نوروز خونین سنندچ۴۱ گذشت

نوروز خونین تحمیلی از طرف ضد انقلاب بقدرت خزانیده شده اسلامی به ساکنین شهر سنندج، برای تسخیر و سرکوب و فضای آزادیخواهانه و مقاومت و دفاع سیاسی- اجتماعی آزادیخواهان در تقابل با ارتجاع قومی- مذهبی از آن، یکی از نقاط عطف تاریخی، مبارزاتی – اجتماعی در ایران و کردستان است. عملا ” نه ” گفتن به سلطه سیاسی ارتجاع اسلامی میباشد. نقطه عطف و آغازی که از همان مقطع و هم اکنون در همگامی و همراهی با تلاش و مبارزات سراسری برای سرنگونی حکومت اسلامی در جریان است. بر این مبنا  است که رژیم اسلامی هم طی بیشتر از چهار دهه از حاکمیتش، از یورش نظامی و لشگر کشی، تحمیل جنگ و کشت و کشتار و جنایت و میلیتاریزه و امنیتی کردن فضای جامعه کردستان در همدستی و همراهی با مرتجعین قومی – مذهبی و مزدوران محلی و اصلاخ طلبان کرد، دریغ نکرده است. اما، خوشبختانه هنوز نتوانسته است از لحاظ سیاسی- اجتماعی جامعه کردستان را تسخیر کند. از واقعه تاریخی ۴۱ سال گذشته است. و… بعدا به زمینه های سیاسی- اجتماعی آن رویداد، برخواهم گشت.

نگاهی گذرا به انقلاب سال ۵۷

انقلاب سال ۵۷ در ایران برعلیه رژیم سلطنتی پهلوی، انقلابی آزادیخواهانه وحق طلبانه بود. انقلابی برای دستیابی به آزادی، رفاه و آسایش از هر لحاظ بود. هدف اساسی توده های مردم شرکت کننده وانقلابیون دستیابی و ایجاد زندگی ای بهتر بود. طبقه کارگر درانقلاب ۵۷ نقش اساسی در ساقط کردن استبداد سلطنتی پهلوی داشت. اما، معنی نکردن مفهوم سرنگونی انقلابی و عدم وجود حزب کمونیستی کارگری و سیاست روشن و مشخص کمونیستی کارگری در هدایت و رهبری مبارزات طبقه کارگرو جنبشهای آزادیخواهانه و حق طلبانه اجتماعی دخیل در جریان خیزش انقلابی و توده ای ۵۷، معضل اساسی بود. جنبه صرفا ضد استبدادی و وجود تعلق خاطر سیاسی- اجتماعی جریانات به اصطلاح چپ به اسلام انقلابی؟! حمایت دولتهای غربی به قصد جلوگیری از بقدرت رسیدن چپ، کاری کرد، ضد انقلاب اسلامی را بر شانه های سنت توده ایستی، و جبهه ملی و فرهنگ ملی – مذهبی ضد غربگرائی بقدرت رسانده شود. ضد انقلاب اسلامی در اساس ماموریت و وظیفه اش سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم و بشکست کشانیدن آن بود. در این راه از جنایتی دریغ ننموده است.

در جریان خیزش توده های مردم درانقلاب ۵۷ در جامعه کردستان نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخواه، نقش اساسی و رهبری کننده را داشتند. جریان ارتجاع اسلامی تسنن “مکتب قرآن مفتی زاده و تشیع طرفدار خمینی بسر دامداری آخوند صفدری ” در حاشیه قرار داشتند. حضور ملموس نیروهای چپ وکمونیست پس از سرنگونی استبداد سلطنتی و فقدان پایگاه اجتماعی جریان اسلامی تازه به قدرت رسیده در ایران یکی از عوامل وجود آزاد یهای بی قید و شرط سیاسی در کردستان بود. عیلرغم تمامی تلاشهای ارتجاع ملی- مذهبی در هیئت ” کل جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد در قالب حزب دموکرات کردستان ایران و جریان مفتی زاده- شاخه نماز خوان و نماز نخوان،  برای زد و بند، معامله کردن و به سازش رسیدن با رژیم نوپای اسلامی ” جامعه بدنبال سیاستهای چپ و آزادیخواهانه سمت و سو پیدا کرده و بنوعی و عملا، انتخاب سیاسی- اجتماعی را مابین جنبش آزادیخواهانه و قومی- مذهبی، کرده بود. کوهی از اسناد غیر قابل انکار در رابطه با شرایط سیاسی- اجتماعی و امنیتی آن روز جامعه کردستان، وجود دارند و ثابت میکنند که بر سراسر کردستان فضای آزاد سیاسی و امنیت اجتماعی حاکم بود. احزاب سیاسی در آزادی بی قید و شرط فعالیت می کردند. جامعه توسط شوراها و ارگانهای مردمی اداره می شد. مفاهیم و مطالباتی چون، آزادیبرابری و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری، درمانی مطرح و در سرلوحه خواسته های مردم بود.

زمینه های تحمیل نوروز خونین سنندج

مرکز ثقل این وضعیت در تداوم و در دفاع از دستاوردهای انقلاب، عملا جامعه کردستان بویژه شهر سنندج بود. در شهر سنندج نیروهای سیاسی. راست . چپ، مقرات و دفاتر سیاسی خود را داشتند. اکثر نیروهای  کمونیست و چپ در جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب متمرکز بودند، که بطور مخفیانه در دست رهبران و فعالین اصلی کومه له بود و هدایت میشد. صدیق کمانگر چون رهبرو سخنگوی علنی آن در بعد سیاسی- اجتماعی بود. جدا ازآن، تشکل های صنفی کانون معلمین، سندیکای کارگران ساختمانی وسندیکای  بیکار و … دفاتر دایر و مربوطه خود را داشتند. عملا قدرتی دوگانه در شهر مابین ” قطب کمونیستی و چپ و قطب راست و ارتجاع مذهبی ” وجود داشت. تقابل و کشمکشی جدی، برای دست بالا پیدا کردن و دستیابی به سلطه سیاسی- اجتماعی وجود داشت. و … وضعیت فوق برای رژیم سیاسی اسلامی و وابستگان محلی اش جریان ” مفتی زاده و آخوند صفدری نماینده خمینی ”  که ماموریت اساسی اش، سرکوب انقلاب و مطالبات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، رفاه و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری و درمانی بود، غیر قابل قبول وغیر تحمل بود. در آن مقطع حزب دمکرات کردستان با تمامی امکان و توان در جبهه متقابل بود. با تمامی قد تلاش میکرد مورد قبول حکومت اسلامی و بویژه خمینی قرار بگیرد. در قدرت سهیمش کنند. اداره جامعه کردستان را به وی بسپارند.

ورای تقابل قطب چپ و راست در سطح شهر سنندج،  تقابل و رقابتی شدید هم مابین ارتجاع مذهبی حیدر صفدری  به نمایندگی خمینی و مکتب قرآن مفتی زاده، تحت عنوان نماینده خمینی و دولت موقت وجود داشت. صفدری در راس نیروهای مسلح تعمید شده قرار گرفته بود. ستاد فرماندهی اش را بر روی پل کمانگر در مسیر و نزدیک استانداری و پادگانهای ارتش و ژاندارمری مستقر کرده بود.  در اواخر اسفند ماه ۵۷، شایعاتی در جهت ” تخلیه سیلوی شهر از کندم و اسلحه  و مهمات پادگانها در شهر جولان میداد ” در این اثنی، مکتب قرآنی ها برای تسلیح خود از فرماندهی پادگان ارتش تقاضای اسلحه و مهمات میکنند. با جواب منفی ” صفدری که نماینده خمینی و رئیس ستاد نیروهای مسلح بود ” روبرو می شوند. در حرکتی اعتراضی بطرف ستاد صفدری،  جنگ و درگیری لفظی و مسلحانه همزمان شروع میشود.  مسئول ستاد صفدری فردی باسم ” شاطر ممد و ۲ پسرش که پایه اصلی ستاد بودند، کشته میشوند. ستاد متصرف و نیروهای مستقر در آن کشته و دستگیر” میشوند. از یورش کنندگان چندین نفر زخمی و ۲-۳نفری هم کشته میشوند. و…

فضای شهر بسیار متشنج و ملتهب میشود. انقلابیون  مسلح بطور برنامه ریزش شده  در سطح شهر برای مقاومت و برقراری امنیت، مستقر و سازماندهی میشوند. ساختمان رادیو تلویزیون و فرودگاه و پلیس راه و همچنین ساختمان ستاد ارتش در خیابان شاپور- ۲۲بهمن – را که فرماندهی لشگر ۲۸ ” سرهنگ صفری ” در آن مستقر است را،  تصرف میکنند. شورای موقت انقلاب شهر سنندج را که صدیق کمانگر در رائسش بود، تشکیل و در آنجا مستقر میشوند. از آن ببعد تمامی امورات نظامی، تدارکاتی، خوراکی، لجستیگی و پزشکی و انتظامی و برقراری امنیت و جابجائی تمامی مایحتاج شهر با ایجاد بنکه ها و شورا های محلات تحت نظارت شورای موقت انقلاب شهر سنندج  سازماندهی و اداره میشوند. شهر در دست انقلابیون قرار میگیرد. در چنین اوضاع و احوالی حزب دمکرات طبق سیاست در یوزگی اش برای شریک کردنش در قدرت سیاسی، در حاشیه خود و عملا، خنثی است. و رسما اطلاعیه صادر میکند و خود را میراء از وضعیت پیش آمده، اعلام میکند. و …

در جریان درگیری مسلحانه مابین دو جریان “ ارتجاعی طرفداران مفتی زاده و صفدری ” در شهر سنندج حکومت اسلامی برای سرکوب فضای آزادیخواهانه ، فرصت را غنیمت میداند و توسط ارتش غسل تعمید اسلامی داده شده، شهر را بی محابا به توپ و خمپاره می بندد. برا ی تصرف، خلع سلاح و گوشمالی دادن به ارتش و ژاندارمری انقلابیون با فرمان شورای موقت انقلاب شهر، که ازمحل درگیری فاصله زیادی نداشت و در جوار همدیگر با فاصله سیم خارداری جدا شده اند، بطرف پادگانها میروند. آنرا محاصره و پادگان ژاندارمری را خلع سلاح میکنند. صدها نفر به داخل پادگان ارتش میروند. جنگ و در گیری در داخل پادگان ارتش ادامه پیدا میکند. مفتی زاده و عواملش به پادگان پناه برده بودند. صفدری مرتجع فتوای جهاد میدهد. چند واحدی از ارتشی ها، بسختی مقاومت میکنند و با بکار بردن هرگونه اسلحه ای برای کشتار و به عقب رانده انقلابیون، دریغ نمیکنند. دهها نفر جان میبازند و حدودا ۱۵۰ نفری دستگیر میشوند. و …  بدین طریق  واقعه نوروز خونین ۵۸ را با کشتار و زخمی کردن صدها نفر به مردم شهر سنندج تحمیل نمودند!

جنگ و درگیری انقلابیون در شهر سنندج مورد حمایت تمامی مناطق کرد نشین از ارومیه تا کرمانشاه قرار گرفت.  نیروها ی مسلح همراه کاروانهای تدارکاتی و خوراکی و پزشکی و درمانی به سنندج گسیل و وارد شدند. و تحت نظارت شورای موقت انقلاب و شورای محلات در سطح شهر سازماندهی و تقسیم میگردید. و… جنگ و در گیری و توپ باران و خمپاره باران شهر از پادگان و توسط هلیکوپتر های جنگی ادامه داشت. طی چند روز درگیری پادگان در محاصره قرار داشت و نیروهای انقلابی مسلح مانع خارج شدن و نفوذ شان بداخل شهر شدند.

ناچارا دولت موقت و شورای انقلاب اسلامی، به تکاپو افتادند. برای برقراری آتش بس تلاش نمودند. روز اول فروردین ۵۸ هیئتی مرکب از ” آیت اله محمود طلقانی، محمد بهشتی، رفسنجانی، صدر حاج سید جوادی و بنی صدر ” برای مذاکره و ختم قضیه به سنندج آمدند. در ساختمان دانشکده رازی با هیئت شورای انقلاب شهر سنندج که از قبل شیخ عزالدین حسینی را، بعنوان سخنگو انتخاب کرده بود، بعهده داشت، به گفتگو نشستند. در هنگام مذاکره فانتومهای جنگی برای ایجاد رعب و وحشت و تسلیم انقلابیون و تحمیل خواسته های ارتجاع ، بر فراز شهر دیوار صوتی می شکستند و مانور میدادند. و …  در این نشست طالقانی شمشیر کشید و تهدید کرد آن فرد. صدیق کمانگر که فرمان حمله به پادگان را صادر کرده است. ترسوس است. کجاست. باید محاکمه و اعدام شود. صدیق ا زمیان هیئت بلند می شود و با صدای رسا اعلام میکند – صدیق کمانگرمنم – جو متشنج میشود. و … مذاکره ادامه پیدا میکند  و در نتیجه، آتش بس برقرار گردید. و…  بعد ازآن شورائی از تمامی نیروهای راست و چپ و تمامی اقشار شهر، برای اداره شهر انتخاب گردید. احمد مفتی زاده و اگر اشتباه نکنم فواد روحانی یکی از دستیاران اصلی اش، عضو آن شورا بودند. بر خلاف چرندیات خالد عزیزی دیبر کل حزب دموکرات کردستان، نیروهای چپ و کمونیست – مفتی زاده – را فراری ندادند. چون نمیتوانست و برایش ممکن نبود و از لحاظ سیاسی- اجتماعی در حاشیه قرار گرفته بود، اهداف ارتجاعی اش را متحقق کند، از شورا کناره گیری کردند. حتی قطعنامه ” ۵ ماده ای قبل از مذاکره همراه شورای موقت، امضاء کرده بود، زد ” به کرمانشاه فرار نمود و با صادر کردن بیانیه ۸ ماده ایش، همراه همپالگی هایش به توطئه چینی و نهایتا سازماندهی نیروهای مزدور- جاش – تحت عنوان پیشمرگان مسلمان کرد- پرداخت ودر همراهی و پیش قراوه لی سرکوبگران اسلامی در کردستان از هیچگونه تلاشی دریغ ننمودند. نمونه هائی  از جنایات بر جسته شان، شرکت در جنگ ” بایگان و پاوه و اعدام ۹ نقر از آزادیخواهان در پاوه و ۹ نفر در فرودگاه شهر سنندج میباشند. قطعا در اعدام های دستجمعی شهرهای سقز، پاوه، مریوان، بانه و مهاباد هم سهیم بوده اند. و …

کردستان سنگر انقلاب!

در جامعه کردستان جو و فضای آزاد سیاسی- اجتماعی به معنی واقعی و انقلابی حاکم بود؛ عملا انقلابی که رژیم سلطنتی پهلوی را سرنگون کرده بود با نیروی کارگران و زحمتکشان و توده های مردم آزادیخواه و سکولار و انقلابی کردستان نه تنها همچنان ادامه داشت بلکه روز به روز بیشتر بسط و گسترش پیدا می کرد. در آنمدت کوتاه نهایتا ۷ ماه پس از سرنگون شدن استبداد شاهی، مردم مناطق دیگر ایران بخصوص تهران و شهرهای بزرگ، از آنچه در کردستان میگذشت کم و بیش مطلع شدند. فضای آزاد و انقلابی در کردستان چنان میان مردم آزادیخواه و انقلابی سراسر ایران انعکاس پیدا کرده بود که عملا تداوم خواسته هایشان در انقلاب ۵۷ را در جامعه کردستان میدیدند. و” کردستان سنگر انقلاب ” لقب گرفته بود. عملا و بحق هم چنین بود!

چنین وضعیتی برای کل ارتجاع اسلامی حاکم به سرکردگی خمینی و” ارتجاع قومی- مذهبی بویژه جریان مفتی زاده، مکتب قرآن ” که به حاشیه رانده شده بود،  قابل تحمل نبود و از سرایت این فضای آزاد سیاسی- اجتماعی و مقاومت انقلابی و توده ای به سراسر ایران وحشت داشتند. برای به شکست کشانیدن و سرکوب این فضای انقلابی از هیچگونه تلاشی خودداری نکردند. راه انداختن جنگ و درگیری و لشگر کشی و مسلح کردن مرتجعین فئودال در مناطق مختلف، جریانات مذهبی و لمپن های اسلامی پاسدار و عوامل مفتی زاده در سراسر کردستان بویژه در شهرهای پاوه و اورامانات، منطقه دیواندره، شمال کردستان، نقده، و مریوان و واقعه ۲۳ تیر ۵۸ مریوان است که، نقاط عطفی تاریخی در جنبش آزادیخواهانه در کردستان، میباشند. از نتایج سیاستهای تحمیلی ضد انقلاب اسلامی در کردستان بود.

روز ۲۳ تیر ۵۸ مریوان، واقعه ای تاریخی- اجتماعی

فضای ملتهب جامعه کردستان آماده انفجار بود، شهرهای کردستان و از جمله مریوان توسط شورای منتخب مردم اداره میشد.  در روز ۲۳ تیر ماه ۵۸ مردم شهر بنا بر تصمیم شورای شهرکه خواهان تعطیلی مقرسپاه پاسداران بودند،  دست به راهپیمائی مسالمت آمیزمیزنند. مزدوران محلی و پاسداران مستقردر مقرشان، تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به گلوله میبندند. کارگر کمونیست محمد درسید، که در صف معترضین بود در نتیجه تیراندازی مزدوران جان میبازد. فضای شهررا متشنج میکنند. در نهایت معترضین به مقرسپاه حمله میکنند. در ادامه درگیری چندین نفر از مزدوران کشته و مقر به تصرف آزادیخواهان در میاید. متعاقب آن ارتش مستقر در پادگان تلاش می کند به شهر حمله کرده و آنرا تصرف کنند که با مقاومت مسلحانه نیروهای انقلابی و توده ای مردم و حمایت ساکنین روستاهای حومه شهر مریوان، روبرو میگردند. ناچارا شورای شهر برای جلوگیری از کشتار مردم و حمله ارتش به شهر، تصمیم میگیرد بعنوان اعتراض شهر را تخلیه و بطرف مرز ایران- عراق کوچ کنند. شهر تخلیه میشود و واقعه تاریخی کوچ مردم مریوان بوقوع میپیوندد.

۲۸ مرداد ۵۸  روز حمله جنایتکارانه اسلامی آغاز مقاومت مسلحانه

کوچ تاریخی مردم مریوان، واقعه ای تاریخی- اجتماعی بود که، بلافاصله چون نوروز خونین سنندج، مورد حمایت مردم شهرهای کردستان قرار گرفت و هزاران هزار نفر از مردم شهرهای سنندج، سقز و بانه و …  در حمایت ازاین اعتراض یکپارچه و تاریخی مردم، بطرف شهر مریوان و به هدف پیوستن به آنان دست به راهپیمائی زدند. این حرکت تاریخی شکل دیگری از مقاومت توده ای و همبستگی اجتماعی را در برابر سرکوبگران اسلامی و ارتجاع قومی- مذهبی در کردستان، که تلاش میکردند در راستای سیاستهای ارتجاع حاکم پیش بروند،  در دفاع از حقوق سیاسی- انسانی و اجتماعی شان با موفقیت به نمایش گذاشته، شد.

فضای جامعه کردستان کلملا متشنج و ملتهب بود. صف آرائی نیروهای مترقی و ارتجاع اسلامی مکتب قرآنی ها و وابستگان حکومت اسلامی و ناسیونالیست کرد، بسیار ملموس و محسوس بود. بگونه ای که جامعه هر آن مترصد رویدادی بود. مشخص بود تداوم روند چنین اوضاع سیاسی- مبارزاتی در ابعاد اجتماعی ، ارتجاع اسلامی حاکم را هراسان نموده، بود. و ممکن نیست عکس العملی را نشان ندهد. و…

روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ همراه  یکی از دوستان بسیار نزدیکم که کارگر شرکت نفت و یکی از  فعالین آزادیخواه و برابری طلب شهر سنندج بود که با همدیگر فعالیت مشترک میکردیم . در محله مسکونی مان، راجع به وقایع شهر مریوان، راهپیمائی مردم شهرهای سنندج، سقز و بانه و جنگ تحمیلی به مردم شهر پاوه باینگان و درگیری مرتجعین فئودال با زحمتکشان در منطقه کرفتو، باغچه له و …   درکل راجع به فضای بسیار ملتهبی که ضد انقلاب اسلامی بقدرت خزانیده شده، با سازماندهی و مسلح کردن و همکاری بدون چون و چرای  فئودالها و مرتجعین محلی و جست و خیزشان بویژه ” جریان مکتب قرآن احمد مفتی زاده، سلف اصلاح طلبان کرد کنونی ” ایجاد کرده است، که چنین جو و فضای آزادیخواهانه  بطور حتم برای ضد انقلاب اسلامی قابل تحمل نیست. نباید غافل گیر شویم. و  حول و حوش چه باید کرد و سازماندهی و تقابل مسلحانه و … صحبت می کردیم.

بناگاه ساعت ۲- ۱۴ بعد از ظهر بود. در چنین ساعتی اخبار روز از رادیو سراسری ایران پخش می شد. رادیو برنامه خود را با خواندن” فرمان یورش خمینی  سمبل ارتجاع اسلامی و تمام قد جنایتکار تاریخ بشریت، آغاز کرد. همزمان برای ایجاد فضای رعب و وحشت و ایجاد روحیه تسلیم طلبی، ۲ فروند فانتو های جنگی و … بر آسمان شهر سنندج ظاهر شده، بمدت زیادی دست به مانور هوائی و شکستن دیوارصوتی و راکت باران کوههای اطراف شهر بویژه کوههای آبیدر نمودند. و …

سریعا تصمیم گرفتیم که با رفقای نزدیک و در دسترس و گروه هائی که می شناختیم، تماس بگیریم و راجع به آماده شدن و بیرون رفتن از شهر در اسرع وقت با آمادگی کامل، صحبت کنیم . . زیرا اکثریت ما مسلح و جزو گروه تامین کننده امنیت راهپیمایان شهر سنندج بطرف و در حمایت از اعتراض، خواست و کوچ تاریخی مردم مریوان بودیم. برای سرکوب جو و فضای آزاد سیاسی- اجتماعی موجود، آغاز شرایط خطیری خودنمائی میکرد و داشت، تحمیل می شد. و … فورا تصمیم گرفته و تقسیم کار کردیم. من بطرف محلات آقا زمان و پل ملاویسی و پشت حمام شیشه رفتم. دوستم برای تماس با فعالین اصلی جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب سنندج رفت و … بعد از حدودا ۲ ساعتی رفقای کمونیست از”  محله چل مرده ، بان  شیخان و قلا چوارلان که گروهی کمونیست و مستقل بودند با محوریت علی گلچینی جانباخته راه آزادی و سوسیالیسم “. به محل پاتق ما آمدند. راجع به تصمیمات همزمانی مان که باید از شهر خارج شویم. صحبت و هماهنگی نمودیم. با برنامه ریزی و آمادگی کامل در مسیر منطقه سارال و ملحق شدن به گروههای دیگر از شهر خارج و غروب آنروز خود را به اطراف روستای چرنو، رسانیدیم. و …

نهایتا ماشین سرکوبگری بکار گرفته شد و روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ با فرمان حمله خمینی و اعلام جنگ علیه مردم آزادیخواه و بپاخاسته کردستان یک عرصه مهم تداوم انقلاب ۵۷ را تا به خاک و خون بکشند.  تحمیل این جنگ و حمله جنایتکارانه عملا جنگ سرکوبگران انقلاب ۵۷ علیه مدافعان دستاوردهای همان انقلاب بود تا، بتوانند آخرین سنگرهای بازمانده از انقلاب ۵۷ را سرکوب و تسخیر کنند. نهایتا از این حمله نقطه عطف و آغازی در جهت تحقق استراتژی سیاسی و اهداف سیاسی- اجتماعی که هموار کننده تثبیت حاکمیت سیاسی اش، بود. می تواند یاد کرد. اعلان جنگ و یورشی که با مقاومت مسلحانه در ابعاد اجتماعی و توده ای روبرو گردید و بعد از ۳ ماه نیروهای سرکوبگر اسلامی با شکست مفتضحانه ای روبرو گردیدند. خمینی ناچارا در ۲۶ آبان ماه ۱۳۵۸ با صدور پیام عاجزانه پر از ” تقیه ” و سراپا ریاکارانه خطاب به ” برادران کرد ” عملا شکست موقت را برای خریدن وقت و باز سازی نیروهای سرکوبگرش بپذیرد و به آن اذعان کند.

تجربه عملی که باید بکار بست

باید تاکید کرد که تمامی آن نقاط عطف مقاومتی، خود بخود و غیر سازمانیافته و بدون رهبری حزبی و سازمانی ممکن نبود. همچنانکه مقاومت و جنگ و در گیری- نوروز خونین سنندج، جنگ ۲۴ روزه شهر سنندج، سقز، بانه و … در نتیجه سازماندهی، عزم راسخ و اراده ای آگاهانه در دفاع از حق حیات و سرنوشت آزاد انسانی خود بودند که،  بسیار تحسین برانگیزاند. ارتجاع اسلامی بقدرت رسیده را در تنگنا قرار داد و صف آزادیخواهی را تقویت نمود. نقاط عطف تاریخی – اجتماعی هستند. آن اوضاع و احوال حاوی ویادآور تجارب بسیار ارزنده تاریخی اند. در کشمکش قطب چپ و راست اپوزسیون و حاکم که ادامه دارد.  همچنان نقش رهبری سیاسی حزب دخالتگر وسازمانده، با تشخیص درست سیاسی- اجتماعی بموقع در بزنگاههای تحولات سیاسی- اجتماعیاست. عملا به جریانات سیاسی فاقد عمل اجتماعی و پر حرف، نشان داده است. آن مقاومتها و همبستگی اجتماعی نشان داد جنایتکاران ملون بورژوایی و قومی – مذهبی در مقابل مقاومت توده ای سازمانیافته، تصمیم و اراده متحدانه و آگاهانه زنان و مردان کارگر و زحمتکش ” توده های مردم ” ورهبری و هدایت سیاسی ، حزبی اجتماعی، تاب مقاومت، ندارند. از این منظر مقاومت نوروز خونین سنندج و واقعه ۲۳ تیر و کوچ تاریخی مردم مبارز مریوان در سال ۱۳۵۸ و مقاومت ۲۴ روزه شهر سنندج در سال ۱۳۵۹ و کوبانی سمبل و الگوی مبارزات آزادیخواهانه این دوره است و لازم است از آن تجارب سازمانی و مبارزاتی و همبستگی اجتماعی، درس گرفت. زیرا اوضاع و احوال کل منطقه و بویژه ایران ملتهب است. حکومت اسلامی و دولتها و جریانات ارتجاعی اسلامی جنگ ناخواسته ای را به اکثریت مردم زحمتکش تحمیل کرده و می کوشند آنرا به هر شیوه ممکن ادامه بدهند. رژیم اسلامی در ایران یکی از سردمداران اصلی این وضعیت ملتهب و جنگ ارتجاعی تحمیل شده و تداوم آن بوده و خواهد، بود.

زیرا، اوضاع و احوال سیاسی- اجتماعی جامعه ایران ملتهب و آبستن تحولات عمیق سیاسی- اجتماعی است. اعتراضات توده ای اجتماعی دی ماه ۹۶ و آبانماه ۹۸پیامش روشن و عملا سرنگونی رژیم اسلامی بود، بسیار عیان و ملموس است. سردمداران اصلی حکومت اسلامی پیام را گرفته اند. هیچ راهی بجز تلاش برای سرنگون شدنش، پیش روی جامعه نمانده است. مصاف جدی در جریان است. میتوان تاکید کرد که، وضعیت ناهنجاری است. حساسیت اوضاع را باید متوجه شد. در این رابطه سطح بسیار بالائی از هوشیاری و آگاهگری با مبارزه سازمانیافته تر در ابعاد سراسری در جامعه کردستان علیه هر نوع تحرکات ارتجاع قومی- مذهبی و غیر مسئول را می طلبد. رژیم اسلامی در کردستان برای فعال کردن و بکارگیری مجدد ” مزدوران خود و تقویت جریانات ارتجاعی اسلامی ” سلفی گری. سنی گری- داعش خفته ” وسیعا تلاش کرده و می کند. حربه بکارگیری و به تقلا افتادن ارتجاع قومی- مذهبی، صرفا برای رسیدن به اهداف سیاسی- طبقاتی و اجتماعی خود و تلاش برای تفرقه و جدائی و جلوگیری از رشد رادیکالیسم مبارزاتی، از هر طرف در جریان است. ارتجاع قومی مذهبی میکوشد خود را منسجم کند و در تقابل تحولات انقلابی آتی که منافع اکثریت توده مردم کارگر و زحمتکش کردستان را تامین کند، بایستد. زیرا تاکید بر سیاستهای مرکز همکار ی احزاب کردی از زبان خالد عزیزی برای غسل تعمید دادن جریان مفتی زاده، تصادفی وغیر فکر شده نیست.  همچنین تقلا و تکاپوی اخیر جنبش راست و رضا پهلوی تحت عنوان ” نه، به جمهوری اسلامی ” بدون برنامه نیست، نشان از نوع سیاست و اهداف طبقاتی- اجتماعی شان در تقابل با منافع اکثریت مردم زحمتکش جامعه ایران و کردستان میباشد. زیرا جامعه کردستان، جامعه ای طبقاتی است. مشکل اساسی اکثریت مردم آن جامعه ” تامین معیشتی و زیستی و نجات پیدا کردن از دست فقر و فلاکتی است که، به یمن موجودیت رژیم اسلامی، تحمیل شده است، و سرنگونی اش می باشد.

تقابل با هر نوع ارتجاع قومی- مذهبی ” از جمله جنبش بورژوا ناسیونالیست کرد تحت لوای کردایتی و  جریان مفتی زاده ای. مکتب قرآنی ها که بکار های خیریه روی آورده اند و اصلاح طلبان کرد که پاره ای از پیکره رژیم اسلامی اند ” را، نباید به فردا موکول کرد. در این راستا لازم است، محافل رهبران عملی، توده ای، اجتماعی و انسان های آزادیخواه و مدافعین برابری طلب در کردستان که زمینه اجتماعیش هم موجود است، برای ایجاد همبستگی اجتماعی و سازماندهی با برنامه، هدفمند سریعا و بدون فوت وقت وارد عمل شوند. در این راستا:

۱-در محلات خود را سازماندهی کرده وباید متشکل شد. کنترل محلات را در دست گرفت و فضای آزادیخواهی را دامن زد. و از ابراز وجود و ازهرگونه مزاحمت ارتجاع و مزدورانش، جلوگیری کرد. ۲– شبکه وسیعی از سازماندهی گروههای پیشرو آزادیخواه در سطح شهرهای کردستان، را تشکیل داده وبه تبادل اطلاعات و همفکری با همدیگر پرداخت. ۳– واحد های گارد آزادی را تشکیل داده و چون شبکه ای بهم بافته شده، عمل کرد. واحدهای گارد آزادی باید دست بکار شوند و در برابر هر گونه جریان ارتجاعی بویژه مزدوران کهنه و تازه رژیم و ارتجاع قومی- مذهبی کرد و کردایه تی،  واکنش نشان دهند و با آگاهگری و بسیج فضای آزادیخواهی علیه تحرکات ارتجاعی شان، محیط را بر آنها تنگ کرده و از محله و شهر طرد کنند. واحدهای گارد آزادی یعنی صف محکم و مسلح و سازمانیافته آزادیخواهان در برابر ارتجاع قومی – مذهبی وبرای ایجاد دورنمای آینده ی روشن ودردفاع از مدنیت جامعه است. برای نمون ” مسلح شدن انقلابیون کمونیست بویژه در جمعیت دفاع از آزاد ی و انقلاب در سنندج و اتحادیه دهقان مریوان – یه کیه تی جوتیاران مریوان و دیگر جمعیتهای آزادیخواهانه در سراسر کردستان، در بزنگاههای اساسی در سال ۵۸، علیه ارتجاع قومی – مذهبی” نقش تعیین کننده ای ” را ایفاء کردند. ۴ – در هر مرکز و رشته کارگری، در محلات و شهرها باید زمینه اجتماعی ایجاد و سازمانهدهی شوراها را فراهم کرد و از این طریق اعمال اراده مستقیم توده کارگر و مردم را در مبارزات جاری و در فردای تحولات تضمین کرد.

در خاتمه برای تقابل جدی و اساسی با حکومت اسلامی در کردستان هم ، سازماندهی سراسری در ابعاد وسیع درجامعه کردستان را می طلبد. باید گامهای عملی را بر داشت . محافل فعالین و رهبران جنبشهای اجتماعی آزادیخواه و برابری طلب در تمامی شهرهای کردستان وجود دارند. وظیفه رهبران عملی کارگری، کمونیست، و جنبشهای توده ای اجتماعی این است که برای مرتبط شدن و ایجاد شبکه سازماندهی وسیع این محافل برای مادیت بخشیدن به مفاد چه باید کردشان اقدام کنند. قبلا بر اساس وجود، زمینه فعالیتهای مشترک و هماهنگ شده گرفته است. تجارب سالهای گذشته را بکار ببندید. این تجارب را مبنای سازماندهی هدفمند در تقابل با ارتجاع و برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و در پروسه سرنگونی اش که بطور حتم خلاء قدرت پیش میاید، در برابر ابراز قدرت ارتجاع قومی- مذهبی، قرار بدهید. زمینه ایجاد حاکمیت مستقیم مردم از طریق مکانیزم شورائی را فراهم کنید. از هم اکنون باید دست بکار شد. فردا دیر است!

اسماعیل ویسی – ۲۹ اسفند ۱۳۹۹- ۱۹ مارس ۲۰۲۱

esmail.waisi@gmail.com

***