برای یک کودک بهترین لحظات زمستان، رسیدن به روزهای آخر و تعطیلات نوروز است. اگر ذوقی مانده باشد، خرید یک دست لباس و کفشی تازه و نو شدن به همراه نوروز. اما ماجرای کودک ما فرق می کند. بهترین لحظات این زمستان، روزهایی بود که برفی نمی بارید و هوا هم زیاد سرد نمی شد. ذوقش هم گرفتن دستمزدی ناچیز برای پر کردن شکم خانواده. این داستان یک انسان بزرگسال نیست، که متاسفانه برای آنها هم زندگی بر این پاشنه می چرخد، بلکه زندگی روزانه “افشار” است. افشار صیادی نیاز روز دوشنبه، ۲۱ اسفند ماه بر اثر سقوط از کوههای سعی العبور کردستان و در حالیکه مشغول کولبر بود، دچار خفگی شد و جانش را از دست داد.
کودک، کار و کودک کار
کودکان سرمایه های واقعی هر جامعه هستند. هر دولتی موظف است تا شرایط یکسان و برابر را برای تمام کودکان آن جامعه از لحاظ تحصیلی و تفریحی فراهم کند. نباید در هیچ جامعه ای زندگی و حقوق اولیه یک کودک به وضعیت اقتصادی خانواده اش گره بخورد. اما حالا وضع فرق کرده است. وضعیت اقتصادی خانواده به کار کودکشان گره خورده است. اگر کودکشان کار نکند، حتما مرهم برای زخمشان کم می آید. سرمایه داری در هر گوشه از جهان بر مبنای سود بیشتر به پیش می رود. این منطق سرمایه است. این منطق این نظام وارونه است که سود و پول و سرمایه و انباشت آنرا بر انسانها مقدم می شمارد. نتیجه می شود گرسنگی میلیونها کودک در آفریقا، کودکان جنگ در عراق و افغانستان و سوریه، میلیونها کودک کار در شرق آسیا و نهایتا می رسد به افشار شهر ما.
جمهوری اسلامی که جزئی از این نظام سرمایه در سطح جهانی است، همان منطق را به پیش می برد. هنوز تیتر اول اخبار، اختلاس ۶ میلیارد یورویی مرجان شیخ الاسلامی و رفتن به زیر بال و پر “ققنوس” است که حسین ذولفقاری، معاون سیاسی و امنیتی وزارت کشور با خنده می گوید:”کسانی که خارج از مسیرهای قانونی تردد کنند و جنس وارد کشور کنند دیگر نه کولبر هستند و نه کارشان قانونی است کارشان عبور غیرمجاز و قاچاق است.” و اینطور افشار ما می شود قاچاقچی.
باید به این جانیان گفت خفه شوید. چه به حال این مردم آورده اید. حالا خوردن یک وعده گوشت برای میلیونها انسان به رویا تبدیل شده است. فقر و فلاکت از سر و روی جامعه می بارد. بیکاری سر به فلک کشیده است و هر روز هزاران جوان به صف این ارتش میلیونی بیکاران اضافه می شوند. وضعیت آموزش و تحصیل را به گند کشیده اید. هر روز اخبار اختلاسهایتان منتشر می شود و هزاران میلیارد دزدی هم تکانتان نمی دهد. آنوقت به یک کودک ۱۵ ساله که برای امرار معاش به اجبار مجبور به کولبر است می گویید قاچاقچی. مسئول مرگ هر انسان کولبر ی مستقیما جمهوری اسلامی است. کولبر ی شغل نیست و هر دولتی موظف است که برای افراد جامعه یا کاری را تامین کند و یا بیمه بیکاری به وی پرداخت کند. جمهوری اسلامی نه تنها هیچ کدام را انجام نمی دهد، بلکه با نیروهای مسلح و سرکوبگرش در مسیرهای کولبری برا می گیرد، باج می گیرد و حتی گاها به کشتار کولبران می پردازد. این منطق جمهوری اسلامی است.
چه باید کرد؟
نباید اجازه دهیم این جانیان، به این وضعیت ادامه دهند. جامعه ای که فقر و فلاکت و بدبختی، گرانی، تبعیض، قتلهای ناموسی، اختلاس و صدها مورد دیگر گلویش را گرفته، چکار باید بکند؟ همین طور بنشیند و منتظر مرگش باشد؟ یا اینکه بانی و مسبب همه اینها را سرنگون کند. من راه حل دوم را انتخاب می کنم. باید در مقابل جمهوری اسلامی، بانی و مسبب این وضعیت ایستاد. باید این وضعیت را تغییر دهیم. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تنها راه انتخاب پیش روی ماست. باید با تکیه به نیروی خودمان، نیروی ما کارگران و زحمتکشان آن جامعه، نقطه پایانی را بر این وضعیت بگذاریم. ما می توانیم. ما اراده این کار را داریم. ما قدرت این تغییر را داریم. اگر به جامعه ای آزاد و برابر و مرفه باور داریم، برای رسیدن به آن باید جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم. باید متحدانه در مقابل این رژیم سرمایه داری اسلامی بایستیم. ما تجربه آن را داریم: اعتصاب کردستان، خاکسپاری شریف و امید، هفت تپه، فولاد اهواز و هشت مارس. دوباره کردستان می تواند آغازگر یک تحرک جدی باشد. اینبار در دفاع از کولبران و هزاران کودک کولبر که هر لحظه جانشان در خطر است.
سیوان کریمی