در چندروز گذشته حسین ذولفقاری معاون امنیتی و انتظامی وزارت کشور رژیم، در اظهاراتی وقیحانه، کولبران را قاچاقچی و تروریست نامید و بدینگونه پروسه کشتارکولبران را توجیه نمود.
در طول شش ماه اول سال جاری با این تفکر حاکم بر کل سیستم انتظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ۲۹ کولبر کشته شده و ۲۱ تن نیز بشدت مجروح گردیده اند.این فجایع را باید در کنار مخاطراتی نظیر مین های مرزی، سقوط از ارتفاع، مرگ وسکته بر اثر فشار شدید بدنی ناشی از کار سخت و سوتغذیه و نبود بهداشت و پوشاک مناسب در شرایط سخت آب وهوایی قرار داد.

اما کولبر کیست ؟ آیا واقعا کولبران برای امنیت جمهوری اسلامی خطری بالقوه محسوب می گردند؟
در سیستم طبقاتی و فاسد حاکم در ایران که هر روزه فاصله طبقاتی پررنگتر می گردد و یک عده قلیل زالو وار بر ثروت و قدرت چمبره زده اند و تمامی منابع کشور رامصادره نموده اند، اقتصاد و تولید فلج است، کار به معنای عام وجود ندارد و معیشت مردم بسختی تامین می گردد، داستان مرد زحمتکش مناطق مرزی، درغرب ایران یک تراژدی و به مراتب بسیار اسفناک تر از سایر مناطق کشور می باشد.
در استانهای کردستان وکرمانشاه و آذربایجان غربی ، هیچ صنعت مادری بصورت واقعی فعال نیست، بیکاری بیداد می کند وفقر در جامعه نهادینه و همه گیر است. حال این سوال مطرح است که زنان ومردانی که گاها از سلامتی جسمی هم برخوردار نیستند یا سن آنها بسیار بالا و یا بعضا کودک و نوجوان هستند ولی وظیفه تامین معاش خانواده ای را بر دوش دارند، چه راهکاری جهت تامین حداقل نیازهای معیشتی ( در حدی که زنده بمانند نه زندگی کنند ) خود وخانواده را دارند؟
آیا براستی کسی که تمام ابزار کسب روزیش باربریست و آن هم در سخت ترین وغیر انسانی ترین شرایط، در مسیرهایی بسیار صعب العبور و با صدها مشکل و امکان بروزحادثه، تروریست است !؟ هزاران نفری که در مناطق مرزی غربی ایران جانشان را به حراج می گذارند و برای یک تکه نان رنج را مزه مزه می کنند، براستی چه خطری برای کشور وحکومت می توانند داشته باشند؟
سرداران سپاه که دارای اسکله های شخصی و باندهای بزرگ قاچاق، از ماشین گرفته تا اسلحه و تسلیحات نظامی هستند و ورود هر کلایی را به کشور انحصاری نموده اند قاچاقچی اند یا کولبری که حتی صاحب بار بردوشش هم نیست؟
در آذر ماه سال ۹۶ وزارت کشور رژیم، کولبری را ممنوع اعلام کرد و قرارشد به کولبران کارت پیله وری اعطا گردد و به اصطلاح زیر چتر حمایتی تامین اجتماعی قرارگیرند، که پر واضح است این وعده نیز همچون دیگر وعده های حکومت توخالی و پوچ بود و در واقع ذوالفقاری با اعلام موضع خود پرونده طرح به اصطلاح حمایتی دولت از کولبران را مختومه اعلام کرد.
وی در اظهارنظری چنین عنوان میکند که (( اگر فردا چهار تروریست در قالب این کولبرها به جای کالا، مواد منفجره وارد کشور کنند ودر ۱۰ نقطه کشور عملیات تروریستی انجام دهندآن موقع چه کسی پاسخگوست ؟
آن موقع مردم وخبرنگاران ازکولبران سوال می کنند یا از مسئولین امنیتی می خواهند امنیت را برقرارکنند؟ از این واضح تر نمی توانم مسئله کولبر را تشریح کنم ))
این اظهار نظر وقیحانه که از نگاهی طبقاتی و غیر مسئولانه با نگاهی از بالا به مردم و امت ـ‌‌ حکومت، حاکم بر نظام نشئات میگیرد خود به روشنی اعتراف به عدم توان واشراف انتظامی میباشد که جمهوری اسلامی همیشه لاف آن را زده وتنها در سایه قتل و ترور شهروندان و ایجاد رعب و وحشت غیرمتصور قادر به تامین آن می باشد.
میتوان از این جناب پرسید، کشتن انسانی بخاطر عبور از از خطوط جغرافیای سیاسی تعیین شده بعنوان مرز چه توجیه عقلانی، قانونی و انسانی دارد؟ در حالی که هیچکدام از صفات و تعاریف و اتهامات مطروحه از جانب این مقام جمهوری اسلامی را نمی توان به کولبران منسوب کرد.
مگر کولبر لزوما امکان دفاع قهری از خود رادارد؟ مگر هیچ انسانی به اختیار چنین زندگی سخت و دردناکی را برای تحصیل مقدار بسیار ناچیزی پول انتخاب میکند؟
آیا کولبران افرادی مسلح هستند و با هنگهای مرزی از سر عناد و جنگ برخواسته اند؟ یا در واقع در ظلمی مضاعف از طرف مرزبانان مجبور به پرداخت باج و رشوه جهت عبور ومرور میگردند؟
آیا صحیح تر نیست که مقامات بجای اتهام زنی واهی وجعل واقعیت، در واقع به عدم کارآمدی و فقدان مدیریت و فسادوظلم ونابرابری ذاتی که در جمهوری اسلامی نهادینه است اعتراف نمایند؟ که البته این یک انتظار انتزاعی و فانتزی ازیک سیستم حکومتی فاسد و غاصب است.
اما واقعیت این است تا زمانی که که سیستم سرمایه داری و نظام طبقاتی در ایران حاکم باشد، وجود معضلاتی در باب تامین معیشت نظیر کولبری، دست فروشی، مهاجرت جهت کاریابی، تن فروشی و قاچاق غیرقابل حل و به قوت خود باقیست .
حل این مشکلات با ریشه کن کردن نظام سرمایه داری و ازبین بردن اختلاف طبقاتی و برگرداندن ثروت جامعه به مردم، اشتراکی نمودن ابزار تولیدو سهیم نمودن مردم در پروسه تولید وسود امکان پذیر است، که این مهم تنها در صورتی قابل امکان است که تمامی انسانهایی که فقر ونابرابری را با گوشت وپوست خود لمس نموده اند جهت احقاق وتحصیل حقوق خود بپاخیزند .
در پایان خطاب به معاون انتظامی وامنیتی وزارت کشور رژیم میگویم‌ ’‘ای بیهوده گو حرف کم بسیار نیست ’‘

اکتبر ۲۰۱۸
وریا روشنفکر