گفتگو با رحمان حسین زاده- ترک فعالیت مسلحانه و انحلال پ.ک.ک (بخش اول و  دو)
گفتگوی تلویزیون پرتو با رحمان حسین زاده
امیرعسگری:روز یازدهم ژوئیه در مراسم سمبولیکی گروه سی نفره ای از گریلاهای پ.ک.ک اسلحه های خود را زمین گذاشته و سوزاندند و آن را ترک اسلحه نامیدند. نظر شما در مورد این حرکت چیست؟
رحمان حسین زاده: این حرکت ما به ازای عملی فراخوان اوجالان در ٢٧ فوریه ٢٠٢٥ و تأیید وتصویب آن فراخوان از جانب کنگره دوازدهم پ.ک.ک در اوایل ماه مه امسال است. گام اول و یا به قول خودشان حرکت سمبولیک عملی کردن تصمیم اوجالان و رهبری پ.ک.ک در راستای زمین گذاشتن اسلحه و پایان دادن به فعالیت مسلحانه و فراتر از آن انحلال پ.ک.ک است. این حرکت به خودی خود چیزتازه ای را نشان نمیدهد و همین است.
امیرعسگری:همانطور که اشاره کردید، این حرکت پاسخی به فر اخوان اوجالان برای انحلال پ.ک.ک و پایان دادن به فعالیت مسلحانه ‌آن حزب است. به طور فشرده دلایل فراخوان اوجالان و قبول آن از جانب پ.ک.ک چیست؟
رحمان حسین زاده: قبلأ در این مورد صحبت کردیم و نوشتیم.فراخوان اوجالان و قبول بی اما و اگر آن از جانب رهبری و صفوف پ.ک.ک فی البداهه نبوده است. حاصل چرخش استراتژیک سیاسی سابقه دار در دیدگاه و نظرات اوجالان و رهبری این جریان است. نفس چنین چرخش سیاسی برای برون رفت از بن بست های اساسی است که پ.ک.ک و ستون اصلی فعالیت آن یعنی فعالیت مسلحانه از سالها قبل با آن روبرو شده است. به علاوه درشکل دادن به این چرخش سیاسی فاکتورهای جهانی، منطقه ای و مهمترفاکتورهای مربوط به تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در خود کردستان ترکیه و سراسر ترکیه تأثیر تعیین کننده داشته است. در این فرصت کوتاه به طور فشرده به این دلایل میپردازم.
تغییر استراتژی استقلال کردستان چهارپارچه:
حزب پ.ک.ک در کنگره اول خود در سال ١٩٧٨ میلادی با استراتژی “استقلال کردستان چهارپارچه” متولد شد. براساس این هدف فعالیتهای سیاسی زیر زمینی را شروع و از اوت ١٩٨٤ فعالیت مسلحانه گریلایی را هم آغازکرد. این استراتژی و خط مشی تا اوایل دهه نود میلادی ادامه پیدا کرد. در سال ١٩٩٣ اتفاق قابل توجهی افتاد. با دخالت جلال طالبانی و در دوره ریاست جمهوری “تورگوت اوزال” در ترکیه، شخص اوجالان با اعلام آتش بس یکجانبه با دولت و ارتش ترکیه آمادگی خود را برای مذاکره و سازش برسر حل مسئله کرد در چهارچوب ترکیه اعلام کرد. معنای عملی و زمینی فوری این تصمیم، کنارگذاشتن استراتژی استقلال کردستان و گام گذاشتن در مسیر پایان دادن به فعالیت مسلحانه بود. به نظر من دلایل تأثیرگذاربر این تصمیم اینها بودند:
الف- تحول جهانی منطقه ای اوایل دهه نود میلادی: به دنبال اشغال کویت از جانب دولت وارتش بعث عراق، دولت وقت آمریکا در پی هژمونی طلبی جهانی خود با لشکرکشی وسیع، به جنگ اول خلیج ورود کرد و با شکست دادن ارتش بعث عراق و بیرون راندن آن از کویت، شهرهای کردستان عراق از کنترل دولت مرکزی عراق بیرون رفت. دو حزب ناسیونالیست اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق کنترل اوضاع را به دست گرفتند. به قول خودشان دولت “اقلیم فدرالی” در چهارچوب کشورعراق را ایجاد کردند. در این تحول، این بخش مهم از کردستان “چهارپارچه” مورد نظر پ.ک.ک مسیر دیگری غیر از “استقلال” را در پیش گرفت. اولین حفره مهم در استراتژی “استقلال کردستان چهارپارچه” به وجود آمد.
ب- به نظرم فاکتور تعیین کننده تر، تحولات گسترده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و پولاریزه شدن عمیق طبقاتی و سیاسی در کردستان ترکیه و کل جامعه ترکیه بود. با گسترش شهرنشینی طبقه سرمایه دار کردستان ترکیه به لحاظ منافع اقتصادی و سیاسی در هم تنیدگی بسیار بیشتری با طبقه سرمایه دار سراسر ترکیه پیدا کرده و عینأ طبقه کارگر در کردستان و سراسر ترکیه بیش از پیش بر اساس منفعتهای مشترک همسویی و همگامی بیشتر پیدا کردند. طبق آمارهای اعلام شده رسمی در کلان شهری چون استانبول نزدیک به پنج میلیون کارگر کردزبان به کار و زندگی مشغولند. میخواهم بگویم، به حکم شرایط عینی اجتماعی، از منظر منافع دو طبقه اصلی جامعه، زمینه های جدایی طلبی و “استقلال” خیلی ضعیف شد. این واقعه پایه های استراتژی “استقلال کردستان” را زیر سئوال برد. این واقعیات از نگاه اوجالان و رهبری پ.ک.ک دور نماند و بر تغییر استراتژی شان تأثیر گذاشت.
ج- دو عامل دیگر روند این چرخش سیاسی اساسی را تسریع کرد. در سال ١٩٩٨ طی معامله و بند و بست دولتهای ترکیه و سوریه ، پایگاههای رهبری و گریلاهای پ.ک.ک در سوریه برچیده شد و پشت جبهه مؤثر خود را از دست دادند. دامنه حضور نظامی و عملیاتی آنها در کردستان ترکیه بسیار محدود شد. آینده فعالیت مسلحانه بیشتر در ابهام فرورفت. عامل مهم دیگر دستگیری اوجالان فوریه ١٩٩٩است. در نتیجه محدودیتهای عرصه فعالیت نظامی و فشارها و محدودیتهای تحمیلی بر اوجالان در زندان به نظرمن روند بازنگری و چرخش سیاسی در خود اوجالان به مثابه رهبرنظری، سیاسی بلامنازع آن حزب تسریع شد. متن دفاعیات مفصل اوجالان در بیدادگاهی که دولت ترکیه علیه او برگزار کرد و فرجام خواهی ارائه شده او به دادگاه اروپا به وضوح نشانه های این چرخش سیاسی را برخود داشت. بعد از آن در نوشته ها و جزوات و مشخصا در کتاب “مانیفست تمدن دمکراتیک” در ابعاد گسترده تر اوجالان دیدگاههای جدید و متأخر خود را مطرح کرد. او از دایره ملی گرایی کرد و ناسیونالیسم نتوانست خود را خلاص کند، اما تحت تأثیر یک نظریه پرداز آنارشیست به نام “بوکچین” با رد ایده “دولت – ملت” بیشتر به طرف دمکراسی طلبی و تئوریزه کردن “دمکراتیزه کردن جامعه” شیفت کرد.
د- فاکتور تأثیرگذار دیگر تحولات مربوط به جنگ و تروریسم ٢٢ ماهه اخیردر خاورمیانه و نقشه ارتجاعی آمریکا و اسرائیل برای “خاورمیانه جدید” است. دولتها و جریانات سیاسی مختلف و از جمله احزاب ناسیونالیست کرد هرکدام بنا به مصلحت شان، میخواهند خود را با تحولات قابل پیش بینی در منطقه، منطبق کنند. پ.ک.ک از مدتها قبل در این مسیر گام برداشته و تصمیمات اخیرشان دراین رستا است.
به عنوان نتیجه گیری: استراتژی و سیاستها و ساختاری که پ.ک.ک براساس آن درست شد، همگی تغییر کرده اند، لاجرم برمبنای استراتژی و سیاستهای تمامأمتفاوت ازگذشته، ساختار و نام سازمانی قدیم برای استراتژی و سیاستهای جدید اوجالان دست و پاگیر است و لازم شده تغییر کند. انحلال پ.ک.ک به دست خود اوجالان و رهبری آن از اینجا ناشی میشود. در عین حال با توجه به بن بست فعالیت مسلحانه و تلاش آنها برای تبدیل شدن به حزب سیاسی داخل کشوری،پایان فعالیت مسلحانه را اعلام کرده و اسلحه را زمین میگذارند.
امیرعسگری: دولت ترکیه نرمش قابل توجه از خود نشان نداده، در صورتی که اوجالان و پ.ک.ک این روند را یک طرفه پروسه ” صلح و آشتی و دمکراتیزه کردن جامعه” مینامند. با وجود یک دولت استبدادی آيا اين روند میتواند به جامعه دمکراتیک منجر شود؟ میتواند به صلح برسد؟
رحمان حسین زاده: مانع تاکنونی روند سازش و یا به قول خودشان “صلح” که پ.ک.ک به آن تمایل دارد، هیئت حاکمه و دولت ترکیه است. همانطور که منشأ ستمگری ملی و براین اساس زمینه پیدایش جنبش ملی کرد و پ.ک.ک دولت ناسیونال شوونیست در ترکیه است. تا کنون هشت بار پ.ک.ک آتش بس یکجانبه اعلام کرده و هر بار از جانب دولت ستمگر ترکیه جواب رد گرفته است. به همین دلیل احتمال بالایی وجود دارد که این بار هم از جانب هیئت حاکمه و دولت ترکیه پروسه سازش کنونی نهایتأ پاسخ ردبگیرد و شکست بخورد. اما مسئله اینست چرا حکومت ترکیه این باردر حد معینی این روند را به رسمیت شناخته است. این برمیگردد به تحولات جهانی منطقه ای و هراس و نگرانی حکومت ترکیه از طرح “خاورمیانه جدید” آمریکا و اسرائیل. حدس و گمان و نشانه ها اینست در طرح خاورمیانه جدید ، جایگاه و موقعیت ترکیه تضعیف میشود. به ویژه این سیاست دولت دست راستی اسرائیل است. هیئت حاکمه ترکیه نگران اینست دولت اسرائیل با حمایت آمریکا برای تضعیف موقعیت دولت ترکیه از کارت کرد علیه اش استفاده کند. به این دلیل به این فکر افتاده اند، برای خنثی کردن این مسئله و با اندک امتیازاتی و به نحوی با پ.ک.ک به سازش برسند. اگر یادتان باشد شروع پروسه سازش فعلی از آنجا کلید خورد، که “باخچه لی” رئیس حزب فاشیستی “م.ه.پ” با حمایت اردوغان در اکتبر ٢٠٢٤ برای اولین بار در پارلمان ترکیه با “فراکسیون کردها” ارتباط گرفت و اعلام کرد، اوجالان بیاید و از پارلمان ترکیه از پ.ک.ک بخواهد، به قول او “به ترور پایان دهد و خود را منحل کند و اسلحه زمین بگذارد” اوجالان و حزب کردها در پارلمان ترکیه “ده م پارتی” از این فراخوان باخچه لی استقبال کردند.
پ.ک.ک این پروسه را “صلح و آشتی و جامعه دمکراتیک” مینامد. بگذار به تفکیک در مورد اجزای این اسم گذاری و ایده آلیزه کردن نادرست آن از جانب پ.ک.ک صحبت کنیم. اولا پروسه یکجانبه آتش بس و اعلام آمادگی پ.ک.ک برای انحلال در تناسب قوای بشدت نامساعد به ضرر پ.ک.ک اتفاق افتاده است. دولت ترکیه هنوز نشانه جدی برای حداقل توافق را اعلام نکرده است. در چنین موقعیت نابرابری، معرفی آن به عنوان “صلح و آشتی” به شدت گمراه کننده و خلاف واقعیت است. در صورتیکه این روند به توافق بین طرفین بینجامد، واقعیت مسئله اینست سازشی صورت میگیرد و مناسبتر است با همین عنوان معرفی شود. برای مثال همانند قرارداد سازش که در ایرلند اتفاق افتاد. به علاوه مادام که حاکمیت استبدادی در هر جامعه ای و از جمله مورد بحث ما در ترکیه حاکم است، بحث دمکراتیزه کردن جامعه توهمی بیش نیست. به نظرم اوجالان و پ.ک.ک منظورشان اینست همانند “ده م” پارتی به عنوان حزب سیاسی در داخل کشوربه رسمیت شناخته شوند، یا اجازه داده شود به همان حزب “ده م” پارتی بپیوندند.در انتخابات پارلمانی و شهرداریها حضور داشته باشند و از این طریق در قدرت سیاسی شریک شوند. میخواهند این روند را به عنوان “دمکراتیزه کردن” قالب کنند. پیوستن به دمکراسی پارلمانی هم اکنون جاری در بسیاری از کشورها و از جمله در آمریکا و اروپا با “دمکراتیزه کردن” مناسبات اجتماعی و سیاسی تفاوتهای ملموسی دارد، هرچند نقطه اشتراکاتی هم داشته باشند. ضمنأ این را تأکید کنم، نظم دمکراسی و دمکراسی پارلمانی همانند جوامع غربی، از جمله به عنوان نمونه های پیشرفته تر و جاافتاده تر در کشورهای اروپایی و اسکاندیناوی که حاکم است، از نظرما نقطه مقابل آزادی و سیستم آزاد سیاسی و سیستم حاکمیتی مبتنی بر اعمال اراده مستقیم شهروندان و از نظر ما حاکمیت شورایی است. ما روزمره تجربه میکنیم تحت سیطره حکومتهای دمکراسی حقوق اولیه شهروندان در همان جوامع پایمال میشود. در آمریکای قبله گاه دمکراسی طلبان جهان می بینیم ابعاد فقر و تبعیض و ناهنجاری اجتماعی حیرت آور است و به علاوه حکومت آمریکا نماد تروریسم دولتی جهان است، که سرمنشأ ناامنی و جنگ و تروریسم در دنیای معاصر است. ایده آلیزه کردن دمکراسی توسط پ.ک.ک و جریانات بورژوایی و حتی از جانب بخشی از چپ سنتی و بورژوایی خاک پاشیدن در چشم کارگر و مردم خواستارآزادی و رهایی است.
امیرعسگری: جریاناتی، بعضأ از میان نیروهای چپ این پدیده را با تسلیم طلبی اوجالان و پ.ک‌ک توضیح میدهند، در صورتی که حزب حکمتیست با این پروسه مخالفت ندارد. لطفا در مورد هر دو وجه مسأله توضیح دهید؟
رحمان حسین زاده: مسئله اینست از کدام منظر طبقاتی و جنبشی و سیاسی این پدیده را ارزیابی میکنیم. از زاویه جنبش ملی و ناسیونالیستی استقلال طلبانه، واضح است عقب گرد و به قول خودشان پشت کردن به اهداف جنبش استقلال طلبانه در کردستان است. از دید جنبش ناسیونالیستی میلیتانت طرفدار نهادینه کردن ساختارها و هویت قومی، طبعأ عقب نشینی و رها کردن میدان فعالیت و مبارزه (آش بتال) محسوب میشود. در صورتیکه از منظر ناسیونالیسم کرد طالب شریک شدن در قدرت سیاسی با حکومت مرکزی نه تنها عقب نشینی محسوب نمیشود، بلکه آن را پیشرفت مینامند. به همین دلیل اکثریت احزاب و جریانات ناسیونالیست در هر چهار بخش کردستان، به ویژه احزاب شاخص تر آنها، مثل احزاب دمکرات کردستان عراق و ایران و اتحادیه میهنی کردستان عراق و حکومت اقلیم کردستان، احزاب کرد در سوریه و غیره با این پروسه شروع شده برای ترک اسلحه و انحلال پ.ک.ک موافقند. چون راه شریک شدن در قدرت سیاسی با ساختارمرکزی حکومت مرکزی از راه بند و بست و سازش میگذرد. نگرش ناسیونالیسم چپ که مسئله ملی را رادیکالیزه و ایده آلیزه میکند، سازشهای اوجالان و پ.ک.ک تسلیم طلبی معنی میشود. نقدش به این پروسه درون جنبشی است.
به نظرم برای به دست دادن تبیین درست کمونیستی باید از منظر جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر، این رویداد را بررسی کرد. واضح است برای پایان دادن به ستمگری ملی اعمال شده توسط فاشیسم حاکم بر ترکیه علیه مردم کردستان، مقاومت حق طلبانه شکل گرفته است. این مقاومت سدی در مقابل تداوم سرکوبگریهای خشن در جامعه کردستان ایجاد کرده است. در عین حال به کشمکش سیاسی و نظامی حول مسئله کرد منجر شده که کل تحولات سیاسی و اجتماعی و سوخت و ساز و روند مبارزه طبقاتی در جامعه را تحت تأثیر قرار داده است. چنانکه این کشمکش تخفیف پیدا بکند، شرایط سیاسی ای به دور از کشمکش نظامی ایجاد شود و مسئله کرد به نحوی از انحاء پاسخ بگیرد و طرفین درگیر این مسئله در این مورد به سازش برسند، این روند به نفع زندگی طبیعی و مبارزه طبقاتی کارگر و مردم حق طلب در جامعه است. به ویژه باید در نظر داشته باشیم در کردستان ترکیه در همه دوره ها جنبش مقاومت و مسلحانه تاکنونی از جانب نمایندگان طبقات حاکمه در کردستان در آغاز توسط سران عشایر و شخصیتهای مذهبی و فئودالها و در چهار دهه اخیر از جانب پ.ک.ک به عنوان حزب سیاسی طبقه بورژوای جامعه کردستان هدایت شده است. منافع مستقیم طبقاتی و اجتماعی توده کارگرو مردم زحمتکش به حاشیه رانده شده و نمایندگی نشده است. یک وجه قابل توجه کشمکش سیاسی و نظامی خونین به وجود آمده ایجاد مانع در مقابل جدال طبقاتی کارگر و مردم زحمتکش برای برچیدن ریشه ای همه تبعیض ها و حتی پایان قطعی تبعیض ملی بوده است. پایان این کشمکش سیاسی و نظامی تسهیل کننده گسترش مبارزه کارگر و مردم زحمتکش برای طرح خواسته های عمیقتر برای پیشبرد مبارزه برای بهبود زندگی و پایان دادن به همه ابعاد رنج و ستم تحمیل شده توسط نظم حاکم سرمایه داری است. در نتیجه دلیلی ندارد طبقه کارگر و کمونیستها با چنین روندی مخالفت داشته باشند. به ویژه مادام طرفین اصلی مسئله کرد، در ترکیه یعنی از یک طرف دولت مرکزی و طرف مقابل پ.ک.ک در این مورد به سازش برسند و به آن رضایت دهند، ما کاسه داغتر از آش نیستیم.
مضافأ از نظر ما این روند اگر به پایان میلیتاریسم، به رسمیت شناسی حقوق اولیه مردم کردستان در تعیین سرنوشت خویش،آزادی زندانیان سیاسی و آزادی شخص اوجالان منجر شود، روند مثبتی خواهد بود. به این دلایل ما با این روند شروع شده مخالفتی نداریم. درعین حال در شروع مصاحبه مان تأکید کردم،تاکنون دولت ترکیه گام جدی برنداشته و اقدامات اوجالان و پ.ک.ک بیشتر یکجانبه بوده، به احتمال قوی دولت استبدادی و ستمگر ترکیه این بار هم این روند را قیچی کند و به شکست بکشاند.
به این مسئله هم اشاره کنم در بعضی شرایط خاص، این روند میتوانست با مخالفت ما کمونیستها روبرو شود. از جمله چنانکه به موازات جنبش پ.ک.ک، جنبش انقلابی و اعتراضی رادیکالی در کردستان و یا در سراسر ترکیه علیه حکومت مرکزی در جریان بود و سازش پ.ک.ک به آن لطمه میزد، یا همانند جامعه ایران جنبش سرنگونی سراسری درچشم انداز بود و سازش ناسیونالیسم کرد به مانعی در مقابل آن تبدیل میشد، یا این روند یک طرفه و تمامأ به نفع دولت ناسیونال شوونیست حاکم در ترکیه تمام میشد، (از جمله بعضی از نیروهای چپ و کمونیست از این سر ملاحظه و مخالفت دارند). در صورتیکه من فکر میکنم اگر این روند پیش برود، دولت مرکزی مجبور به عقب نشینی های معین خواهد شد. خلاصه در بعضی شرایط مشخص می بایست مخالفت کرد و آن را خنثی کرد. کاری که ما کمونیستها در کردستان ایران بارها از زوایه منفعت جنبش اعتراضی و انقلابی و سرنگونی طلبانه در مقابل تمایل به بند و بست حزب دمکرات کردستان ایران و دیگر جریانات ناسیونالیست با جمهوری اسلامی مخالفت کردیم و طرح و توطئه های آنها را خنثی کردیم. متأسفانه در ترکیه و کردستان ترکیه با جنبشهای سراسری انقلابی و یا سرنگونی طلبانه که جاری باشند و دولت مرکزی را زیر فشار قرار داده باشند، مواجه نیستیم. به نظرم در صورتی که این روند سازش پ.ک.ک و دولت مرکزی ترکیه اگر به سرانجام برسد، به درجه ای موجب تحمیل بعضی عقب نشینی ها به دولت مستبد و ناسیونال شوونیست ترکیه خواهد شد.
در خاتمه باید بگویم نقد به “سازشکاری” و یا “تسلیم طلبی” پ.ک.ک و احزاب ناسیونالیست کرد نقدی سوسیالیستی و روشنگر نیست. این نوع نقد ها “درون جنبشی و درون خانوادگی” محسوب میشود. نقد کمونیستی ما به اساس افق و سیاست و استراتژی و تاکتیک و سنت و روشهای مبارزاتی ناسیونالیسم کرد و پ.ک.ک به عنوان یکی از سازمانیافته ترین شاخه میلیتانت جنبش ملی کرد است. سرانجام کنونی پ.ک.ک انعکاس محدودیتهای فراوان جنبش ناسیونالیستی کرد و مهمتر بیگانگی اهداف و سیاست و روش و سنت و کارکرد آنها با منافع طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی در کردستان است. چکیده نقد و حرف ما خطاب به طبقه کارگر در کردستان ترکیه اینست، بعد از نزدیک به پنج دهه نبرد و جنگ و کشمکش نظامی، جنبش ناسیونالیسم کرد و پ.ک.ک به عنوان جنبش بورژوازی کردستان و حزب آن، درست مثل اسلاف خود در کردستان عراق از بالای سر مردم راه شریک شدن در قدرت سیاسی با دولت مرکزی در ترکیه را در پیش گرفته است. همان راهی که هم اکنون شاخه سیاسی پ.ک.ک یعنی “ده م پارتی” به آن مشغول است. معنای عملی مسئله اینست حل مسئله کرد و شریک شدن در قدرت سیاسی احزاب ناسیونالیست کرد، به معنای پایان استثمار و رنج و ستم و تبعیض نظم سرمایه داری علیه طبقه کارگر و ستم دیدگان و محرومان جامعه نیست. باید کاردیگری کرد.
امیرعسگری: شرایط جدیدی در منطقه و ترکیه و کردستان به وجود آمده ، این شرایط چه وظایفی در مقابل طبقه کارگر و کمونیستها قرار میدهد؟
رحمان حسین زاده: کل خاورمیانه و جهان در حال تغییر و تحول اساسی و متأسفانه تجربه کردن روندهای ارتجاعی است. طرح “خاورمیانه جدید” آمریکا و اسرائیل چشم انداز بسیارخطرناکی در مقابل مردم این منطقه قرار میدهد. تحولات کنونی مابین دولت ترکیه و پ.ک.ک هم بخشأ محصول این وضعیت است که در بخش اول مصاحبه به آن پرداختیم.
به نظرم چنانکه پروسه سیاسی جاری بین دولت ترکیه و پ.ک.ک به نقطه سازش مورد قبول دوطرف برسد، مسئله کرد در حد قابل قبول و مردم پسندی پاسخ بگیرد، معنی عملی اش اینست با حاشیه ای شدن مسئله کرد و پایان تنش نظامی و فضای میلیتاریزه در کردستان ترکیه شرایط مساعدتری برای پیشبرد مبارزه واقعی و طبقاتی باز میشود. توجه طبقه کارگر و مردم تحت استثمار و ستم سرمایه داری به مسائل واقعی مبارزه طبقاتی، به پایه های استثمار و درد و رنج کارگرو مردم جلب میشود. اهداف و خواسته ها و مطالبات برخاسته از اعماق جامعه و برای دستیابی به رفاه و سعادت ستمدیدگان برجسته میشود. پروپاگاند و تبلیغات ناسیونالیستی ترک و کرد کمرنگتر میشود. جنبش کارگری و کمونیستی از زیر بار فشار ناسیونالیسم دو طرف کمر راست میکند. راه برای اتحاد و همبستگی و طبقاتی در سراسر ترکیه و منطقه هموارتر میشود. شرایط برای گسترش آگاهی و سازماندهی سوسیالیستی مساعدتر خواهد شد. در نتیجه فراخوان ما به طبقه کارگر و آزادیخواهان و برابری طلبان اینست بیش از پیش جنبش سوسیالیستی خود را متشکل و متحزب کنید. تشکلهای توده ای خود را بسازید. علیه کل بساط و حاکمیت سرمایه در ترکیه و کردستان ترکیه به میدان آیید. ملی گرایی و ناسیونالیسم ترک و کرد و احزاب آنها را به حاشیه برانید. به آلترناتیو سوسیالیستی و شورایی خود سروسامان دهید. با سرنگونی بورژوازی و حکومت مستبد سرمایه در ترکیه سرنوشت خود را به دست بگیرید.
***

***