در باره آلترناتیو سوسیالیستی
و جایگاه سیاسی کنفرانس استکهلم

سخنرانی سیاوش دانشور در کنفرانس استکهلم
٢٢ سپتامبر ٢٠١٨

حضار محترم، رفقای عزیز، خیلی خوش آمدید، همینطور دوستانی که از طریق نت مباحث کنفرانس را دنبال می کنند! من در بیست دقیقه ای که وقت دارم، تلاش میکنم به جوانبی از بیانیه ای که خدمت تان هست و هدف کنفرانس بپردازم. به احتمال زیاد رفقای دیگر سخنران جوانب دیگر را خواهند پوشاند و مجموعا ما تصویر روشن تری از جلسه امروز خواهیم داشت.

فکر میکنم اولین سوالی که مطرح است اینست که چرا کنفرانس آلترناتیو؟ آلترناتیو سوسیالیستی چیست و کیست؟ آیا جریاناتی که این کنفرانس را برگزار کرده اند می خواهند خود را به مثابه آلترناتیو حکومت آینده ایران معرفی کنند؟ جواب خیلی روشن خیر است. ما دولت در تبعید تشکیل نمی دهیم، پارلمان در تبعید نیستیم، لویه جرگه “چپ” تشکیل نمی دهیم، مانند تحرکاتی که اپوزیسیون بورژوایی ایران دنبال می کنند. ما در یک کشمکش سیاسی معین، که الان همه میدانند اوضاع عمومی جامعه چگونه است، در بطن یک قطب بندی طبقاتی در ایران، یک راه حل سیاسی مطرح می کنیم. این یک پروژه سیاسی است. پروژه سیاسی معینی در مقابل طبقات دارا و آلترناتیوهای سیاسی طبقات دارا برای آینده ایران است.

امروز دیگر همه می دانند جمهوری اسلامی ماندگار نیست. از حکومتی ها و خامنه ای و اصلاح طلبان که مرگشان را در خیابانها اعلام کردند، از اپوزیسیون جمهوریخواه و مصدقی تا سلطنت طلبان و مجاهدین و هیئت حاکمه کشورهای غربی، همه میدانند جمهوری اسلامی به آخر رسیده است. در ذهنیت مردم جامعه ایران جمهوری اسلامی تمام شده است. یک تغییری در معادله سیاسی جامعه صورت گرفته و جمهوری اسلامی در یک سرازیری افتاده است که در اصطلاح مارکسیستی دوره انقلابی نام دارد. الان اینجا برسر این ترم بحث نمی کنم. اما دوره آنقلابی جائی آغاز و جائی تمام میشود، دوره ای که به سرنگونی جمهوری اسلامی می انجامد و دولتی دیگر سرکار می آید که می تواند ماهیتا چپ و کارگری باشد، میتواند بورژوایی با ترکیبی دیگر از طبقات دارا باشد. بنابراین این کنفرانس به یک وضعیت و یک توقع جواب می دهد. وضعیت مورد اشاره، وضعیت بحرانی و متحول و ناپایدار کنونی است و توقع مطرح، اینست که آیا کمپ چپ جامعه جوابی برای این اوضاع دارد؟ منظورشان از جواب ضرورتا نه مواضع سیاسی و برنامه ای و کار روتین ما، بلکه در مقیاس جامعه ٨٣ میلیونی در سطح ماکرو، داشتن آلترناتیو مشخصی برای جامعه ایران است. بعبارت دیگر، آیا کمونیسم ایران و سوسیالیسم ایران راه حلی برای این اوضاع دارد یا نه؟ ما تلاش می کنیم این راه حل را ارائه دهیم و به آن شکل بدهیم. این کنفرانس گامی است در تشدید قطب بندی سیاسی- طبقاتی در ایران و باید به این معنا فهمیده شود. کمونیست ها و انقلابیون برای دفاع از کارگران و فعالیتهای علیه جمهوری اسلامی همواره و کم و بیش در کنارهم بودند، همکاری کردند و در آینده نیز خواهند بود. اما این کنفرانس امر دیگری دارد و اساسا در مقابل آلترناتیوسازی بورژوایی برای آینده جامعه ایران تشکیل شده است. با نگاهی به تحرکات مجاهدین و نیروهای پرو پنتاگون و سلطنت طلبان و راست های متفرقه و کنفرانس های متعدد آنها، تلاش کمپ راست جامعه برای آلترناتیوسازی واضح و روشن است. در دوران انقلاب ٥٧ تاج را بردند و عمامه را آوردند. اساس حکومت بورژوایی باقی ماند. استثمار و کار مزدی و فقر و نابرابری و تبعیض و ارتش و شکنجه گاه و شکنجه گر باقی ماند و بلکه بیشتر هم شد. امروز هم می خواهند همین کار را بکنند و عمامه را ببرند و ترکیبی از تاج و کراواتی ها را بیاورند. به هر حال، آلترناتیو بورژوایی نه تنها به اساس دولت و حاکمیت سرمایه داری در ایران دست نمی زند، بلکه حفظ این اساس اصلی ترین هدف اوست. هدف ما این است که این اساس را جارو و سرنگون و نابود کنیم. بنابراین ما به یک کشمکش سیاسی و طبقاتی در این اوضاع مشخص وارد می شویم که به قدمت سرمایه داری در تمام دنیا و در ایران رایج بوده است. این کنفرانس تلاش برای شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی است که از اینجا و جریانات شرکت کننده در کنفرانس شروع نمیشود. استخوان بندی این آلترناتیو طبقه کارگر ایران است. استخوان بندی این آلترناتیو تمام کسانی هستند که علیه تبعیض و نابرابری مبارزه می کنند. استخوان بندی این آلترناتیو کسانی هستند که به بیرون کاپیتالیسم و نه راه حل های درون کاپیتالیسم فکر می کنند. راه حل کاپیتالیست ها می تواند سلطنت، مشروطه، دموکراسی، رفراندوم و یا اصلاحات باشد. آنها صد سال بعد مشروطه نه تنها دموکراسی نیاورده اند بلکه دیکتاتوری پشت دیکتاتوری را به مردم تحمیل کرده اند. هنوز زنان در ایران به اندازه زنان در عربستان و کویت حقوق ندارند در صورتی که جامعه ایران پیشرفته ترین جامعه خاورمیانه بوده است. شصت میلیون جوان در جامعه ایران کوچکترین آینده ای ندارند. اینهم وضع بحرانی جامعه ایران و وضعیت اقتصادی است که همه در جریان هستید. هیچکدام از این جریانات و سازمان های بورژوایی اپوزیسیون برای اقتصاد ایران راه حلی ندارد. همه آنها تاچریست هستند. همه آنها می خواهند بر گرده کارگر آنچنان استثمار و بدبختی و فقری را سازمان دهند که سرمایه داری در ایران بتواند کار کند. همه اینها به دیکتاتوری نیاز دارند. هر کسی از دموکراسی و پارلمان و رفراندوم حرف میزند به دیکتاتوری احتیاج دارد. به این خاطر که سرمایه داری تحت سلطه در ایران بدون دیکتاتوری امرش پیش نمی رود و به همین دلیل در هشتاد درصد این کشورها ساواک و ساواما و شکنجه گر و شکنجه گاه وجود دارند و مردم در بی حقوقی بسر می برند و غیر از این امکان ندارد. لذا باید بسته بندی ها و تزئینات را کنار زد و به اساس کشمکش طبقاتی معطوف شد که کارگر و سوسیالیسم یک طرف ماجرا و جریانات و نیروهای بورژوائی در طرف دیگر ماجرا هستند. آلترناتیو سوسیالیستی برسر برجسته کردن این اهداف اجتماعی و متمایز طبقاتی و منطبق با منافع اردوی چپ جامعه است.

یک نکته دیگر وضعیت کنونی است. ممکن است کسی بگوید که کمونیست ها از مانیفست کمونیست تا امروز همیشه این حرفها را گفته اند، اما بحث برسر اوضاع کنونی است. الان چه باید کرد که جنبش سرنگونی در خیابانها فریاد میزند، اصلاح طلبی شکست خورده است به گونه ای که کل حکومت وحشت کرده است؟ یا از نظر اقتصادی، اگر چند سال قبل می گفتیم سرمایه داری ایران با جمهوری اسلامی پاسخ ندارد کسی قبول نمی کرد در صورتی که امروز مفسران بی بی سی و حکومتی ها و روزنامه سرمایه و اقتصاد و غیره می گویند سرمایه داری در ایران با جمهوری اسلامی ذره ای جلو نخواهد رفت. سه سال قبل اگر ما گفتیم اقتصاد ایران بنا به مشخصات اقتصاد بورژوایی به سمت فروپاشی تمام عیار می رود قبول نمی کردند اما امروز از بی بی سی و حکومتی ها تا بقیه قبول کرده اند اقتصاد ایران با سر به سمت فروپاشی می رود. در قلمرو اقتصاد و سیاست جواب ندارند. جامعه به آنها جواب داده است. رابطه مردم و حکومت به آنتاگونیزه ترین شکل رسیده است. شرایطی که حکومت نه تنها جواب ندارد بلکه در حال ریزش است و سرنگونی روی صحنه آمده است و تمام اپوزیسیون در تلاش برای مشارکت دراین روند انتقالی است. این بدان معناست که سرنگونی طلبی به بستر اصلی سیاست ایران تبدیل شده است. امروز نباید طبق چارچوب قبلی با اصلاح طلب برخورد کرد. اینها امروز جزو حاشیه سیاست هستند. امروز سرنگونی طلب حرف اول را می زند. اینجاست که سوال دوم مطرح می شود: کدام سرنگونی؟ ما انحلال طلب، برانداز، سرنگونی طلب و سرنگونی طلب انقلابی داریم. منظور بسیاری از سرنگونی جابجایی قدرت در سطح بالا و دست به دست کردن قدرت و بند و بست در سیاست است. برخی هم به فکر پس گرفتن ایرانشان از آخوندها و تحویل آن به شاهزاده ها هستند که بعد از آن مردم کار کنند و استثمار شوند و ماهها حقوق نگیرند و در صورت مطالبه حقوقشان بسمت شان گلوله بزنند و یا مثل مانند کارگران هپکو و آق دره و فولاد و فعالین کارگری در کردستان و مریوان محاکمه شوند.

اما حرف ما چیست؟ ما می گوییم در جدالی که شروع شده است ما برای سرنگونی قاطع و انقلابی و همه جانبه جمهوری اسلامی مبارزه می کنیم اما سرنگونی تنها هدف ما نیست. سرنگونی قدم اول ماست. سرنگونی از نظر ما باید به یک انقلاب عظیم اجتماعی تکامل پیدا کند و تا خلع ید کامل سیاسی و اقتصادی بورژوازی ایران و طبقات حاکمه بدل شود. این یعنی کُلِ اُس و اساسی که منافع طبقات دارا را حراست میکند، کُلِ ارکان های قدرت طبقات حاکمه درهم کوبیده شود. آنچه که مارکسیست ها به آن ماشین دولتی اطلاق می کنند. این ماشین دولتی باید درهم شکسته شود. بعنوان مثال “ارتش برادر ما” نیست، ارتش باید منحل شود. ما سپاه پاسداران نمی خواهیم، ما به ساواک و ساواما احتیاج نداریم. ما میخواهیم تمام ارگان های مافوق مردم منحل شود. جامعه آزاد نیازی به ارتش حرفه ای ندارد، می تواند با میلیسِ توده ای از خود دفاع کند، ارتش کارگری چند میلیونی درست کند و از خودش محافظت کند. شوراها می توانند از خود دفاع کنند و تجربه آنرا از کمون پاریس تا انقلاب اکتبر و انقلاب ایران و همه جا داریم. یا مسئله مذهب و دستگاه دین، ما مانند رضا پهلوی آخوند را به “خوب و بد” تقسیم نی کنیم و نمی گوییم “البته آخوندهای خوب هم داریم و دین توده ها خوب است و به آن احترام میگذاریم”. ما از آزادی مذهب و بی مذهبی حرف میزنیم و هر کسی میتواند به هرچه باور داشته باشد، اما آگاهانه میخواهیم بساط مذهب و حقارت مذهبی را در ایران جمع کنیم. ما کمونیست ها و سوسیالیست ها می خواهیم تمام این ارگانها را منحل کنیم و ثروت ها و موقوفات آنها را مصادره و بنفع مسائل و منافع عمومی صرف کنیم. در حال حاضر سرمایه در گردش صنعت مذهب بیشتر از سرمایه موجود در صنعت و تولید و تجارت است. سرمایه صرف شده برای پرورش تروریسم چند برابر و شاید بیست برابر بودجه ای است که بعنوان مثال صرف بهداشت و سلامت و آموزش و رفاه عمومی شده است. جامعه ایران بسیار ثروثمتد است و حتی اگر ثروتمند نبود انسانها می توانند کار کنند، خلق و تولید کنند و بیشتر از مایحتاج شان بدست بیاورند و جامعه ای مرفه ایجاد کنند و بر اساس نیازهایشان زندگی کنند. ما بسیار روشن می گوییم و یک ذره ابهام نداریم: ما برای یک جامعه کمونیستی مبارزه می کنیم. ما نظامی سوسیالیستی میخواهیم. ما می خواهیم جامعه طبقاتی را لغو کنیم و به دوران جهالت طبقاتی بشر پایان دهیم. ما میخواهیم به دولت، بمثابه سمبل قدرت جامعه طبقاتی، پایان دهیم. بحث بر سر این است که از امروز و وارد شدن در یکدوره انقلابی تا یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی چه راهی پیش رو داریم؟ بحث انقلاب مرحله ای هم نزد ما منتفی است. نکته اینست که در کشمکش سیاسی جاری در ایران، کمونیست ها و سوسیالیست ها چه کاری باید انجام دهند؟ امروزه ایران آنقدر کادر سوسیالیست و چپگرا و آزادیخواه و برابری طلب دارد که قاطعانه می توان گفت یک جنبش چند ده میلیونی می تواند پشت آلترناتیو سوسیالیستی جمع شود. این کنفرانس تلاش می کند چهارچوب دیدگاهی و نگرشی، پرچم مبارزاتی و افق اجتماعی در ایران بدست دهد و از این طریق انتخاب و قطب بندی سیاسی ایجاد کند. و اگر کسی می گوید من دست راستی هستم و درصف دموکراسی و رفراندوم و رضا پهلوی یا پشت کودتا و مجاهدین خلق هستم و زنده باد اسلام یا هر خرافه دیگر، کسان دیگری هم بگویند من دست چپی هستم، (منظورم چپ جامعه است، در هر طیف خاص هم چپ و راست و سانتر میتواند باشد، ما خود را کمونیست میدانیم و اینجا منظور اردوی چپ جامعه است) من سوسیالیست و کمونیست هستم و جامعه سرمایه داری و هیچ نوع تبعیض و نابرابری نمیخواهم، استثمار و بردگی و مالکیت خصوصی و کار مزدی نمیخوام، این وضعیت و انواع مشقات حاصل از آنرا نمی خواهم. انتخاب بین چپ و راست و شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی بعنوان قطب نما و پرچم یک جنبش واقعی درون جامعه ایران مهمترین هدف این کنفرانس است.

اینرا هم باید تاکید کرد که در جامعه هشتاد و چند میلیونی معلوم است نظرات و دیدگاههای مختلفی وجود دارد. حتی در درودن یک خانواده هم زوایا و تکیه گاه های کلامی و فکری مختلف و اختلاف نظر هست. ما برسر این صحبت نمی کنیم، کمونیسم برسر تنوعات است، کمونیسم برسر یونیفورمیتی و یکسان سازی انسانها نیست. کمونیسم برسر متحقق کردن و مادی کردن خواستها و تنوعات فرد در جامعه طبعا در چهارچوب برابری انسانهاست. روشن است و ما می دانیم که در جامعه دیدگاههای مختلف وجود دارد، در جنبش کارگری گرایشات مختلف وجود دارد، در میان ما جریانات شرکت کننده در این کنفرانس هم اختلاف نظر وجود دارد، ما از سنت های مختلف با اختلافات سیاسی – برنامه ای می آئیم و اینها مفروض است. اما همه ما توافق داریم که جمهوری اسلامی باید با تمام جوارحش درهم کوبیده شود، برسر سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی توافق داریم. همه ما توافق داریم که راه حل ایران فقط و فقط سوسیالیستی است و جامعه ایران هیچ راه حل آزادیخواهانه ای بجز سوسیالیسم ندارد. راه حل بینابینی ای وجود ندارد. اگر هشتاد میلیون ایده هم وجود داشته باشد، نهایتا بیشتر از دو راه حل وجود ندارد: یا راه حل بورژوایی یا راه حل سوسیالیستی! بنابراین اولین قدم و سنگر مبارزه تعیین معنا و مضمون سرنگونی جمهوری اسلامی است. تعدادی بر این باورند که مجلس موسسان و دولت تشکیل شود و قانون اساسی عوض شود و شخصی نظامی مانند رضا خان لیدر ایران شود و با غرب تنش زدایی بکنیم و سرمایه ها را به ایران بیاوریم و چند نسل دیگر طبقه کارگر کار کنند و خرابی های قبلی را آباد کنند. آنها تلاش می کنند این ایده ها را میان مردم رواج دهند و سالهاست به مردم وعده می دهند. سرنگونی برای آنها جابجایی و دست به دست شدن قدرت از بالا و متکی شدن به عربستان و ترامپ و پنتاگون و سناتورهای دست راستی امثال تی پارتی در آمریکاست. برعکس، این کنفرانس میگوید ما به کارگران متکی می شویم. کارگر فولاد و هپکو و نیشکر هفت تپه و کارگر آذراب و کارگر نفت و پتروشیمی همسنگر ماست. مردم مبارز در کردستان و مریوان همسنگر ما هستند که با پرچم سرخشان جواب اسلامیست ها و سرمایه داران را می دهند. اکثریت عظیم زنانی که آزادی و برابری و لغو تمام قوانین آپارتاید اسلامی را می خواهند همسنگر ما هستند. جنبش سوسیالیستی در ایران همسنگر ماست. منظور ما از سرنگونی نابودی کامل ماشین دولتی است و سرنگونی آغاز و راهی برای کارگر و نیروی کمونیستی و سوسیالیستی و بسیج نیرو برای پیروزی کارگری باشد. برای واقعی شدن صحنه سیاست ایران باید سد اختناق را شکست. می پرسند چرا کمونیست ها یک میلیون عضو نمی گیرند؟ واضح است حاکمان جمهوری اسلامی افراد خانواده خود را هم تحمل نمیکنند و ترور و حذف و حصر می کنند. وضع ما که از پیش روشن است. ما را از قبل “ملحد” و سرکوب و در لیست “احزاب منحله” گذاشتند و حکم ترور ما صادر شده است. اما همین کمونیست ها و “احزاب منحله”، همین کمونیست هایی که اگر حکومت اطلاعیه آنها را از دست کسی بگیرد زیر شکنجه او را می کشد، آری همین کمونیست ها می توانند با یک فراخوان یک جامعه را تعطیل کنند. ما کمونیست ها اگر فرصت کوتاه شش ماهه یا یک ساله داشته باشیم، حتی در وضعیتی دوفاکتو، که جمهوری اسلامی هم جائی در قدرت حضور داشته باشد و ما هم جائی را آزاد کرده باشیم یا در دست ما باشد، با جنبش شورایی و کارگری جامعه ایران را زیر و رو می کنیم. باید این اعتماد به نفس را داشت که کمونیسم و سوسیالیسم در ایران یک جنبش معتبر و قوی است و وضعیتی تماما متفاوت از بلوک شرق سابق را دارد. کار ما اینست که راه حل سوسیالیستی کارگران را در جدال جاری برای سرنگونی به یک انتخاب سیاسی معتبر بدل کنیم.

در پایان فراخوان و دعوتی دارم. ما به محافل کارگری، سوسیالیست ها، شخصیت های سیاسی و کانون های سیاسی، آدم های متنفذ، به رهبران کارگری و رهبران جنبش های اجتماعی ایران می گوئیم که امروز وقت انتخاب است. ما نباید تصویر محدود و یا پوپولیستی از سیاست داشته باشیم که جمهوری اسلامی سرنگون می شود و بعد ما سازمانهایمان را دایر می کنیم و برای فعالیتهایمان آزاد خواهیم بود و مردم دورمان جمع میشوند. خیر تا ما بجنبیم آنها از بالا سرمان کار را تمام کرده اند. این جنگ فی الحال شروع شده است و هر کسی میخواهد بفرجامی برساند. امروز وقت آن است که بیانیه این کنفرانس را به پرچم مبارزه در خیابانهای تهران و اهواز و شیراز و سنندج و همه جای ایران و به پرچم مبارزه کارگری و برابری طلبی تبدیل کنیم. ما با شما و شما با ما و یک جنبش واحد هستیم. من از همه شما دعوت می کنم بیایید همه با هم این آلترناتیو را به یک جنبش مادی و یک نیروی مادی میلیونی در جامعه ایران تبدیل کنیم و این قطب بندی سیاسی طبقاتی را آگاهانه در ایران تقویت و تشدید کنیم. آرزوی همه ما نه تنها سرنگونی هرچه سریعتر جمهوری اسلامی است بلکه آرزوی ما اینست که سرنگونی این نظام به سرنگونی سرمایه داری و به یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی بینجامد. این کنفرانس برای پیروزی کارگری و سوسیالیستی تلاش می کند. ما نیروهای این قطب را در هر گوشه ایران، در هر محله و خیابان، در هر کارگاه و کارخانه و در میان چپ و در میان گرایش های سوسیالیستی در داخل و خارج کشور، دعوت میکنیم به این آلترناتیو بپیوندند و برای یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی در ایران تلاش کنند.

متشکرم.
***

سخنرانی پایانی در کنفرانس استکهلم

با تشکر از دخالت و اظهار نظر حضار. من سعی میکنم خیلی فشرده به نکاتی که موضوع تعدادی از سوالات بود بپردازم.

یک مسئله اساسی پیچیدگی اوضاع جامعه، مسائل موجود و جوابهای جنبش ماست. اتفاقات زیادی ممکن است در مسیر باشد. جنبش کارگری و کمونیستی باید روشن باشد که به قدرت سیاسی، به دولت، به ارتش، به مسئله سرکوب، به امکان کودتا و جنگ داخلی، و به فقر گسترش یابنده چه جوابی می دهد. فقر، بعنوان مثال، مساله ای دولبه است. ما جزو کسانی نیستیم که فکر می کنند کسی که فقیر شود انقلابی خواهد شد. علاوه براینکه انسان ها را فقیر می کنند آنها را مستاصل هم می کنند. در تمام قرن بیستم هرجا که فاشیسم عروج کرده است بخش زیادی از نیروی خود را از طبقه ما گرفته است. جنبش اسلامی و مردسالاری نیروی خود را از طبقه ما می گیرد. کارگر را در کارخانه استثمار می کنند و او خشم خود را درون خانواده می آورد و از فقر خود و خانواده اش را آتش میزند. اینها قربانیان طبقه ما هستند. کارگر به خودی خود و بنا به فلسفه وجودی‌ اش انقلابی نیست. کارگری که افق اجتماعی نداشته باشد میتواند پشت هر جریانی قرار گیرد و این را کارگران کمونیست خوب میدانند. بحث برسر دادن جواب ماکرو به اوضاع ایران است. این جواب ماکرو از نظر ما اعلان جنگ به کل بورژوازی ایران و قبل از آن به جمهوری اسلامی است. اعلام اینست که ما زیر بار آلترناتیوهای دست راستی و کودتایی نمی رویم. ما از پایین و بالا در قدرت شرکت نمیکنیم. ما طبقه خود و نیروی اجتماعی خود را آماده میکنیم که برای پیروزی بجنگد. و این پیروزی از نظر ما یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی است. در غیر اینصورت شکست می خوریم، دستاوردها را هم از دست می دهیم و قتل عام کمونیست ها بار دیگر تکرار میشود، یا مانند کموناردها به سینه دیوار میگذارند یا اگر زنده ماندیم باید صحنه را خالی و فرار کنیم. یک نکته که کارگران و کمونیست های داخل کشور باید به آن توجه کنند اینست که این وضعیت نباید زیاد کش پیدا کند و ادامه تشدید شونده این اوضاع بنفع ما نیست. الان در ایران بحث برسر قحطی است. چند ماه دیگر با تشدید تحریمها اوضاع بسرعت بهم میریزد و تشدید فقر و نداری و سرکوب، حتی انسانیت مردم برایشان زیر سوال میرود. انسان تحقیرشده و به فقر کشانده شده خود را کوچک می بیند. انسانی احساس احترام و ارزش می کند که شان و حقوقی دارد و کمونیست ها در تاریخ مدرن برای احقاق حقوق انسانها مبارزه کرده اند و جنبش کارگری و سوسیالیستی همیشه اساس و لنگر آزادی و حقوق فردی و اجتماعی بوده است. تمام دستاوردهای قرن بیستم نه محصول سوسیال دموکراسی و جمهوری خواهی است و نه محصول ناسیونالیسم و مذهب. این دستاوردها محصول مبارزه کارگری و کشمکش های اجتماعی بوده که خود را به قانون تبدیل کرده و بورژوازی مجبور شده آنرا به قانون تبدیل کند. اگر طبقه کارگر و جامعه را به عقب برگردانند مردم به هرچیزی رضایت میدهند. میتوانند شرایطی ایجاد کنند و تحت این شرایط مردم مستاصل ممکن است به رضاخان قلدر دیگری و یا به قاسم سلیمانی ها رضایت دهند. ممکن است فردا سپاه پاسداران را توی چشم مردم بکنند. بنابراین کمونیست ها و رهبران کارگری و فعالین عرصه های مختلف باید قد خود را بزرگتر ببینند و بعنوان یک لایه رهبری مبارزات اجتماعی به سوالی بزرگتر جواب دهند. واقعیت اینست که در مقابل چشمان ما یک جنگ طبقاتی و خونین برسر قدرت سیاسی در جریان است. ما جزو کسانی نیستیم که با انکار واقعیات سرسخت، مسالمت جویی را تبلیغ میکنند. ما کمونیستها بیشتر از هر کسی و بیشتر از همه مخالف اعدام و شکنجه و خشونت هستیم. مردم در طول تاریخ برای آزادی تلاش کرده اند و هر بار طبقات حاکمه، آزادی را به خون کشیده اند. اگر طبقه کارگر و جنبش کمونیستی و سوسیالیستی نتواند این ابزار سلطه و قدرت را از آنها بگیرد، آنها جامعه را هزار بار بیشتر به قهقراء میبرند.

فراخوان ما این است که از مسائل روزمره و قد صنفی خود و حقوق گروه اجتماعی خود بیرون بیاییم و در ابتدا افق اجتماعی را تعریف کنیم. این کنفرانس افق اجتماعی را تعریف کرد. با کدام افق به جنگ جمهوری اسلامی میرویم؟ افق راست و بورژوایی یا افق کارگری و سوسیالیستی؟ افق طبقه حاکم و راست و بورژوا میتواند بسته بندی مختلف داشته باشد اما محتوای همه آنها یکی است. افق کارگری بسیار روشن است: ما برای نفی مالکیت خصوصی وسائل تولید، برای نفی کار مزدی و بردگی مزدی و برای الغای جامعه طبقاتی تلاش می کنیم. ما میخواهیم به الغای دولت برسیم. ما نمیخواهیم هیچ الیتی رو سر جامعه حاکم باشد. ما با نظم مبتنی بر بردگی مخالفیم و آنرا نمی خواهیم. اگر ما، کارگران و جنبشهای آزادیخواه این افق را بعنوان پرچم مبارزه مقابل جامعه قرار ندهیم، ما دست را باخته ایم.

نکته دیگر اینکه ما باید روی زمین واقعی سازمان دهی و جنگ کنیم. اگر به ما سناریوی سیاه تحمیل کردند و ایران را سوریه ای کردند، اگر جنگ قومی و مذهبی راه انداختند و به تحریک و نفرت پراکنی دامن زدند که طبقه ما را قصابی کنند و پشت بخشهای مختلف بورژوازی ببرند، وظیفه ما کمونیستها است که جوابگو باشیم و در مقابلشان ارتش سرخ قرار دهیم. وظیفه ما است که از جامعه و دستاوردهایش دفاع کنیم. صحنه سیاسی میدان عمل جنبشهای طبقاتی و احزاب سیاسی است. ما کمونیستها با پلاتفرم و سیاست خود در جدالهای سیاسی شرکت می کنیم. تاکید رفیق صلاح مازوجی درست است، راه حل سیاسی است. ما باید به سوالِ ماکروی سیاسی و سوالِ روز سیاسی که جامعه حول آن قطبی میشود، جواب سیاسی بدهیم. اگر به این سوال جواب دادیم جلو میرویم در غیر اینصورت به عقب برمیگردیم. و این جدال سیاسی روی زمین واقعی برسر قدرت صورت میگیرد. لذا تمام رهبران کارگری، سازماندهندگان اعتصابات و رهبران عملی، زنان آزادیخواه و برابری طلبی که دیگر مبارزه شان شهره آفاق است و جمهوری اسلامی را به ذلالت انداختند، نسلهای جوانان بی آینده ای که چهل سال تلاش کردند اسلامی اش کنند و نشده است، هر کمونیست و انقلابی و آزادیخواه باید به این سوال روشن جواب دهد که میخواهد در این جنگ شرکت کند یا نه؟ یک راه واگذاری قدرت به راست و بورژوازی است. در حاشیه جامعه بمانیم و تبلیغ کنیم و گاهی هم در خیابان چند بار “مرگ بر” بگوئیم و بورژوازی از بالای سرِ ما قدرت را دست به دست کند. من از طرف حزب کمونیست کارگری- حکمتیست میگویم ما به شکل دادن به آلترناتیو سوسیالیستی، به آرمان کارگری و به بسیج گرایش اجتماعی چپ و سوسیالیستی متعهد هستیم، در اینراه هر تلاشی لازم باشد انجام میدهیم و از تمام امکانات خود استفاده میکنیم. ما فکر میکنیم که همه سوسیالیستها نیز باید تمام توانشان را برای این امر بکار گیرند. این کنفرانس میگوید که ما میخواهیم در این جنگ شرکت کنیم و در این جنگ پیروز شویم.

فراخوان ما به طبقه کارگر ایران و رهبران کارگری و جنبش کارگری، کمونیستها، محافل کمونیستی که مدتهاست چه باید کرد را چاره جویی میکنند، این است که نکات بیانیه این کنفرانس پرچم مبارزه در خیابانها شود. همه حرفهای پیشرو و آزادیخواهانه ای که امروز طی اعتراضات در ایران طرح میشوند، محصول مبارزه و سنت و جنبش سوسیالیستی در ایران است. نه سلطنت، نه ناسیونالیسم و نه انقلاب مشروطه این مباحث و این حرفها را نیاورده و نزده است بلکه حاصل تخمیر افکار سوسیالیستی در ایران است که امروز در خیابانهای شهرهای تهران و شیراز و اهواز و سنندج و مریوان شنیده میشود. در داخل کشور باید بیانیه کنفرانس و سیاستهایش را معنی کرد و بکار برد. این پرچم سیاسی را باید به پرچم مبارزاتی تبدیل کرد. بعبارتی دیگر، تئوری انقلابی باید به نیروی مادی تبدیل شود و مادام که به نیروی مادی درون جامعه و به یک جنبش واقعی در جامعه تبدیل نشده است، پیروزی در دسترس نیست. این پیروزی را باید بدست آورد و برای آن تلاش کرد. دعوت من از تمام کانونهای کمونیست و همه افرادی که خود را کمونیست میدانند و از تمام افرادی که به هردلیل کنار گرفته اند بیایند و در این پروسه سهیم شوند. اگر با احزاب موجود اختلاف دارند، حزب جدیدی ایجاد کنند. اگر چنین برنامه ای ندارند در اشکال و حلقه های مختلف کنار ما قرار گیرند، باهم کار کنیم تا به یک زبان مشترک و یک عمل مشترک برسیم. ما باید در خارج کشور همراه با داخل کشور جمهوری اسلامی را برچینیم. نباید در داخل به ما حمله کنند و اینجا سفارتخانه ها باز باشند. نباید آنجا به ما حمله کنند و از ما قربانی بگیرند و اینجا راست راست راه بروند و بساط عاشورا و بساط آموزشی در سفارت جمهوری اسلامی راه بیندازند. نیروهای انقلابی و پیشرو و سوسیالیست در خارج کشور باید بتوانند جمعیت وسیع ایرانیان خارج کشور را سازماندهی کنند. باید سازمان متناسب این کار مشترک را ایجاد کرد. ما تعهد خود را اعلام میکنیم و از جامعه ایران و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و اردوی سوسیالیستی دعوت میکنیم برای به میدان آوردن و قدرتمند کردن آلترناتیو سوسیالیستی و برای تبدیل آن به زبان مبارزه هر انسان معترض تلاش کنند. برای پیروزی آلترناتیو سوسیالیستی تلاش کنیم، آلترناتیو سوسیالیستی ضروری، مبرم و ممکن است!

* پیاد شده توسط رفقا لیلا و شیدا ارغوانی.