مصاحبه اکتبر با اسماعیل ویسی. در خصوص یورش نظامی 28 مرداد 1358 به کردستان

اکتبر. اسماعیل ویسی، خمینی این سمبل  ارتجاع اسلامی و ضد انقلا ب بقدرت خزانیده شده، در 28 مرداد سال 1358. فرمان یورش نظامی از زمین و هوا را به کردستان صادر نمود. اساسا چرا چنین فرمانی صادر و چه استراتزی سیاسی- اجتماعی را تعقیب می کرد؟
اسماعیل ویسی: با سپاس فراوان از وقتی که در اختیارم گذاشته اید. قبل از هر چیز لازم است بر نکاتی اساسی تر از لحاظ سیاسی- اجتماعی و تاریخ و اهدافی که رژیم اسلامی تعقیب میکرد، اشاره و تاکید کنم. ببینید، انقلاب سال 1357 در ایران برعلیه رژیم سلطنتی پهلوی، انقلابی آزادیخواهانه و برابری طلبانه بود. انقلابی برای دستیابی به آزادی، برابری، رفاه و آسایش از لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود. هدف انقلابیون دستیابی و ایجاد زندگی ای بهتر بود.
طبقه کارگر درانقلاب 57  نقش اساسی  در ساقط کردن استبداد سلطنتی پهلوی داشت. عدم وجود حزب کمونیستی کارگری در هدایت و رهبری مبارزات طبقه کارگر، جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلبانه اجتماعی دخیل در جریان خیزش انقلابی و توده ای،  وجه مشخصه ضد استبدادی و وجود تعلق خاطر سیاسی- اجتماعی جریانات به اصطلاح چپ به اسلام انقلابی!  عملا  تعلق به جنبش ملی – اسلامی که در  مبارزات مردم  دخیل بودند دست بالا را پیدا کرد و با حمایت دولتهای غربی  به قصد جلوگیری از بقدرت رسیدن چپ، ضد انقلاب اسلامی را در راستای سنت توده ایستی و ملی – مذهبی و فرهنگ عقب مانده ضد غربگرائی سازمان یافت و بقدرت رسانیده  شد. ضد انقلاب اسلامی که در اساس ماموریت و وظیفه اش سرکوب انقلاب آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم و بشکست کشانیدن آن، تحت لوای انقلاب بود.
در مقطع انقلاب، کردستان جامعه ای طبقاتی بود. ” جنبشهای  راست و چپ با ابراز وجود، جریانات و احزاب سیاسی- اجتماعی و طبقاتی ” در آن با هر سایه روشنی شکل گرفته بود و تلاش میکردند که مهر خود را بر تحولات سیاسی- اجتماعی در جریان بکوبند و در جهت و تثبیت منافع طبقاتی – اجتماعی شان، سوق بدهند. بر همین اساس در   جریان خیزش توده های مردم درانقلاب 57 و منبعد، نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخواه ، نقش اساسی و رهبری کننده را داشتند. جریانات جنبش راست  و از جمله حزب دموکرات کردستان ایران بعنوان حزب سیاسی بورژوازی کرد، در همبستگی و همسوئی با جریان ارتجاع اسلامی، از نوفل لوشاتو محل استقرار خمینی،  برای شریک کردنش در حاکمیت سیاسی آتی ار آن مقطع تا کنون، چون نقطه عطفی در تاریخ فعالیت سیاسی- اجتماعی اش، در تلاش بوده و میباشند، جریان ارتجاع اسلامی ” تسنن مکتب قرآن مفتی زاده و تشیع طرفدار خمینی ” در حاشیه قرار داشتند.
  حضور ملموس نیروهای چپ وکمونيست و تداوم جو و فضای انقلابی و آزاد یهای بی قید و شرط  سیاسی در کردستان بود. عیلرغم تمامی تلاشهای ارتجاع ملی- مذهبی در هیئت ” حزب دموکرات کردستان ایران و جریان مفتی زاده ، برای زد و بند کردن و به سازش رسیدن با رژیم نوپای اسلامی ” جامعه بدنبال سیاستهای چپ و آزادیخواهانه کشیده می شد.  کوهی از اسناد غیر قابل انکار در رابطه با شرایط سیاسی- اجتماعی و امنیتی آن روز جامعه کردستان وجود دارد و ثابت میکنند که بر سراسر کردستان فضای آزاد سیاسی و امنیت و آسایش حاکم بود و احزاب سیاسی در آزادی بی قید و شرط فعالیت می کردند. جامعه توسط شوراها و ارگانهای مردمی اداره می شد. مفاهیم و مطالباتی چون “آزادی- برابری و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری، درمانی مطرح و در سرلوحه خواسته های مردم، بود.
تاکید میکتم که وضعیت فوق، برای رژیم سیاسی  که ماموریت اساسی اش سرکوب انقلاب و مطالبات آزادیخواهانه و عدالت طلبانه، رفاه و آزادی بی قید و شرط فعالیت سیاسی، بیان و تامین بیمه های اجتماعی، بیکاری  و درمانی بود، غیر قابل قبول و تحمل بود. مرکز ثقل این وضعیت در تداوم  و در دفاع از دستاوردهای انقلاب، عملا جامعه کردستان و بویژه شهر سنندج بود. به همین خاطر در جریان رقابت و درگیری مسلحانه مابین دو جریان  “ارتجاعی  طرفداران مفتی زاده و صفدری ”  در شهر سنندج حکومت اسلامی برای سرکوب فضای آزادیخواهانه ، فرصت را غنیمت شمرده و توسط ارتش غسل تعمید اسلامی داده شده، شهر به توپ و خمپاره بسته شد و واقعه  نوروز خونین 58  را با کشتار و زخمی کردن صدها نفر به مردم شهر سنندج تحمیل نمودند!
در جامعه کردستان جو و فضای آزاد سیاسی- اجتماعی به معنی واقعی و انقلابی حاکم بود؛ عملا انقلابی که رژیم سلطنتی پهلوی را سرنگون کرده بود با نیروی کارگران و زحمتکشان و توده های مردم آزادیخواه و سکولار و انقلابی کردستان نه تنها همچنان ادامه داشت بلکه روز به روز بیشتر بسط و گسترش پیدا می کرد.  در آنمدت کوتاه  نهایتا 7 ماه پس از سرنگون شدن استبداد شاهی، مردم مناطق دیگر ایران بخصوص تهران و شهرهای بزرگ، از آنچه در کردستان میگذشت کم و بیش مطلع شدند.  فضای آزاد و انقلابی در کردستان چنان میان مردم آزادیخواه و انقلابی سراسر ایران انعکاس پیدا کرده بود که عملا  تداوم خواسته هایشان در انقلاب 57 را در جامعه کردستان میدیدند، و کردستان ” سنگر انقلاب ” لقب گرفته بود. عملا و بحق هم چنین بود!
چنین وضعیتی برای کل ارتجاع اسلامی حاکم به سرکردگی خمینی قابل تحمل نبود و از سرایت این فضای آزاد سیاسی- اجتماعی و مقاومت انقلابی و توده ای به سراسر ایران وحشت داشتند. برای به شکست کشانیدن و سرکوب این فضای انقلابی از هیچگونه تلاشی خودداری نمیکردند.  راه انداختن جنگ و درگیری و لشگر کشی و مسلح کردن مرتجعین فئودال در مناطق مختلف، جریانات مذهبی و لمپن های اسلامی پاسدار و عوامل مفتی زاده در سراسر کردستان بویژه در شهرهای  پاوه و اورامانات، منطقه دیواندره، شمال کردستان، نقده، و مریوان و ..از نتایج ترفند سرکوب ضد انقلاب اسلامی در کردستان بود. فضای ملتهب جامعه کردستان آماده  انفجار بود، در روز 23 تیر ماه 58  در شهرمریوان مزدوران محلی با حمایت پادگان شهر مریوان، راهپیمائی مسالمت آمیز مردم را  که خواهان تعطیلی  مقر سپاه پاسداران بودند، به گلوله میبندند وبا تیراندازی  فضای شهررا متشنج میکنند. در نهایت معترضین به مقرسپاه حمله کرده  و در ادامه درگیری چندین نفر از مزدوران کشته و مقر به تصرف آزادیخواهان در میاید، متعاقب آن ارتش مستقر در پادگان تلاش می کند به شهر حمله کرده و آنرا تصرف کنند که با مقاومت مسلحانه نیروهای انقلابی و توده ای مردم روبرو میگردند. اما شورای شهر برای جلوگیری از کشتار مردم و حمله ارتش به شهر،  تصمیم میگیرد بعنوان اعتراض شهر را تخلیه و بطرف مرز ایران- عراق کوچ کنند، شهر تخلیه میشود و واقعه تاریخی کوچ مردم مریوان  بوقوع  میپیوندد.
واقعه ای تاریخی و نقطه عطفی اجتماعی- تاریخی در شکل گیری جتبش آزادیخواهانه در سراسر ایران که بلافاصله مورد حمایت مردم شهرهای کردستان قرار گرفت و هزاران هزار نفر از مردم شهرهای  سنندج، سقز و بانه  در حمایت ازاین اعتراض یکپارچه  و تاریخی مردم بطرف شهر مریوان و به هدف پیوستن به آنان دست به  راهپیمائی زدند. این حرکت تاریخی شکل دیگری از مقاومت توده ای را در برابر سرکوبگران اسلامی و در دفاع از  حقوق سیاسی- انسانی و اجتماعی شان با موفقیت  به نمایش گذاشت.  تداوم روند چنین اوضاع سیاسی- مبارزاتی در ابعاد  اجتماعی ، ارتجاع اسلامی حاکم را هراسان نموده بود و نهایتا  آنان را واداشت که در روز 28 مرداد 1358  با فرمان  حمله خمینی و اعلام جنگ علیه مردم آزادیخواه و بپاخاسته کردستان یک عرصه مهم تداوم انقلاب 57 را به خاک و خون بکشند.  این جنگ و حمله وحشیانه عملا  جنگ سرکوبگران انقلاب  علیه مدافعان دستاوردهای همان انقلاب بود تا بتوانند آخرین سنگرهای بازمانده از  انقلاب  را سرکوب و تسخیر کنند . نهایتا این حمله نقطه عطف و آغازی در جهت  تحقق  استراتژی سیاسی و اهداف سیاسی- اجتماعی که هموار کننده تثبیت حاکمیت سیاسی اش بود. قرار دهند!
اعلان جنگ و یورشی که با مقاومت مسلحانه در ابعاد اجتماعی و  توده ای روبرو گردید و بعد از 3 ماه نیروهای سرکوبگر اسلامی با شکست مفتضحانه ای روبرو گردیدند و خمینی ناچارا در 26 آبان ماه 1358 با صدور پیام عاجزانه پر از ” تقیه ” و سراپا ریاکارانه خطاب به ” برادران کرد ” عملا شکست موقت را برای خریدن وقت و باز سازی نیروهای سرکوبگرش بپذیرد و به آن اذعان کند. سراسر کردستان به تصرف نیروهای  مسلح ” پیشمرگ ” در آمد. نیروهای اسلامی عموما اماکن استقرار خود را تخلیه و به پادگانها خزیدند. شوراهای مردمی و بنکه های محلات برا ی اداره امور روزمره و برقراری امنیت و آسایش مردم تشکیل گردید. عملا هیچگونه اثری از حاکمیت سیاسی حکومت اسلامی مشاهده نمی گردید. جو و فضای جامعه سرشار از آزادی های سیاسی- اجتماعی بود. این وضعیت در سراسر ایران انعکاس پیدا کرده بود. مردم از شهرهای متفاوت ایران به کردستان مسافرت میکردند وضعیت را از نزدیک می دیدند.
در آن مدت رژیم اسلامی مترصد فرصت بود که مجددا به کردستان حمله کند و با تصرف شهرهای اصلی بویژه  شهر سنندج که در آن مقطع نقطه ثقل تحولات آزادیخواهانه  درکردستان بود و احزاب چپ و کمونیست  دست بالا را داشتند بتواند مقاومت مسلحانه را در هم بشکند، دستاوردهای سیاسی- اجتماعی را باز پس گیرد و اختناق و استبداد را تحمیل و تثبیت کند. طی ماههای آخر سال 1358دولت وقت از طریق هوائی شروع به تقویت تسلیحاتی، تدارکاتی و لجستیکی نیروهایش درپادگانها و دیگرمراکز استقرار نیروهای مسلح  نمود.در تماس مداوم با مرتجعین محلی و لمپن های وابسته به  احمد مفتی زاده ، طرفداران و همکاران رژیم اسلامی که ازکردستان فرار کرده و در شهرهای کرمانشاه، همدان و بیجار اقامت داشتند بود.  همزمان شروع به تسلیح وسازماندهی نیروی مزدور ” پیشمرگان مسلمان کرد- سلف اصلاخ طلبان کرد ” نمود. مرتجعینی که در پیشاپیش نیروهای مسلح حکومت اسلامی حرکت می کردند و در تصرف  مناطق پایگاهی و کشتار مبارزین  و تلاش برای تثبیت سیاسی رژیم اسلامی در کردستان نقش مهمی را ایفاء نمودند.
از اوایل دی ماه 58 از محور کرمانشاه- کامیاران با پیشقراولی پیشمرگان مسلمان کرد برای تصرف شهر سنندج یورش آوردند که در شهر و منطقه کامیاران با مقاومت مردم  مبارز شهر کامیاران و مسلحانه پیشمرگان روبرو شده و مانع پیشروی شان شدند. در اوایل بهار سال 1359 نیروهای سرکوبگر خود را به  فرودگاه که در چند کیلومتری سنندج واقع بود رسانیده و آنجا راتصرف کردند. همزمان از محورهای همدان – سنندج و بیجار- سنندج. یورش گسترده تری شروع شد.  در هر 3 محور با مقاومت مسلحانه پیشمرگان روبرو شده و مانع پیشروی شان شدند.
در نصف شب  29  فروردین ماه  فانتومهای جنگی برفراز شهر به پرواز در آمدند و شهر همزمان با توپ باران  از طرف پادگان به راکت بسته شد تا با ایجاد فضای رعب و وحشت برای مردم، بتوانند از اطراف و پادگان شهر به داخل شهر نفوذ کرده و غافلگیرانه شهر را متصرف شوند. اما مدافعین مسلح در برابر آنان ایستادگی کرده و تلاش شان را بشکست کشانیدند. عملا جنگ ناخواسته حکومت اسلامی به مردم شهر تحمیل گردید مقاومت توده ای که 24 روز طول کشید. مقاومتی که نقطه عطف مهم تاریخی- اجتماعی در یک تاریخ مبارزاتی در طول موجودیت رژیم اسلامی تا کنون به حساب میاید. مقاومت توده ای 24 روزه ای که مانع گردید نیروهای فاشیسم اسلامی عیلرغم تمامی تلاشهایشان و بمباران و توپ باران کردن شهر از زمین و هوا، که باعث کشته و زخمی شدن صدها نفر و ویران شده صدها خانه مسکونی شد به داخل شهر پیشروی کرده و شهررا متصرف شوند. بعد از 24 روز مقاومت توده ای، برای جلوگیری از کشتار و تلفات و ویرانی بیشتر، سازمانهای سیاسی با تصمیم آگاهانه  و بطور برنامه ریزی شده شهر را بدون تلفات تخلیه کردند.
فاشیستهای اسلامی با پیشقراولی مزدوران محلی، پیشمرگان مسلمان کرد وابستگان مکتب قرآن مفتی زاده  وارد شهر شدند و برای ایجاد فضای رعب و وحشت و در هم شکستن روحیه مبارزاتی و مقاومت مردم، بطور عام شروع به بگیر و ببند، خانه گردی و دستگیری و بازداشت و اعدام ساکنین شهر نمودند. خانواده بسیاری از کسانی را که در صفوف پیشمرگان بودند، دستگیر و به مناطق  دوردست از جمله بافق و یزد و…تبعید نمودند.  بامید اینکه، حرکت به لحاظ اجتماعی و عاطفی بر پیشمرگان فشار آورد و آنان را وادار به تسلیم شدن کند. اما خوشبختانه خانواده های تبعید شده با استقبال گرم مردم آن شهرها روبرو شدند و عملا ترفند ضد انسانی  رژیم اسلامی شکست خورد.
حکومت اسلامی  بعد از وارد شدن به شهر سنندج،  در شهرهای سقز، بانه، سردشت  با مقاومتهای یکپارچه مردم و پیشمرگان مواجه شد و در نهایت با دادن تلفات بسیار وارد آن شهر ها هم شد. نیروهای رژیم در بدو ورود به این شهرها همچون شهر سنندج از هیچگونه جنایتی کوتاهی ننمودند.  در مقابل این وحشیگریهای و اعمال جنایتکارانه مقاومتی مردمی و جنبشی انقلابی و مسلحانه در سراسر کردستان شکل گرفت که برای سالها عرصه را بر سرکوبگران رژیم اسلامی تنگ نمود. رژیمی که طی حاکمیت ضد انسانی خود، با  سازماندهی سیستماتیک و گسترده در سرکوب و زندانی کردن و اعدام  ازادیخوهان و کمونیستها در ایجاد فضای رعب و وحشت و گسیل 200 هزار نفر نیروی نظامی به کردستان و میلیتاریزه  و امنیتی کردن فضای آن منطقه عمل کرده است. اما هنوز و بعد از 4 دهه سرکوب، شکست مبارزات اجتماعی مردم در همه عرصه ها،  برایش ممکن نشده است.  هنوز نتوانسته از لحاظ سیاسی- اجتماعی جامعه را تصرف کند و حاکمیتش را با اطمینان خاطر مستقر کند. تناقضی اساسی که خود نیز کاملا بر آن واقف است!
اکتبر، به شرایط آزاد سیاسی- اجتماعی و فعالیت بی قید و شرط احزاب و نیروهای سیاسی  ” جنبشهای چپ و راست ” آن روز جامعه کردستان بعد از نوروز خونین سنندج بطور کلی  و  اهداف استراتیژیکی سیاسی- اجتماعی حکومت اسلامی اشاره کردید.اگر ممکن است در رابطه با نقش هر کدام، توضیح بیشتری بدهید. چرا بعد از شکل گیری ” جنبش مقاومت خلق کرد ” مطالبه خودمختاری، به سر لوحه مطالبات در کردستان رانده شد؟
اسماعیل ویسی. اشاره کردم که گام های عملی و برنامه  و رسالت اصلی ارتجاع اسلامی و شخص خمینی در راس آن، سرکوب انقلاب به نام انقلاب بود که بتواند جنبشهای آزادیخواهانه کارگری- اجتماعی  و توده انقلاب کرده را که در عرضه اجتماعی برای متحقق شدن مطالبات انقلابی شان در میدان بودند، با تمامی امکانات و ایزارهای در دسترس  مرعوب، سرکوب و به خانه بفرستد. رسالت سرکوب و در نهایت بشکست کشانیدن انقلاب در جریان را بسرانجام برساند. که نهایتا زمینه های تثبیت سیاسی- اجتماعی اش را فراهم کند. و در صورت مقاومت با نهایت توحش فاشیستی به خون بکشاند. که چنین نیر شد. زیرا، در طرف مقابل، از میان جنبش ها و جریانات به میدان آمده، نیروی انقلابی کارگران و زحمتکشان محروم با شکل گیری شوراهای کارگری و  تشکل ها توده ای در محیط کار و زیست  که، در دفاع از دستاوردهایشان در برابر پروژه سرکوب انقلاب و همزمان علیه فقر و  فلاکت و بیکاری و در دفاع از حق و حقوق کارگری در سطح سراسری ایستادگی و سنگر بندی کرده بودند. همچنین در سطح منطقه کردستان مقاومت انقلابی کارگران و توده های زحمتکش در دفاع از دستاوردهای انقلاب و با خواست آزادی و اداره امور به دست خود مردم ” حاکمیت شورائی مردم ” میتوان تاکید کرد،  رشد و گسترش این ارگانهای اقتدار توده ای برآمده  از بطن انقلاب، چون ابزار مبارزاتی کارگران و زحمتکشان، در جریان بود که به هیچ وجهی برای ضد انقلاب اسلامی که در سوال فوق اشاره کرده ام، قابل تحمل نبود. حمله به کردستان و متاقب آن، براه انداختن ماشین کشتار جمعی و آفریدن  ” هولوکاست، فجایع قتل عام 30 خرداد 60 از انقلابیون، کمونیستها و آزادیخواهان  و … ” و نابودی قطب چپ و کمونیتسی در سراسر ایران و کردستان، بود.
در فوق اشاره کرده ام که در مقطع انقلاب 57 کردستان جامعه ای طبقاتی بود و جنبشهای راست و چپ، هملا ابراز وجود سیاسی- اجتماعی کرده بودند و تلاش میکردند که مهر خود را بر تحولات جاری بزنند. جنبش راست حول حزب دمکرات کردستان ایران چون نماینده سیاسی بورژوازی و سایر استثمارگران کرد، که بر اساس زمینه های سیاسی، اجتماعی – تاریخی ” مسئله کرد- ستم ملی ”  و بازی با کارت کرد و حل آن، برای شریک شدن در قدرت سیاسی تلاش میکرد که تاریخا از نوفل لوشاتو و تا کنون نیز ادامه دارد. قطپ چپ و کمونیست هم حول ” جریان نوپای کومه له و سایر جریانات مدعی چپ و کمونیست ” در دفاع از دستاوردهای انقلاب و منافع کارگران و زحمتکشان، متشکل  شده بودند. که در نهایت و  ” عملا به دو جنبش انفلابی و ملی و ناسیونالیستی ” با اهداف متفاوت طبقاتی- اجتماعی در طی 4 دهه اخیردر جامعه کردستان شکل داده است که جهت و مسیر سیاسی- اجتماعی شان ملموس و مشخص است که وجود عینی اجتماعی قطپ کمونیستی و چپ در کردستان تاکنون، مانعی جدی در تقابل زد و بند و معامله گری جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد، بازی با کارت حل مسئله کرد،  با حکومت اسلامی شده است !
اما، چرا مطالبه خود مختاری به مطلبه ای عمومی در کردستان مبدل شد. لازم است تاکید کنم که، و جود عینی و ملموس جنبش های چپ و راست  طی این 4 دهه، دو ارزیابی و تبیین متفاوتی درباره چگونگی و ویژگی شکل گیری مقاومت توده ای مردم کردستان در برابر حکومت اسلامی، رایج بوده و هست: یکی از طرف قطب کمونیتسی و چپ که من نیز معتقدم و در اشاراتم عیان است که این مقاومت انقلابی و توده ای ادامه انقلاب 57 است و دیگری از طرف جنبش راست و بورژوا ناسیونالیستی کرد که این مقاومت را در ادامه سنت و خواست “جنبش ملی کرد- جمهوری مهاباد ” در تداوم رویاروئی ناسیونالیسم کرد و رژیم پهلوی از دوران جنگ جهانی دوم میداند. این دو تحلیل و تبیین از همان روزهای ابتدای انقلاب 57، به علت وجود واقعی و عینی جنبش های چپ و راست، وجود داشته و دارد زیرا از همان مقطع جای پایشان در عرصه های متفاوت سیاسی- اجتماعی در جامعه کردستان قابل مشاهد ه است.
برگردم به جواب اصل سوال شما، درباره  مبدل شدن خواست خودمختاری به خواستی عمونی در آن مقطع، در واقع خواست ” خودمختاری ” بر اساس وجود ستم ملی با سابقه ای تاریخی و اجتماعی که مطالبه ای حاضر و آماده جنبش ملی کرد بود که در آن دوره به علت عملکر مؤلفه های منفی سیاسی- اجتماعی  در سراسر ایران در آن شرایط که توازن قوا مابین مردم آزادیخواه و انقلابی و بسود رژیم اسلامی بهم خورده بود، قطعا در کردستان هم تاثیرات منفی خود را گذاشته بود. در چنان شرایطی خواست مردم آزادیخواه کردستان به اینکه از آزادیهای دستاورد انقلاب به نفع ” اداره امور جامعه به دست خود” استفاده کنند، زیربار حاکمیت مستبدانه حکومت اسلامی نروند، ناچار شده بودند به خواست “خودمختاری” عقب نشینی کنند. خواست “خودمختاری” هم نقطه سازشی با رژیم بود که در آن شرایط تحمیل شده بود و هم نقطه سازشی بین دو جنبش چپ و راست حاضر در صحنه سیاست در جامعه کردستان بود و به همین دلیل به یک خواست سیاسی همه گیر مبدل شده، بود! اما از طرف چنبش های راست و چپ با اهداف سیاسی- طبقاتی و اجتماعی متفاوت. هدف بورژوازی کردستان از خواست خودمختاری، سهیم شدن در قدرت سیاسی یعنی بدست گرفتن اداره حاکمیت کردستان بود. اما هدف کمونیستها از خودمختاری را میتوان این چنین بیان نمود که، بنوعی مانع حضوردولت مرکزی در کردستان شوند که بتوانند مانع بر هم خوردن تناسب قوای طبقاتی بدست آمده در جامعه کردستان به نفع بورژوازی کرد و به زیان طبقه کارگر و کمونیستها شوند.
اکتبر، با در نظر گرفتن تفاوت و شباهت از آن شرایط چه تجاربی را باید استنتاج کرد. بویژه در حال حاضر که ” مرکز همکاری احزاب کردی- جنبش بورژوا ناسیونالیستی کرد” تحت عنوان ” مذاکره ” با حکومت اسلامی  که توطئه ای آشکار میباشد، پیش میبرند؟
اسماعیل ویسی:  تاکید می کنم که، مرکز همکاری احزاب کردستان، در توجیه اجتماعی تلاششان برای به نتیجه رسیدن زد و بند و معامله گری شان با حکومت اسلامی،  برای پیوستگی تاریخی – اجتماعی به فاکت تاریخی تشکیل و مذاکره هیئت نمایندگی خلق کرد در پائیز 1358، متوشل شده اند. تاریخ و حرکتی اجتماعی که نه تنها، هیچگونه تشابهی با همدیگر ندارند، بلکه عملا 180 درجه  در تقابل و باهمدیگرتفاوت دارند! زیرا شکل گیری هیئت نمایندگی خلق کرد و مذاکره در آنمقطع تاریخی. سیاسی و اجتماعی، بعد از شکست نیروهای سرکوبگر اسلامی بود که با فتوای ضد انسانی خمینی  در 28 مرداد58  به کردستان یورش آورده بودند. از موضع قدرت و در بعد اجتماعی مورد حمایت جامعه کردستان و بنفع جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در سراسر ایران بود. اما، اکنون تلاش این مرکز از سر ضعف و درماندگی و استیصال سیاسی- اجتماعی و علیه جنبش آزادیخواهی و پروسه سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و ایجاد گسست سیاسی- مبارزاتی و اجتماعی در کردستان با سراسر ایران است. سیاست و توطئه ای رذیلانه برای همکاری سازمانهای ناسیونالیستی کردستان ایران با رژیم اسلامی و در تحیکم و تقویتش در این موقعیت درمانده و حفظ بفاء اش میباشد. که واقعا تسلیم طلبی مطلق را از آنان میخواهد و بس،  باید در همبستگی اجتماعی بشکست کشانیده شود!
به زمینه های تاریخی- اجتماعی و تشابه و تفاوت های این حرکات ” نشست و مذاکره ” و عوارض بسیار مخرب آن در این برهه از زمان،  اشاره کردم. برای بشکست کشانیده شدن این جهت و سیاست توقع عملی از نیروها و احزاب سیاسی  چپ و کمونیست، جنبشهای آزادیخوه و برابری طلب و فعالین و رهبران اصلی اعتراضات اجتماعی و توده ای در ایران و کردستان است که عملا دست بکار شوند!
زیرا، حکومت اسلامی  اکنون در موقعیت فلاکتبار و بن بست همه جانبه ای قرار دارد. اکثریت مردم که نقطع عطف اعتراضات دیماه 96 بود، حکم به سرنگونی اش داده اند. کل سردمداران این رژیم پیام را گرفته اند. هیچگونه راهی بجز سرنگون شدنش باقی نمانده است.  در این راستاست که از هیچگونه تلاش سرکوبگرانه و توطئه ممکن برای حفظ و بقاء اش که مؤلفه ای اساسی است، دریغ نخواهد کرد. در جهت چنین سیاستی است که اخیرا ” برگزاری کنگره مشاهیر و نشست با جناح جریانات ناسیونالیستی کرد در زیر لوای مرکز همکاری کرد که مسلح هستند را، در بوق و کرنا کرده است. در دایره توطئه چینی حکومت اسلامی نیز، سوق داده شده اند و قرار گرفته اند که عملا ادامه سیاست همیشگی جنبش ناسیونالیستی کرد است. زیرا از بدو سر کار آمدن رژیم اسلامی تاکنون، جنبش بورژواناسیونالیست کرد، همیشه بدنبال به بازی گرفته شدن و شریک کردنش در حاکمیت سیاسی بورژوازی درایران و کردستان بوده است. اما، حکومت اسلامی آنان را جدی و به بازی نگرفته است. هیچگاه خواهان سرنگونی رژیم اسلامی نبوده اند و نیستند. مسئله کرد و رفع ستم ملی، صرفا برای اهرم فشار و به بازی گرفته شدن و سهیم کردنشان، می باشد . فاکتها و عملکرد و مواضع تاریخی 4 دهه اخیر شان موجود است. اما، حکومت اسلامی آنان را جدی و به بازی نگرفته است و … درحال حاضر نیز توازن قوا هم آنچنان نیست که رژیم اسلامی آنان را به بازی بگیرد. بلکه صرفا در رابطه با اوضاع سیاسی- اجتماعی و رشد و گسترش مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم در کردستان و برای خنثی کردن و ایجاد تفرقه و توهم در جامعه و بطور اکید برای تقابل با رادیکالیسم جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه در کردستان، می باشد. و… فعالین آزادیخواه، برابری طلب، برای به شکست کشانیدن و خنثی کردن چنین توطئه ای لازم است هوشیار باشند . اهداف این  سیاست توطئه آمیز کاملا روشن است. لازم است بطور هدفمند افشاگری و سازماندهی کنند. مردم را از متوهم شدن برحذر دارند. در همبستگی اجتماعی و سازمانیافته بویژه توسط جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه، رهبران محافل عملی و پیشرو در ابعد سراسری و کردستان، بشکست کشانیده شود. کاری ممکن است. نباید غافل بود!
اسماعیل ویسی-20 مرداد 1398- 7 اوت 2019- esmail.waisi@gmail.com