سیاوش دانشور- نجات اسرای سورداش یک امر فوری است
هفته جاری یک واقعه بسیار تلخ که انتظار آن میرفت بوقوع پیوست. نیروهای اتحادیه میهنی کردستان با تحکم و اعمال زور و بی حرمتی به اردوگاه های جریان “حزب کمونیست ایران و کومله” شاخه ابراهیم علیزاده و دو شاخه سازمان زحمتکشان هجوم بردند و به زور آنها را سوار ماشین های ارتشی کرده و به اسارتگاهی بنام سورداش انتقال دادند. در این رابطه چند مسئله اساسی است؛
اول، این اقدام محصول توافق نامه امنیتی دولتهای مرتجع اسلامی ایران و عراق است که توسط بازوی اجرائی آنها یعنی اتحادیه میهنی کردستان عراق صورت گرفت. دیدار امروز پنجشنبه مسعود پزشکیان ار کردستان عراق، استقبال تمام قد مسئولین اقلیم از وی و خنده های غیر قابل کنترل و خوشحالی مزدوران از ولی امرشان، برای هزارمین بار به هر ناباور و متوهمی نشان داد که این نیروهای ناسیونالیست کرد حاضرند برای منافع حقیرشان دست به هر جنایتی بزنند و از جمله نیروهای سیاسی را معامله کنند. همان بافل طالبانی و مسرور بارزانی که قلدری شان برای مردم کردستان عراق شهره آفاق است و اینروزها باند بافل طالبانی نزدیکترین و قدیمی ترین یاران و همسنگرانشان را از حزب اخراج کردند، مثل آب خوردن به این نیروها امر کردند که تخلیه کنند و بروند. قبلتر خلع سلاح شان کرده بودند و روز پنجم سپتامبر بصورت اسیر به زندانی تحت عنوان “کمپ سورداش” منتقل کردند.
تردیدی نیست هر نیروی جدی سیاسی و مخالف جمهوری اسلامی، تهاجم این رژیم و بند و بست دولتها برای معامله با نیروهای اپوزیسیون را باید بدون تردید محکوم کند و نگران جان و امنیت افرادی باشد که امروز بصورت زندانی در بدترین شرایط قرار دارند. سیاست حزب کمونیست کارگری – حکمتیست واکنش تند به این بند و بست کثیف دولتها و مرتجعین هم پیمانشان و هشدار در مورد آینده هولناکی است که میتواند توسط نیروهای متفرقه جمهوری اسلامی و دولت عراق و حکومت اقلیم با جان این فعالین سیاسی مخالف جمهوری اسلامی صورت گیرد. این پرنسیپ کمونیستی ما و مشخصه یک جریان سرنگونی طلب است که فی الحال در جنگ با جمهوری اسلامی قرار دارد. مخالفت سیاسی بخشا حاد ما با سیاستهای این جریانات نمیتواند بر این اصل خدشه ناپذیر سیاسی ما سایه بیاندازد. این سیاستی است که ما در قبال دستگیری اوجالان توسط ارتجاع منطقه هم داشتیم در صورتی که هیچ سنخیتی با پ ک ک نداریم. ما این سیاست را در قبال حملات متعدد به سازمان مجاهدین در اشرف و لیبرتی هم داشتیم در صورتی که ما بعنوان یک جریان کمونیست و مارکسیست با جریانات مذهبی هیچ سنخیتی نداریم. در این مورد مشخص نیز، علیرغم تقابل تند ما با جنبش ناسیونالیسم کرد و اهداف و سیاستهای آن، این اقدام حکومتهای ایران و عراق و اقلیم کردستان قویا محکوم است و آنرا تهاجم به قلمرو نیروهای اپوزیسیون ایران قلمداد میکنیم.
دوم، رهبری این سه جریان در وضعیت کنونی وظایف مبرم و فوری دارند. وظیفه هر رهبری جدی سیاسی در چنین شرایطی بکار بستن کلیه امکانات خود برای نجات جان اسرائی است که هر آینه ممکن است قربانی بند و بست و تهاجم دستجات اسلامی فراوان در منطقه قرار گیرند. اقدامی که ماهها قبل و چه بسا از سال قبل، که سیر این توافق امنیتی جلو میرفت و خواستهایی مانند تحویل دادن مخالفین طرح میشد، باید بصورت جدی دنبال میشد. اما توهمات ناسیونالیستی به رژیم اقلیم و دلخوشی با مذاکرات جانبی و فراتر تعلق به سیاست ناسیونالیستی زندگی در شکاف دولتها، مانع از یک تحرک و تصمیم جدی میان رهبری این جریانات شد. کافی بود درجه ای از احساس مسئولیت سیاسی در قبال نیروهای خود میداشتند تا با وضعیت امروز روبرو نشوند. یک دلیل این امر همان توهم ناسیونالیستی است که در خوشبینانه ترین حالت فکر میکردند “حکومت کُردی” مخالفین “کُرد” را معامله نمیکند و راه های میانی هنوز وجود دارد. اما حواس شان نبود یا نخواستند باشد که منافع طبقاتی دین و زبان و قومیت سرش نمیشود و بدتر فراموش کردند که تاریخ این نیروها در پنجاه سال گذشته اتحاد با دولتهای مرتجع منطقه علیه “ملت خودی” بوده است. مسئله کلیدی امروز اما اظهارات رهبران این گروه هاست که بسیار خونسرد از کنار موضوع رد میشوند و نه فقط هیچ نگرانی از جانب آنها مشاهده نمیشود و نه تحرک جدی ای که فکری به حال این شرایط خطیر بکنند.
ما بعنوان کمونیست کارگری و حکمتیست برآنیم که هر انسانی مستقل از عقیده و مرام سیاسی و تعلقات فردی و حزبی اش حق زندگی و امنیت دارد و بویژه بعنوان مخالف جمهوری اسلامی نباید قربانی دسیسه و فشار دستجات ترویست قرار گیرد. به این اعتبار ضروری است کاری مهم و گسترده و فوری صورت گیرد تا از تکرار تراژدی کمپ لیبرتی و حمله موشکی به مقرهای حزب دمکرات کردستان ایران توسط عوامل و نیروهای جمهوری اسلامی اینبار به کمپ سورداش ممانعت شود.
آقایان ابراهیم علیزاده و اعضای رهبری حزب و عبداله مهتدی و عمر ایلخانی زاده و رضا کعبی و اعضای رهبری شاخه های زحمتکشان! شما نمیتوانید از مسئولیت امروزتان شانه خالی کنید و سیاست انتظار در پیش بگیرید. تئوری و ادله “تغییر اردوگاه” و “چیزی نیست” و “اسیر جنگ روانی نشویم”، یعنی پشت کردن به مسئولیت خطیر امروزتان در قبال جان اعضا و کادرها و خانواده ها. کسی که نه اسلحه ای دارد و نه ظاهر پیشمرگ و نه حفاظت نسبتا مطمئنی، دیگر پیشمرگه نیست، حتی پناهنده هم نیست، یک آواره بی حفاظ است و مسئولیت حکم میکند که اگر شما آب دست تان است زمین بگذارید و به این مهم برسید و از هر کمک و امکانی بهره جوئید. در غیر اینصورت کلیه مسئولیت هر واقعه تلخی از جمله گریبان شما را میگیرد.
در کردستان عراق مدتهاست چشم انداز هیچ محل استقراری و لجستیکی و آموزشی نمانده است. چند دهه است که امکان تحرک نظامی وجود ندارد و شما هم نداشته اید. اوضاع بشدت تغییر کرده است و کردستان عراق خود در آستانه یک کشمکش و خطر جنگ داخلی است. در این اوضاع بهم ریخته که متحدین شما خود توسط سران جدید اتحادیه میهنی زیر ضرب و فشارند و حکومت اقلیم برای دولت جمهوری اسلامی و نمایندگانش سنگ تمام میگذارد، رها کردن این افراد بحال خود و گذاشتن عنوان “اردوگاه” به یک زندان برای افراد غیر مسلح و قابل تهاجم، عین بی مسئولیتی سیاسی در قبال آنهاست. راه حل تنها میتواند بلافصل و دراز مدت باشد. تغییر شرایط امنیتی این افراد از جمله پذیرفته شدنشان بعنوان پناهنده سیاسی با مسئولیت بخش پناهنده پذیری سازمان ملل، تلاش برای انتقال به کشورهای پناهنده پذیر، دور کردن سریع تر آنها از کمپ سورداش و انتقال به یک نقطه نسبتا ایمن و تامین زندگی موقت آنها از کارهائی است که باید بلافاصله انجام داد. این اقدامات را اما نه مردم در کردستان میتوانند صورت دهند نه نیروهای سیاسی دیگر. این وظیفه مستقیم رهبری این سه جریان و از جمله حزب دمکرات کردستان ایران است که نیروهایش را به جای امنی منتقل کند و نگاهدارد. همین روزها آقای بهزاد خسروی عضو حزب دمکرات کردستان ایران را نیروهای اتحادیه میهنی با دسیسه گرفتند و شکنجه کردند و تحویل اطلاعات سنندج دادند. این واقعه باید باندازه کافی هشدار دهنده باشد که با چه سیری در هفته های آتی روبرو خواهیم بود.
اظهارات رهبران این سه جریان تا آنجا که حرف زده اند، حاوی کمترین انتقادی به اقلیم کردستان و در عوض امید واهی به یافتن راهی به سیاق گذشته است. این خونسردی ترسناک و سوال برانگیز است. این صرفا از توهمات ناسیونالیستی به احزاب مافیائی حاکم در کردستان عراق ناشی نمیشود بلکه بیانگر تداوم سیاست ورشکسته تاکنونی نیز هست. شکستن این کوه یخ بی تفاوتی در قبال جان اعضا و خانواده ها خودش یک مشکل اساسی رهبری این سه جریان است. توجیهات سیاسی شما برای توضیح این واقعه دردناک تنها نشان میدهد که یا صورت مسئله را بدرستی درک نمیکنید و یا درک میکنید و در قبال آن بی تفاوت هستید. در هر دو صورت مخاطرات جدی در کمین نیروهای شماست و شما موظفید هرچه میتوانید انجام دهید و از هر نیروی جدی و مسئول اپوزیسیون کمک بخواهید تا از وقوع تراژدی های دیگر ممانعت کنید. نجات اسرای سورداش یک امر فوری است.
١١ سپتامبر ٢٠٢٤