دنباله روانِ مُذبذبِ جنبش سرنگونی
در روزهای اخیر بخشی از عناصر و فعالین جنبشهای بورژوائی ایران، از رضا پهلوی و سلطنت طلبان و فرشگردی های هوادار ترامپ تا اصلاح طلبان مغضوب و جمهوریخواهان و ملیون و فدرالیست ها، بالاخره شهامتی بخرج دادند و به جمهوری اسلامی “نه” گفتند و کمپینی با همین نام اعلام کردند. میگوئیم شهامت بخرج دادند، چون بخش سیاسی و معرفه این کمپین، و نه ضرورتا هر کسی که ممکن است از سر وحدت طلبی صرف یا نفرت از جمهوری اسلامی به این کمپین پیوسته باشد، زمانی از فعالین دو آتشه اصلاح طلبی اسلامی خاتمی و بعد سبز و بنفش بودند. بخشی از آنها مانند رضا پهلوی و سلطنت طلبان و ملیون، دنبالچه سیاستهای رژیم از دوره رفسنجانی و زمان جنگ تا دوره خاتمی بودند. بخشی از نیروها و عناصر جلو صف این کمپین، تا سه ماه پیش، حال و آینده زندگی سیاسی شان را به دونالد ترامپ و سیاست وی در قبال جمهوری اسلامی گره زده بودند. موتور محرکه و سازماندهندگان این کمپین کسانی هستند که عمری سرنگونی خواهی، نفس انقلاب و عمل انقلابی را “خشونت طلبی” معرفی کردند. شعار “نه به جمهوری اسلامی” یک مخرج مشترک تاکتیکی دو جنبش ارتجاعی اپوزیسیون راست ایران است که تا دوهفته پیش از “نافرمانی مدنی” و “مبارزه مسالمت آمیز” سخن می گفتند و هنوز میگویند.
اما چرا امروز؟ واقعیت اینست که سرنگونی خواهی مدتهاست به بستر اصلی سیاست ایران بدل شده است. جامعه و مردم از این نیروها بسیار جلوترند. بورژوازی در اپوزیسیون بویژه در دوره های بحران و تلاطم سیاسی، یا در مقابل حرکت رادیکال جامعه نقطه سازش میگذارد تا به کم راضی شان کنند، یا بشیوه اپورتونیستی لنگان لنگان بدنبال طبقه کارگر و مردمی می افتند که می خواهند از وضع موجود عبور کنند. “نه به جمهوری اسلامی” حرف تازه ای نیست، یک صندلی پُر با صاحبان شناسنامه دار در جامعه و نیروهای اپوزیسیون کمونیست و انقلابی در چهار دهه گذشته است. برای ما کمونیستهای متشکل از مقطع سال ۵۷ تاکنون و حزب ما، که از روز اول جمهوری اسلامی را برسمیت نشناخت و وارد تقابل همه جانبه سیاسی و مبارزاتی و جنگ نظامی با آن شد، این لکنت زبان و سرنگونی خواهی زورکی آنهم با اهداف ارتجاعی پیشین را، خوب می شناسیم و ماهیت ریاکارانه آنرا افشاء میکنیم. میلیون ها کارگر و زحمتکش در دیماه نود و شش و آبان نود و هشت وارد عمل برای سرنگونی شدند، َخانمها و آقایان تازه بیدار شدند! بی افقی حاصل از شکست ترامپ و مقدمات مذاکرات آمریکا و اروپا با جمهوری اسلامی، وادارشان کرد که این گام را بردارند.
اما “نه به جمهوری اسلامی” از جانب اینها چطور عملی می شود؟ قرار است قیام و خیزشی سازمان دهند؟ جواب میدهند؛ این یک “همه با هم” برای ایجاد “یک همبستگی ملی” است. قرار است بخش داخل کشور تبلیغ کند و بخش خارج کشور برنامه “اتحاد حداقلی” بدهد و “با دولتها مذاکره کند” که با جمهوری اسلامی “مذاکره نکنند”! برخی شان گفتند که باید “دولت موقت در تبعید” هم تشکیل شود! گام بعدی را فراخوان “عدم شرکت در انتخابات” تعریف کرده اند! میخواهند نمایش “دستبند سبز و انگشت های بنفش” و فراخوان از “صندوق رای قهر نکنید” را فراموش کنیم! میگویند “انتخابات آزاد” میخواهیم! همان سخنان کسل کننده و کهنه سابق! نیروهای حامی خواست “استعفای خامنه ای” و “گذار از جمهوری اسلامی” و رژیم سابقی ها، با همان سیستم فکری، با ترس از تحول انقلابی و با همان اهداف و سیاستهای سابق، اینبار خود را در کمپین “نه به جمهوری اسلامی” بازتعریف کردند. از موضع این نیروها و در صورت ظاهر این گامی بجلو است، اما در ماهیت سیاست شان، وحشت از خیزش انقلابی مردم کارگر و اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی برای نابودی تمام و کمال جمهوری اسلامی موج میزند. اینها قرار بود در پروژه های مختلف، “دوره گذار” را “مدیریت” و از “هرج و مرج” (بزعم اینان دخالت مردم در سیاست) جلوگیری کنند. قرار بود با حمایت از سپاه و ارتش و بخشی از حکومت، ماشین دولتی را از تعرض سرنگونی خواهی و انقلابیگری جامعه مصون نگاهدارند. امروز هم دنبال همان پروژه اند. هنوز الگویشان سازش حکومت آپارتاید و اپوزیسیون در آفریقای جنوبی و کودتاهای مخملی در کشورهای سابق بلوک شرق است. هنوز برای دست بدست شدن قدرت با حفظ اساس نظم بردگی موجود تلاش می کنند.
مخاطب اصلی این کمپین اساساً دولتهای غربی هستند و روش کارشان لابیگری و جنجال رسانه ای است. در داخل کشور، فعلا پروسه واقعی نبرد برای سرنگونی را با وجود “دیکتاتوری و سرکوب” قلم می گیرند. اینها نه اهلِ عملِ انقلابی اند و نه خواهانِ آن، نهایتا فشاری مخملی و کنترل شده از پائین برای انتقال قدرت از بالا در روز موعود می خواهند! گویا کارگران و مردمی که در دیماه و آبانماه مانند کوه آتشفشان خروشیدند، قهرمانانی که با دست خالی در مقابل گلوله جنایتکاران ایستادند، با “دیکتاتوری و سرکوب” روبرو نبودند!
جامعه ایران از جمهوری اسلامی مُنزجر است. بخشی از عناصر و نیروهای اپوزیسیون بورژوائی سرخورده از ترامپ و ناامید از بایدن و زیر فشار جنبش سرنگونی، و اتفاقا برای مانع تراشی در مقابل یک سرنگونی قاطع و همه جانبه جمهوری اسلامی، برای یک انتقال قدرت از بالا و بازسازی دولت ضد انقلابی بورژوائی به تکاپو افتاده اند! اما اینبار “همه با هم” وجود ندارد، این شعار ارتجاعی است، عوامفریبی است، بحث برسر منفعت طبقاتی و اهداف طبقاتی متمایز است. آنها دوستان مردم نیستند چون در هر نبرد جامعه علیه جمهوری اسلامی بخش موثرشان کنار دشمنان مردم ایستاده بودند. ما کمونیست ها و کارگران و مردم آزادیخواه در صف اول نبرد برای سرنگونی حضور داشتیم و امروز بیش از هر زمان حضور داریم. این اردو، هدف تازه از راه رسیدگان سرنگونی طلب را خوب می شناسد. “نه به جمهوری اسلامی” گفتن، حتی از سر ناچاری و برای همرنگ شدن با جماعت، هنوز از حمایت وقیح از جمهوری اسلامی و قاتلین فرزندان مردم بهتر است. اما راهمان جداست، آنها به گذشته نظر دارند و ما به آینده! آنها برای بازسازی نظم ارتجاعی سرمایه داری تلاش میکنند و ما برای زیر و رو کردن آن! صف کارگر و کمونیسم و اردوی آزادیخواهی و برابری طلبی، صف زحمتکشان دیماه و آبانماه، غرشی دیگر را تمرین میکنند، اما برای نابودی تمامیت این نظام با کلیه قوانین و پایه های آن، برای تشکیل فوری یک دولت انقلابی کارگری!
مرگ بر جمهوری اسلامی!
آزادی، برابری، حکومت کارگری!
زنده باد جمهوری سوسیالیستی!
حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست
٢٥ اسفند ۱۳۹۹ – ١٥ مارس ۲۰۲۱