سیاوش دانشور- آنتی کمونیسم و فراخوان چپ کشی؛از فرشگرد تا فائزه رفسنجانی و عبدالرضا داوری
در سالهای اخیر، همراه با تند شدن مواجهه جامعه با جمهوری اسلامی، در درون رژیم و اپوزیسیون مجاز حاشیه رژیم و در میان اپوزیسیون بورژوائی ایران، کمونیسم ستیزی شدیدتر از حد معمول خود را نشان میدهد. حتماً فضای بین المللی و منطقه خاورمیانه، عادی شدن میلیتاریسم و تروریسم و نسل کشی، رواج بیشتر ترور و شکنجه و فقر، گسترش ادبیات و عمل نژادپرستانه، در این چرخش فاشیستی در سیاست ایران بدون تاثیر نبوده است. با اینحال، منشا اساسی این آنتی کمونیسم و ضدیت با هر روایتی از برابری و رفع تبعیض، وضعیت کنکرت سیاسی ایران و رشد روزافزون یک رادیکالیسم اجتماعی و چپگرا در تمامیت خود و قلمروهای مهمی است که مورد تهاجم انقلابی است. لذا بورژوازی بعنوان یک طبقه، اعم از رژیمی و حاشیه حکومتی و اپوزیسیونی، منفعت واحد طبقه شان را خوب بو می کشند و دشمنی طبقاتی شان با کارگر و کمونیسم و برابری طلبی را ارجح بر تناقضات و رقابتهای درون طبقاتی خود در این دوره حیاتی میدانند.
نه فرشگردیهای سابق نه یاسمن پهلوی و نه فائزه رفسنجانی و نه عبدالرضا داروی عنصر مهم و تعیین کننده ای در سیاست جاری ایران و جنبشهای اجتماعی نیستند، برعکس، عناصر فالانژ و بیمایه، بد دهن و مرتجع هستند. آنها اما در تقسیم کار تبلیغات ضد کمونیستی و ضد انقلابی، نقشی را ایفا میکنند که طبقه شان به آن احتیاج دارد تا برادریش را به اربابان ثابت کند. وقتی در ابتدای تشکیل فرشگرد گفتیم “که این جریان پدیده ای از جنس بلاک واتر و اسکین هدهای فاشیست است که خودش جدی نیست اما میتواند موی دماغ مبارزه کارگری و سوسیالیستی باشد”، تبلیغات نمی کردیم. هر کسی که نگاهی به پلاتفرمهای سوشیال میدیا می اندازد باید متوجه یک روند جدید ادبیات نازل و تهدید به آدمکشی و تروریزه کردن فضای سیاسی علیه کمونیست ها و هر مخالف و منتقد سیاسی سلطنت طلبان و مشخصا رضا پهلوی شده باشد. کسانی که از “هوس چپ سوزی و راه انداختن کوره آدمسوزی برای کمونیست ها” حرف میزنند، افرادی که با رکیک ترین ادبیات و زشت ترین الفاظ عهد عتیقی به زنان حمله می کنند، کسانی که میگویند “شاهنشاه اشتباه کرد که همه شما را از دم تیغ نگذراند”، افرادی که وعده میدهند “فرزندان پاسارگاردی بزودی دخل همه شما را خواهند آورد”.
کمی بعدتر، یاسمن پهلوی پارتنر رضا پهلوی، شعار “مرگ بر سه فاسد، ملا چپی مجاهد” را در صدر تبلیغات اسکین هدهای فرشگرد و سلطنت طلبان قرار داد. دقت کنید ما در باره آزادی بیان و گفتن ناهنجارترین عقاید سخن نمی گوییم بلکه داریم در مورد تهدید به آدمکشی و هجوم فالانژیستی و چماقداری نوین میان نیروهای باصطلاح “اپوزیسیون” هشدار میدهیم. امری که مشکلات عدیده در خارج کشور و مبارزه علیه جمهوری اسلامی بوجود آورد.
جالب است ضد کمونیسم جهش یافته اپوزیسیون بورژوائی و سلطنت طلب روی دوش ضد کمونیسم نهادهای امنیتی رژیم ایستاده است و ادامه آنست. لیستی طولانی از باصطلاح مستندها و فیلم ها، روایت ها، میزگردها و مطالب هست که در روزی نامه های رژیم در سالهای اخیر یکجانبه منتشر و پخش شدند که هدف اساسی آنها تخریب چهره شخصیت های چپ و کمونیسم بطور کلی بوده است. امری که یک پای استدلال اصلاح طلبی، مدنی چی گری، مسالمت جوئی و سیاست آشتی طبقاتی بوده است. عناصر اصلی و پیکره این تبلیغات ضد کمونیستی در خارج کشور عمدتاً صادراتی هستند.
نامه فائزه رفسنجانی اما درون مایه بساط ورشکسته حکومت را برملا میکند. یک مورد دیگر بر اثبات این ادعا است که تبلیغات پوک نهادهای امنیتی رژیم علیه کارگر و کمونیسم هیچ جائی را پر نکرده است. نه مردمی که خروشیدند، نه زنان شورشی و نه نسل جدید، کمترین تعلق خاطری به گذشته و شکافهای ملی و انسان ستیزی و دشمنی با کمونیسم نشان ندادند، فراتر شعارهای ماهیتاً چپ علیه فقر و فساد و تبعیض و نابرابری و آپارتاید، عمارت خون و جنایت اسلام و سرمایه را بلرزه درآورد. فائزه اصلاح طلبی از سلاله نسل اول آدمکشان رژیم اسلامی است و روی دوش رانت خون و جنایت سران اصلی رژیم قد کشیده است. او که تحت شرایط “ویژه و لوکس” با زندانیان سیاسی مبارز و چپ بُر خورده بود و هنوز جرات نمیکند آن چادر زشت و سیاه و نماد تحقیر زن را از سرش بردارد، ادای دمکراسی درمی آورد و به زندانیان مبارز و چپ “دیکتاتور” و “فاشیست” میگوید! چرا؟ چون تسلیم سیاست رژیمی وی نشدند. چون اجازه ندادند با آبروی زندانی سیاسی بازی کند. او از زندان نامه استغفار مینویسد و علیه زندانیان گرای امنیتی میدهد، روزنامه های رژیم و امنیتی ها تحسین کنان نامه اش را چاپ میکنند، به مقام مردانه “تنها پسر آقای رفسنجانی” ارتقایش میدهند و روز بعد سهمش را با آزادی از زندان میگیرد! لابد در سطح نامه اش هم متوقف نشده و نمیشود و برای تک تک زندانیان صفحات زیادی تک نویسی میکند تا مقدمات پرونده سازیهای آتی فراهم شود. فائزه رفسنجانی امروز کوبل آمنه سادات ذبیح پور است.
یکی دیگر از لمپن های اسلامی “عبدالرضا داوری” از معاونین و مشاورین پیشین محمود احمدی نژاد تیرخلاص زن است. او در پاسخ دوستی که به مسموم کردن کودکان با تبلیغات ناسیونالیستی معترض و در دفاع از حقوق کودک حرف زده بود، با موجی از ادبیات چاله میدانی این عنصر حکومتی روبرو میشود و نفرتش را علیه چپ و کمونیسم با تمجید از اسداله لاجوردی قصاب اوین بیان میکند که “وی کار خوبی کرد که کمونیست ها را از دم تیغ گذارند” و فراخوان نابودی کلیه چپ ها را میدهد و میگوید “چپ خوب چپ مرده است”! این عنتر بازی ضد کمونیستی برای خامنه ای و دستگاه های اطلاعاتی رژیم، البته بی اَجر و مُزد نمی ماند و صد البته قربانیان خود را از جمله میان زندانیان و فعالین سیاسی خواهد داشت. همه اینها روز خودش باید پاسخ بدهند. الان پشت شان به سرکوب و ممنوعیت کمونیسم گرم است و شلنگ تخته می اندازند، اما نوبت ما هم میرسد.
ما کمونیست ها اعلام کرده ایم که آنتی کمونیسم “یک حزب واحد جهانی” در جامعه سرمایه داری است. این حزب واحد جهانی جائی دفتر و تابلوی رسمی ندارد اما به گواهی تاریخ و عملکرد ضد کارگری دولتهای سرمایه داری، آنتی کمونیسم شناسنامه مشترکِ سیاسی طبقاتِ حاکمه از مونارشیست و جمهوریخواه تا لیبرال و محافظه کار، از سوسیال دمکرات و مرکز تا مذهبی و لائیک بوده است. آنتی کمونیسم برای بورژوازی یک رُکن مُهم ایدولوژی و سیاستی است که قرار است اعتراض به استثمار و نابرابری و تبعیض، اعتراض به کار مُزدی و مالکیتِ خصوصی بر ابزار تولید را منکوب کند. آنتی کمونیسم علیه نقدِ اجتماعی و سوسیالیستی طبقه کارگر به نظم کنونی است.
آنتی کمونیسم در کشورهای سرمایه داری تحت سلطه و مبتنی بر سازماندهی استثمارِ خشنِ نیروی کار ارزان، سبعانه تر و جنایتکارانه تر عمل کرده است. تاریخ کشمکش طبقاتی در ایران کارنامه سیاهی در سرکوب و ممنوعیتِ و قتلِ عامِ مخالفین سیاسی بطور اعم و کمونیست ها بطور اخص دارد. از قوانین رضا خانی بر علیه سازمان کارگری و کمونیستی تا عملکرد رژیمهای پهلوی و اسلامی، تاریخ شان با کشتار و ممنوعیت کمونیست ها عجین است. امروز در متن بُحران حّاد سیاسی که مسئله سرنگونی و تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی را در دستور روز قرار داده است، در کنار تلاش برای آلترناتیوسازی و دست بدست کردن قدرت سیاسی، آنتی کمونیسم جبهه ای است که سربازانش در درون حکومت و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و تبلیغاتی، در حاشیه حکومت با استفاده از رانت رژیم، در اپوزیسیون با استفاده از رسانه های رسمی و فالانژهای خیابانی سنگر گرفته اند.
ما بعنوان کمونیست کارگری و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر از تحرک لایه های مختلف ارتجاع بورژوائی علیه کمونیسم ابداً تعجب نمی کنیم. ما همواره در باره فرقه های فالانژ و ضد جامعه و نقش مُخرب آنها هشدار داده ایم و به سهم خود به افشای آنها پرداخته ایم. در عین حال ما این وضعیت را دلیلی دیگر بر تشدید قطب بندی طبقاتی در ایران میدانیم و از آن عمیقاً استقبال می کنیم. نفس اینکه از حکومت اسلامی و اصلاح طلبان و نیروهای حاشیه رژیم و سلطنت طلبان و ناسیونالیست های طرفدار رژیم، اینبار دستجمعی خود را بعنوان بخشهای مختلف بورژوازی ایران در تقابل با کارگر و کمونیسم یکجا یافته اند و بدون پرده پوشی آنرا اعلام میکنند، بیانگر این واقعیت است که علیرغم تبلیغاتِ مَسموم و تولیدِ اَنبوهِ دروغ علیه کمونیسم و اَمرِ آزادی جامعه، کارگر و کمونیسم یک جنبش و نیروی واقعی در جامعه است که “خطر” آن همه بورژوازی را به وحشت انداخته است. از اعلام برائت از کمونیسم تا تبلیغات مسموم و دروغ علیه کمونیسم و فراخوان برای کشتار کمونیست ها، همه بر این واقعیت دلالت دارند که کمونیسم در ایران یک پایه اجتماعی واقعی و عینی دارد و نگرانی ها از همینجاست. اینکه فائزه منفعت آنی خود را میجوید یا فلان اوباش احمدی نژاد تیرخلاص زن از لاجوردی جلاد تمجید کند، و یا یاسمن پهلوی و اسکین هد دیروز عضو انجمن اسلامی و تحکیمی از کمونیست کشی حرف بزنند، ثانوی ترند. اینها خرده و ریزه های جدال بزرگتری اند. پرولتاریا برای پیروزی و استقرار جامعه ای انسان محور و آزاد و برابر و مرفه، ناگزیر است کل لجن تاریخ جوامع طبقاتی را لایروبی کند.
٢٩ شهریور ١٤٠٣- ١٩ سپتامبر ٢٠٢٤