روزهای سه شنبه و چهارشنبه ٢١ و ٢٢ اوت، جواد ظریف وزیر خارجه رژیم جنایتکار اسلامی در استکهلم بود. لازم به تاکید است که در سوئد و مشخصاً استکهلم، همواره حضور جمهوری اسلامی با صفی از اعتراض میلیتانت مخالفین جمهوری اسلامی و در راس آنها کمونیست ها مواجهه شده است. اینبار اما، از جمله بدلیل حساسیت اوضاع سیاسی ایران و موقعیت بحرانی حکومت اسلامی، آمادگی بیشتری وجود داشت. مسائل فیمابین دولتها از جمله هدف “نجات برجام” توسط شرکای اروپائی و تلاش برای باز کردن راههائی برای تجارت و بند و بست سیاسی، موجب شده بود که دولت سوئد بصورت فوق برنامه نیروی بسیار گسترده پلیس و واحدهای امنیتی و ضد شورش در محافظت از جواد ظریف اختصاص دهد. در مورد رفتار پلیس با معترضین که صدای خیلی از روزنامه ها را درآورد، بنظر میرسید پلیس دستور داشت که کوتاه نیاید و قاطع عمل کند. روز سه شنبه وقتی صف تظاهرات از میدان مقابل پارلمان بسمت مرزهای ممنوعه پلیس و مقر وزارت خارجه حرکت داده شد، با یک اخطار فوراً شروع کردند. اسب و سگ و پلیس ضد شورش و امنیتی‌های لباس شخصی وارد عمل شدند و با باتوم زدن به معترضین و دستگیری سه نفر تلاش کردند از پیشروی تظاهرکنندگان ممانعت کنند. یا محل اقامت ظریف در “گراند هتل” تماماً امنیتی شده بود. بنا به اظهار روزنامه های سوئد، برای حفاظت از ظریف بیش از صد پلیس در محوطه اقامت وی مستقر شده بودند.

در روز چهارشنبه، از ساعت اولیه صبح اعتراض مقابل هتل محل اقامت ظریف شروع شد. تلاشهائی برای تعرض به کاروان ظریف و شرکا از خیابانهای اطراف صورت گرفت اما موفق نبود. خیابانهای ورودی و اصلی به هتل را بسته بودند. بدنبال، ظریف را تحت تدابیر امنیتی به منطقه سولنا بردند تا آنجا ظاهراً در “انستیتوی صلح” کنفرانسی پیرامون مسائل منطقه از جمله یمن شرکت کند. اما اینها حاشیه ای تر بودند، طرف حساب ظریف و مذاکرات اساسی با “اریک هانل” برای رفع و رجوع مسئله توقیف نفتکش “استنا ایمپرو” بود. هانل از مدیران ارشد شرکت سوئدی Stena Bulk است که فی‌الحال یکی از کشتی های نفتکش آن بنام “استنا ایمپرو” توسط جمهوری اسلامی گرو گرفته شده است. مذاکرات بقول خودشان “سازنده” بود. یعنی چیزی دادند و چیزی گرفتند. باید کارشان را انجام میدادند لذا باید بیشتر از هر موقع رعایتِ جانبِ مهمانداری از قاتلین را می کردند. کمونیست ها و مخالفین سیاسی در بیرون سالن کنفرانس در گوشه ای تظاهرات میکردند. ظاهرا صدای مگافون کنفرانس را مختل کرده بود و پلیس آنرا به همین دلیل ممنوع کرد. تظاهرکنندگان بدون مگافون یکصدا شعار میدادند تا صدایشان به گوش هانل و ظریف هم برسد.

اما وقت خروج از کنفرانس در ورودی خیابان اصلی بدام کمین انقلابیون و مخالفین سیاسی افتادند. کاروان ماشینهای دیپلماتیک حضرات در معیت پلیس از چند جا مورد حمله با تخم مرغ و گوجه فرنگی و پهن اسب قرار گرفت و در لحظاتی مشت و لگد هم نثارشان شد. این برگ آخر مخالفین به مذاق پلیس خوش نیامد و افسار گسیخت. آنها خیلی وحشیانه به تظاهرکنندگان که بخشا داشتند محل را ترک میکردند حمله ور شدند، تعدادی را شناسائی و دستگیر کردند که با حمله متقابل معترضین برای آزادی دستگیر شدگان مواجهه شدند. کشمکش جمعی و گروه گروه و انفرادی در گوشه و کنار خیابان و پیاده رو در محل با پلیس به پس گرفتن حداقل دو دستگیر شده منجر شد اما تعدادی را سوار ماشینها کردند. بلافاصله معترضین دور ماشین پلیس را گرفتند، تعدادی جلوی ماشین ها خوابیدند و تعدادی دیگر در گوشه و کنار با پلیس درگیر بودند. پلیس از فلفل اسپری و باتوم برقی و اوباشیگری و هل دادن و زدن و دستگیری استفاده میکرد اما نتوانست سریع به وضعیت فائق آید. شش پاترول نیروی کمکی به محل آمد و بعد از حدود نیم ساعت کشمکش با پلیس در حملات گازانبری موفق شدند بیش از ٤٠ نفر را دستگیر و بیشتر از این تعداد را پراکنده و از محل دور کنند. این اعمال وحشیانه در یک منطقه نسبتاً شلوغ شهر و در مقابل چشم مردمی صورت میگرفت که از پنجره ها و بالکن ها و خیابان به صحنه نگاه میکردند. نهایتاً اتوبوسی تهیه کردند و دستگیرشدگان را از محل دور و هرچند کیلومتر یکبار در گروه های پنج نفره در جاده و محل های پرت آزاد کردند. همینطور توحش پلیس به زخمی شدن و از حال رفتن چند نفر منجر شد، سه نفر با آمبولانس به بیمارستان منتقل شدند.

حضور ظریف در استکهلم و رفتار وحشیانه پلیس در این دور روز وسیعاً در رسانه های سوئد منعکس شد. رسانه های فارسی زبان مانند بی بی سی و دویچه وله بطور گزینشی و بنا به مصالح سیاسی و خطی، تلاش کردند تصویری یک بعدی از کل اعتراض ها در سوئد بدهند. اما اخبار این اعتراض به همت سوشیال میدیا از همان لحظات اول توسط هزاران نفر در سوئد و گوشه و کنار دنیا مخابره شد. ما جزو کسانی هستیم که کمترین توهمی به دمکراسی و حقوق بشر مورد ادعای دولتها و اردوی بورژواها نداریم. اما تحرک پرشور دراین دو روز در عین حال آبروی نداشته اینها را صد چندان برد، رفتار پلیس امنیتی در کنار پلیس ضد شورش بحدی وقیح و خشن بود که مورد نفرت بسیاری قرار گرفت. برای هزارمین بار روشن شد که این دستگاه سرکوب، پلیس ضد شورش، خادمان سرمایه و تجارت و کسب سود، اگر آب باشد شناگر خوبی هستند، کارشان همین است که در استکهلم و پاریس و تورنتو و سیاتل انجام میدهند. سران دولت “فمینیست” سوئد حاضرند مُحجبه در مقابل سران رژیم اسلامی در تهران دولا راست شوند، “حقوق بشر” صرفاً دکانی برای تجارت و دیپلماسی است، “دمکراسی” تا آنجا میتواند موضوعیت داشته باشد که مانع بیزنس نشود. همه اینها در عمل دولت و پلیس سوئد به ساده ترین بیان به همه فهمانده شد.

ضرورت تکثیر تجربه استکهلم
اعتراض علیه جمهوری اسلامی ضروری است خود را با شرایط سیاسی ایران و نیازهای جنبش طبقاتی کارگران و اردوی چپ و رادیکال جامعه هماهنگ کند. تاثیر متقابل خارج و داخل بر سیاست غیر قابل انکار است. خواست برچیدن سفارتخانه های رژیم، بیرون راندن جمهوری اسلامی و مخالفت با حضور سران و نمایندگان آن در خارج کشور، امری قدیمی است. اما خارج کشور میتواند و باید پوستی بترکاند، درجه معینی از میلیتانسی را در سیاست و عمل رادیکال ملحوظ کند و برای حمایت و دفاع از مبارزات کارگری و توده ای در داخل کشور، پشتوانه ای در خارج کشور ایجاد کند. دوره نامه نگاری و طرح توقعات از پارلمانها و دولت ها بسر رسیده و از ابتدا نیز به تنهائی توهم آمیز بود. نباید پذیرفت که رژیم اسلامی در داخل فعالین جنبش کارگری و جنبشهای رادیکال و ضد حکومتی را قلع و قمع کند و در خارج راست راست راه برود. این قابل قبول نیست. باید شرایطی ایجاد کنیم، مهم نیست چه هزینه ای دارد، که رژیم اسلامی در داخل بترسد که دوز سرکوب را بالا ببرد و هر عمل سرکوبگرانه برایش گران تمام شود. باید از منظر و منافع یک جنبش واحد طبقاتی به اوضاع نگاه کرد و براین اساس سیاست و تاکتیک را تعیین و اجرا کرد. تجربه استکهلم را باید تکثیر کرد و فراتر رفت. بیش از هر زمان وقت آن رسیده که سنگرهای فتح شده را محکم و سنگرهای از دست رفته را بازپس بگیریم، اشکال سازماندهی توده ای متناسب با ایندوره را بکار گیریم و چشم اندازی روشن برای پیشروی در قلمرو سیاست در مقابله با جمهوری اسلامی داشته باشیم.

اوضاع قطبی تر میشود
در خارج کشور هرچه جلوتر میرویم، تز “جنبش همگانی برای نفی رژیم” بتدریج رنگ میبازد. تضاد منافع و اهداف نیروها و جنبش‌ها برجسته‌تر میشود و کشمکش با جمهوری اسلامی بدرجات بسیار بیشتری از سابق پیچیدگی‌های خود را دارد. دوره انقلابی تاثیرات کنکرتی بر سیاست میگذارد و نیروهای سیاسی بشکل محیرالعقولی تغییر و صف و جای خود را پیدا میکنند. در این دور روز با مسائلی روبرو بودیم که این واقعیت را، اگرچه فی النفسه جدید نیست، در شکل تکامل یافته تری منعکس میکند. چند مورد را مرور کنیم؛

اول، طیفی از عناصر سیاسی، دانشجویان بورسیه ای، امنیتی ها، بیزنسمن ها و حتی نیروهای سیاسی، قطبنمای حرکت شان را با منافع جمهوری اسلامی تنظیم میکنند. جواد ظریف یک میهمانی شام در سفارت و لیستی از مدعوین داشت. درست در زمانی که در ایران کارگران و فعالین جنبش های اجتماعی و زندانیان سیاسی را با هزار شیوه سرکوب میکنند، عده ای خودفروخته و منفعت طلب به مهمانی شام ظریف میروند، عکس یادگاری میگیرند، کُدهای اسلامی را رعایت میکنند و بخشاً وقیحانه علیه مخالفین سیاسی لیچار می بافند. این طیف و دنبالچه های جمهوری اسلامی در خارج کشور باید با افشا و بایکوت جنبش انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی روبرو شوند.

دوم، بخشی از نیروهای اپوزیسیون ایران آگاهانه راست تر شدند. میگویم آگاهانه، چون ماهیتا و بنا به فلسفه وجودی و اصول برنامه ای شان خواهان یک جامعه سرمایه داری هستند و معنای “تغییر” جمهوری اسلامی برایشان یا نوعی “رژیم چینج” است و یا “حمایت جامعه جهانی” از مردم ایران که معنایش حمایت دولتهای غربی از راه حل و سیاست مد نظر آنها برای فردای ایران است. گروههای ناسیونالیستی که پای مذاکره با حکومت اسلامی رفتند در دو روز اعتراض استکهلم مطلقا حضور نداشتند. نمیتوان هم با رژیم اسلامی مذاکره کرد و هم علیه آن اعتراض کرد! در اجتماع اسلو در نروژ، برخی از این سازمانهای قوم پرست که با جمهوری اسلامی مذاکره کردند، برای خالی نبودن از عریضه حضور داشتند اما با خواندن سرود “ای رقیب” به صف اعتراض سم می پاشیدند. معلوم نیست این سرود چه ربطی به اعتراض علیه حضور ظریف این گوبلز اسلامی دارد؟

سوم، نیروهای بینابینی مانند اصلاح طلبان جمهوریخواه و ملیون؛ اگر نه جملگی اما اساساً اعتراضی به دیالوگ و رابطه سیاسی دولتهای غزبی با جمهوری اسلامی ندارند. آنها صرفا یادآور میشوند که مسئله حقوق بشر در ایران را یادتان نرود و در مذاکرات به آن اشاره کنید. دستگاه دیپلماسی دولتها هم ازاین برگ ها زیاد دارد، بعضاً با آن معامله میکند و بعضاً برای رسانه ها چیزی کلی و غیر قابل اجرا طرح میکند اما خواسشان هست که اولویت کارشان منافع شرکتها و قراردادهای تجاری است و “حقوق بشر” همواره تابعی از این اولویت اساسی است. این نیروها در قلمرو سیاست و حلقه های اصلی آن عمدتاً خود را در کنار راست پرو غربی پیدا میکنند.

چهارم، سازمان مجاهدین در دو روز اعتراض استکهلم حضور داشت، بخشی از دستگیر شدگان روز دوم و کسانی که مورد ضرب و شتم پلیس قرار گرفتند، یا فعال مستقیم مجاهدین و یا تعلق خاطر به آنها داشتند. مجاهدین “سرنگونی آخوندها” و نه اساس حکومت اسلامی را میخواهد اما آینده ای که ترسیم میکند همان وضع موجود با تغییراتی بسیار مینیمالیستی است. مجاهدین و هیچ نیروی اسلامی در آینده ایران، اگر مردم فرصت دخالت در سیاست را پیدا کنند، جائی نخواهند داشت. جامعه ای که طوق اسلام را بدور می اندازد، به اسلام از نوع دیگری رضایت نمیدهد.

پنجم، سلطنت طلبان و هواداران رضا پهلوی با شعار “امروز فقط اتحاد” و “جاوید شاه” و اعاده وضع سابق، تلاش دارند در یک رابطه مشابه ظریف با دولتها و پارلمانهای دول غربی باشند و اساساً میگویند منظورمان از سلطنت شبیه سلطنت در سوئد و انگلستان است. در این میان حزب کمونیست کارگری با سیاست “اپوزیسیون اپوزیسیون نمی شویم”، همان شعار “امروز فقط اتحاد” رضا پهلوی را دنبال میکنند و علیرغم هر اختلاف سیاسی و برنامه ای، در عمل واقعی کنار هم قرار میگیرند و تدریجاً بمثابه یک بلوک ظاهر میشوند. روز دوم اعتراض در استکهلم مقابل محل کنفرانس جواد ظریف و اریک هانل، اساسا کمونیست ها و بخشی از نیروهای مجاهدین بودند. سلطنت طلبان و حزب کمونیست کارگری مشترکاً در مرکز شهر مقابل پارلمان اجتماع کرده بودند.

ششم، نیروهای انقلابی و کمونیست و صف عظیمی از ایرانیان مقیم خارج که ظاهراً در سیاست بطور روزمره فعال نیستند اما مخالف جمهوری اسلامی اند، میتوانند و باید توسط رادیکالها و در دفاع از منافع جنبش های واقعی و ضد تبعیض در ایران بسیج و بمیدان عمل سیاسی کشیده شوند. این نیرو سر سازش و مماشات با هیچ دولتی ندارد، دشمن آشتی ناپذیر جمهوری اسلامی است و توهمی به پارلمان و دمکراسی و پلیس وحشی بورژوازی ندارد. این اردو میتواند تریبون منافع جنبش کارگری و جنبشهای واقعی ضد تبعیض و برابری طلب و نماینده عمل رادیکال و میلیتانت علیه جمهوری اسلامی باشد.

آنچه شاهدیم، بطور شماتیکی اوضاع قطبی سیاسی و اهداف متمایز و متخاصم جنبش های سیاسی و طبقاتی را نشان میدهد. ما کمونیست ها و اردوی انقلابی در صف اول مبارزه توده ای و انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی هستیم. اما نظر به تضاد منافع شدید جنبشهای سیاسی و طبقاتی و آینده ای که هر کدام تصویر میکنند، این جنبش نباید و نمیتواند جنبشی “همه با هم” و “امروز فقط اتحاد” باشد. پوپولیسم چپ و راست در صحنه سیاست ایران نوعی آشتی طبقاتی را تحت پرچم بورژوازی تبلیغ میکند. نیروهای رژیم چینجی و طرفدار رژیم اساساً مکانیزم کارشان فرق میکند و نمیتوانند و نمیخواهند که از سیاستهای ارتجاعی اعلام شده شان بنفع منافع اکثریت عظیم مردم کارگر و زحمتکش کوتاه بیایند. هرچه جلوتر میرویم، دو اردوی وسیع تر طبقاتی چپ و راست در مقابل هم قرار میگیرند که اولی سرنگونی را پله ای برای تغییرات بنیادی می‌بیند و دومی سرنگونی را سازش جدیدی بین نیروهای بورژوازی ایران در ترکیب دولت بعدی.

ظریف و شرکا با موجی از اعتراض روبرو شدند و با تخم مرغ و گوجه و پِهَن اسب از آنها پذیرائی شد. این اقدام در استکهلم مورد توجه و دلگرمی بسیاری در داخل و خارج کشور شد و نشان میدهد که سیاست و عمل رادیکال میتواند و ظرفیت اینرا دارد که نیروی رادیکال را بسیج و بمیدان آورد. بسیج نیروی اجتماعی مخالف جمهوری اسلامی و تامین سازمان و تشکل و خط مشی مبارزاتی و تاکتیکی آن، کار اردوی کمونیست و انقلابی است. دست همه رفقا و کسانی که در اعتراضات استکهلم شرکت کردند درد نکند، رفقا خسته نباشید. وقت آنست که قدمهای بعدی را در دفاع از جنبش طبقه‌مان و رفقایمان در زندانها و کارخانه‌ها و خیابانهای ایران تعریف کنیم و تعرض همه جانبه‌ای را به جمهوری اسلامی در داخل و خارج سازمان دهیم.

٢٣ اوت ٢٠١٩