هراس پیوند توده های به تنگ آمده از کلیت سیستم سیاسی حاکم و بدل شدن آن به قیام مردمی و انقلاب طبقه کارگر علیه بورژوازی پوسیده اسلامی حاکم است که موجب چنین پروژه سناریوسازهای مضحک و نخ نمایی جهت سرکوب معلمان شده است. تمامی این پرونده سازی‌ها در حالی جریان دارد که جامعه ملتهب است و کوچکترین فلاکت زاییده حکومت اسلامی موجب برافراشته شدن آتش زیر خاکستر توده ها می‌شود.
در چنین شرایط اعتراضی است که برج متروپل بعنوان پروژه رانت بازی دولتی حسین عبدالباقی به همراه سران سپاه پاسداران و باند شمخانی بدلیل مشکلات عدیده در سازه سازمانی فرو می‌ریزد و حدود ۲۰۰ نفر زیر آوار می‌مانند. حکومت اسلامی که میداند در بروز چنین فاجعه ای با خروش جامعه روبرو خواهد شد، نیروهای نظامی و ضد نفر را در اطراف پروژه متروپل آبادان سازمان میدهد‌.
عدم سازماندهی درست امدادرسانی به سانحه دیدگان برج متروپل قضیه ای است که خشم تمامی انسانهای باخبر از این فاجعه عظیم را براانگیخته است. عدم امداد رسانی واقعیتی است که جمهوری اسلامی در آن ید طولایی دارد. زلزله بم، زلزله سرپل زهاب، فاجعه پلاسکو، زلزله آذربایجان و سیل خوزستان فقط چند نمونه از سیاست دامن زدن به هر بحرانی است. عدم رسیدگی به سانحه دیدگان اما اینبار موجب خشم توده ها شد و مردم آبادان به همراه تعدادی شهرهای دیگر مانند اصفهان را به خیابان‌ها سرازیر کرد. مردم ایران بخوبی میدانند که چنین فاجعه هایی یک عامل دارد و آن جمهوری اسلامی و بورژوازی است. مردم خشمگین به درستی در خیابان‌های مجاور متروپل آبادان شعار مرگ بر خامنه ای سر داده و خواهان سرنگونی حکومت جنایت و کشتار شدند.
در کنار لزوم سازماندهی اعتراضات توده ای در جهت خلاصی از حکومت فقر و فلاکت، کمکهای داوطلبانه کارگران و مردم زحمتکش آبادان به آسیب دیدگان قابل توجه است که با دست خالی قربانیان را نجات می دهند. مردم تجربه دارند، حکومت فاسد را می شناسند و خود راسا دست بکار شدند. در رابطه با اعلام همبستگی و امدادرسانی کارگران و مخصوصا کارگران مناطق نفتی می‌توانند از یکسو به حکومت اسلامی با اعتصابات خود فشار آورده و از سوی دیگر کارگران و فعالین طبقه کارگر میتواند در دل تشکلات خود شوراهای همیاری و کمک‌رسانی را برای کمک به سانحه دیدگان به محل اعزام کنند.
در شرایط کنونی آنچه مسلم است تداوم اعتراضات به حکومت اسلامی از هر چیزی برای جامعه مهم تر است و اولویت دارد و باید به خاطر چهل سال چپاول و جنایت به حکومت اسلامی نه محکم را گفت و این دندان پوسیده سیاه اسلامی-بورژوازی را یک بار برای همیشه از ریشه کشید. پیش بسوی دوام اعتراضات توده ای علیه جمهوری اسلامی!
۲۶ مه ۲۰۲۲