پروین کابلی- فاصله اتاق شکنجه در زندان تا کلاس درس فقط چند وجب فاصله هست!
تصاویر پخش شده در میدیای اجتماعی از کودکان دانش آموز شکنجه شده در مدرسه روستای کرجو از توابع سنندج را که دیدم، اولین جمله ای که بی اختیار از مغزم گذشت چند کلمه “چطوردلت آمد؟ کودکان بدنشان از برگ گل نازک تر است” بود. تصاویری وحشتناکی بودند. بدتراز شکنجه گاه های زندانهای اوین، قزل حصار و حتی اتاق شکنجه زندان سنندج.
چگونه معلمی بخاطر شارژ تلفنی بی ارزش می تواند اینگونه کودکان را شکنجه کند؟ این قساوت از کجا می آید؟
پروسه و روال کار معلوم است. بعد از شکایت والدین، ادارت دولتی تعقیب معلم مذکور را در دستور کار خود قرار دادند. پلیس و اداره آگاهی با تمام نیروی انتظامی وارد شدند و خاطی بلافاصله دستگیر شد و به بارگاه قانون تحویل داده شد.
اما سوال اصلی هنوز بی جواب باقیمانده است. مسئولیت این سوال ٬٬چرا چنین خشونتی اساسا اتفاق می افتد؟٬٬ در پس این صحنه غم انگیز چه چیزی در جریان است؟ چرا معلمی برای گم شدن یک شارژ تا حد جنون پیش میرود و دست به اعمال خشونت علیه دانش آموزان می زند؟ خاطی اصلی کیست؟
دستگیری و محاکمه معلم خاطی حتما میتواند جوابی به مردم خشمگین باشد. اما پایان کار نیست. این جامعه با سوال بزرگتری روبرو است. سوال این است که منشا این همه خشونت چیست؟ چرا کودک در کلاس درسی که قرار است امن تر از حتی خانه اش باشد چنین مورد حمله وآزار قرار میگیرد؟چرا به کودکان تجاوز می شود و کسی خبردار نمی شود؟ چرا زنان باردار با چاقو تکه تکه میشوند؟ چرا جواب اعتراض جوانان به یک زندگی نرمال، قتل عام در کوچه و خیابان است؟ چرا کارگر معترض مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و زندانی می شود؟ چرا زن را با گیسوش به دار میکشند؟ این چراها، صدها چرای دیگر بدنبال دارد.
جامعه متمدن بشری صدها سال است که به این سوال ابتدایی جواب داده است که انسان موجودی اجتماعی است و پدیده های اجتماعی در او تاثیر می گذارند و او را شکل میدهند. اگر این را فرض بگیریم، پس باید خشونت را بعنوان پدیده ای اجتماعی که بر انسان و شخصیت او تاثیر میگذارد دید. از این دریچه دیدن انسان بیشتر قابل رویت می شود. آنوقت عمل معلم روستای کرجو در چنین معادله ای بهتر قابل توضیح میشود.
در جامعه ی کنونی ایران خشونت و تجاوز به حقوق و حرمت شخصی کودکان و بزرگسالان امری قانونی و بنیادی را تشکیل می دهد. رژیم ایران از بنیاد و اساس با خشونت، تبلیغ آن و نهادینه نمودن آن بعنوان ابزار سرکوب مردم خاطی عمل نموده است.
مگر نه این است که این حکومت با کشتار و قتل عام هزاران انسان بیگناه اما معتقد به تغییر برای زندگی بهتر، به تخت و تاج دست یافت؟ مگر نه این است که حملات شیمیائی سازمان داده شده به مدارس را در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ همین رژیم خداپرست از ترس ادامه اعتراض دانش آموزان برای بهبود در روش آموزشی،در دستور گذاشت.
حکومتی که از نان سفره مردم فقیر و کودکان کار میدزدد، خود بانی اصلی خشونت است. کودکانی که روزانه در مقابل چشمان قانون در خانه و خیابان مورد بیشترین خشونت و آزار قرار میگیرند، مگر با دانش آموزان کرجو فرقی دارند؟ آیا کودکی در ایران وجود دارد که کلمه اعدام را نشنیده باشد؟ کدام ده و روستا و شهر در ایران از پدیده ی اعدام برحذر مانده است، لطفا نام ببرید.
کمتر روزی است که در زندانها عده ای سرشان بالای دار نرود؟ اتاقهای شکنجه زندانها از رگ گردن به مردم نزدیکتر است. اعمال خشونت، اسم دیگر رژیم اسلامی است. معلوم است که خشونت در چنین جامعه ای نهادینه میشود و بر مردم و مناسباتش تاثیر میگذارد. خشونت سرچشمه بیگانگی انسان نسبت به انسان و انسانیت است. زمانی که حرمت و کرامت انسانی پشیزی ارزش ندارد چگونه میتوان ازچنین معلمی که باخشونت با دانش آموزان بیدفاع روبرو میشود، انتظار داشت که حرمت انسان کودک را مقدم بدارد.
یاد بگیرند که انسان مقدس است و کودک آزاری یکی از شنیع ترین اعمال جامعه انسانی است. راه پایان دادن به آزار و شکنجه کودکان، فقر کودکان، خشونت جنسی، پایان دادن به عمر چنین رژیمی است. باید جامعه ای ساخت که انسان و حرمت او حرف اول و آخر را میزند. دولتها موظفند که رفاه و شادی کودکان را مستقل از خانواده تضمین کنند. ممنوعیت کار کودکان، تنبیه بدنی از طرف هر شخصی باید در اولین قدمها اجرا گردد و کودکی شاد و رشد بالندگی آنها ضمانت کند.
جز این راه دیگری نیست.
17 آوریل 2025