در روزهایی که سگهای هار شهرداری ها به جان مردم زحمت کش و فقیر جامعه افتاده اند و تمام ابزار امرار معاششان را می دزدند که گاهی فقط یک سبد میوه یا چند جفت جوراب است. در دورانی که مردم از شدت فقر و نداری مجبور به دو شیفت و سه شیفت کار کردن هستند و احتمالا یکی از این شیفتها همان دست فروشی است و این سگهای هار با دستور اربابان اوباششان، حق پیدا کردن یک لقمه نان را از این مردم می گیرند. در زمانی که اخباری مبنی بر خودکشی و خودسوزی دستفروشان و آتش زدن زن و بچه هایشان به گوش می رسد، تن آدم می لرزد از این همه بی عدالتی و فقر و تبعیضی که روا می دارند. اما چاره کار ایستادن و دیدن و سر را پایین انداختن نیست. چاره کار را باید از دستفروشان سنندج آموخت.
چهارشنبه ۲۸ آذرماه بود که دو هفته اعتراض متحدانه دستفروشان سنندج نتیجه داد و شهرداری مجبور شد که طرح خود را پس بگیرد. این صف آرایی مانند همه موارد سابق، صف آرایی بین دو طبقه بود. صف مردم زحمتکش، فقیر و رنج کشیده از یک سو، که برای نان شب خود این شغل را انتخاب کرده اند، و صف سرمایه و حامیانش که زیبایی شهر، شلوغی پیاده رو ها و ضربه زدن به فضای شهری را بهانه می کنند. این یک جنگ طبقاتی است. این جنگی بر سر ماندن و نماندن است. هر وقت صف کارگران و زحمت کشان در مقابل این ارتجاع سرمایه متحد باشد، نتیجه آن عقب نشینی و شکست سرمایه خواهد بود. در این دو ماه نمونه های زیادی را داشتیم. اعتراضات کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، تلاش برای آزادی اسماعیل بخشی، سپیده قلیان و علی نجاتی و نهایتا کارگران دستگیر شده فولاد. هر جا این صف محکم باشد، بورژوازی به عقب رفته و ما پیروز شده ایم. در سنندج هم همین اتفاق افتاد. پروژه ای که همین لقمه نان را می برید، به شکست انجامید، اما اینبار با مقاومت و اتحاد پیوسته بین دستفروشان. این مساله باید الگوی سایر شهرها شود .
دستفروشان سنندجی با برپایی تجمعی بدون حضور نمایندگان دولت از جمله شهردار، خودشان در مورد پذیرش این طرح تصمیم گرفتند و نتیجه آن عدم پذیرش طرح جابجایی دستفروشان بود. باید همین صف را گسترده تر کرد. باید در مقابل کوچکترین تعرض شهرداری ها و سگهای هارش، این صف از دستفروشان و حتی حمایتهای مردم در مقابلشان پدید آید. اگر در مقابل هر نوع تعرض آنها، این صف وجود داشته باشد، به یقین توانایی چنین گستاخی هایی را نخواهند داشت.
جامعه ای که در آن دستفروش وجود داشته باشد، جامعه ای بیمار است. اول باید این جامعه بیمار را درمان کرد، باقی قضایا به مرور حل خواهد شد. ما گفته ایم که مشکل اقتصادی ایران، راه حل سیاسی دارد. برای هر نوع تغییر در جامعه، باید جمهوری اسلامی به صورت انقلابی سرنگون شود. این کار تنها و تنها توسط طبقه کارگر ایران و مردم زحمتکش این جامعه متحقق می شود. این کار توسط اتحاد گسترده کارگران، توسط شما دستفروشان، کولبران، کارگران بیکار شده، جوانان و میلیونها بیکار در جامعه، در اتحاد با طبقه کارگر ایران امکان پذیر، شدنی و حتمی است.
در دو ماه گذشته، شعار اداره شورایی جامعه، در بین کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، دانشجویان و مردم عادی به صورت وسیعی فریاد زده شد. دستفروشان هم می توانند برای حل مشکلات خود، چنین شورایی را تشکیل دهند. همین تجمع خود شما و تصمیم برای کارتان، نمونه موفق یک کار شورایی است. شورا یعنی شما برای خودتان و زندگیتان و اداره آن تصمیم بگیرید. باید این نمونه دفاع از خود را به صورت وسیعی تکثیر کرد. هر جایی که امکان هست، این شوراهای تصمیم گیری را ایجاد کرد. اداره شورایی جامعه تنها آلترناتیو ممکن برای رسیدن به یک دنیای بهتر، برای رسیدن به آزادی و برابری و رفاه و امنیت است. تنها یک انقلاب کارگری، تنها سوسیالیسم می تواند چنین جامعه ای را متحقق کند. باید همه ما، کارگران، زحمتکشان، دانشجویان و زنان، ارتش میلیونی بیکاران و … زیر پرچم سرخ سوسیالیسم، انقلابی کارگری را در جامعه سازمان دهیم تا به این وضعیت نامناسب اجتماعی، فقر و تنگدستی، تبعیض و نابرابری پایان دهیم، تا بتوانیم جامعه ای آزاد و برابر را ایجاد کنیم.
سیوان کریمی
دسامبر ۲۰۱۸