پروین کابلی- جدال بر سرحجاب اسلامی در بطن جنگ برای قدرت سیاسی در ایران !
علیرغم افت و خیزهای زیادی که در خیزش انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در جریان است دوجدال اصلی که این روزها رژیم اسلامی شدیدا با آن دست بگریبان است و علیرغم تشدید بگیر وبندها هنوز نتوانسته است بر آنها فایق شود را باید دید و موقعیت هرکدام و رابطه آنها را با یکدیگربخوبی شناخت. یکی افزایش اعتصابات کارگران در مراکز کلیدی و مهم کشورمی باشد و دیگری عدم تمکین زنان به حجاب اسلامی و تقابل آشکار رژیم با آن. هر دوی این جدل این روزها در صحنه ی سیاسی جامعه ایران بروز بسیار آشکاری دارند.
بی حجابی دو فاکتو که از دوسال پیش عملا رژیم و دستگاه سرکوب آن را به چلنج کشیده بود اکنون به آزادی پوشش در بسیاری شهرهای بزرگ بدل شده است و زنان بدون حجاب با لباسهایی که خود انتخاب کرده اند درخیابانها و محل های عمومی ظاهر می شوند، با مزدوران رژیم درگیر میشوند، در بسیاری از موارد حتی ماموران را مورد تعیقب قرار میدهند و از محل فراری می دهند و یا دامنه درگیری گسترده میشود و مردم به حمایت از زنان برمی خیزند.
ترفند جریمه و بستن مراکز خرید، مغازه ها، هتل ها، کافه شاپ هایی که زنان بی حجاب در آنجا ظاهر می شوند نه تنها قابل دوام نیست بلکه به نظر می رسید که اکنون در جاهایی با اعتراضات مغازه داران و صاحبان کافه و رستوران ها به ضد خود تبدیل شده است. اخیرا در مشهد کاسبکاران مغازه های پاساژ ٬٬اطلس٬٬ دست به اعتراض جمعی زدند و به جریمه و بستن مغازه های خود بدلیل ارائه خدمات به بی حجابان به رژیم اعتراض نمودند. در بابل مردم بعد از بلمپ کردن یک مغازه شبانه در محل حاضر شدند و به پایکوبی و رقص پرداختند. درگیرهای لفظی با ماموران امر ونهی و آخوندها هم دیگر از دست رژیم دررفته است. مغازه ای در تهران اعلام نمود که به خانمهای بی حجاب ۵۰ درصد تخفیف می دهد و صاحب کافه شاپی زن بی حجابی را بخاطر٬٬هنجارشکنی٬٬ قهوه ی سفارش داده شده اش را حساب نکرد.
واقعیت این است که دور انداختن و سوزاندن حجاب اسلامی نه تنها نماد آزادی و برابری است بلکه تقابلی آشکار با اسلام و کلیت قوانین عصر حجری ، ضد انسانی ، مردسالاری، زن ستیزی و زندگی سنتی است.
قوانین آپارتارید جنسی از محدویت های اجتماعی و فردی زنان شروع شد تا جامعه را به عقب نشینی وادار کنند. سران رژیم شاهد فروپاشی تمام این نرمهای اسلامی هستند. حجاب که فرو ریخت دیگر بیش از این نمی توان جلو مدرنیسم و آزادیخواهی را گرفت.
برابری درهمه ی شئون اجتماعی و فردی، در محل کار با شرایط برابر، دستمزد برابر درمقابل کار برابر ، لغو قوانینی که کار زنان در آن ممنوع است، لغو مناسک مذهبی در انتخاب همسر و پارتنر، همزیستی آزاد بزرگسالان بدون دخالت قوانین مذهبی، لغو واگذاری سرپرستی خانواده و کودکان به مردان و بسیاری موانعی دیگری که مقابل پیشروی همه ی انسانها در جامعه ایران را بهمراه دارد. لغو قوانین آپارتاید جنسی موانع رشد مدرنیسم را هموار میکند. هر چه بی خدایی و علیه مذهب ایستادن بیشتر می شود نوع دیگری از روش زندگی درمیان مردم جا باز می کند. درنتیجه جامعه ی مورد نظر رژیم بیش از بیش فرو می ریزد. کفرکردن و لائیک بودن یک حق طبیعی و انسانی است. مردم روزانه کفر می کنند و ککشان هم نمیگزد. این رژیم با حجاب اسلامی آمد و باید با لغوحجاب اسلامی سرنگونش کرد.
کل سران رژیم اسلامی می دانند که زنان با مبارزه برای آزادی پوشش عملا به جنگ حکومت اسلامی و کلیت آن رفته اند. پیامدهای بی حجاب در جامعه را بخوبی میداند و به این امر واقف است که با بی حجاب دودمانش برباد می رود. مشاهدات روزانه ی آنها دیدن این واقعیت است که کلا سیستم آپارتارید جنسی در حال فرو ریزی می باشد. مردم عاصی شده اند و در یک کلام آزادی و برابری می خواهند. از دستورهای جدید برای سرکوب در اول صبح جز تمسخر و خنده ی مردم پیروز در پایان روزچیزی به جای نمانده است.
با این توصیف می توان گفت کار حجاب دیگر تمام است. این جدال سرنوشت سازی بوده و بعنوان یک آغاز مهم راه را برای پیشروی ایده های نو، و مدرن و امروزی هموار می کند و این پتانسیل را دارد که سرآغاز یک انقلاب مهم فرهنگی در بطن یک جدال سیاسی برسر قدرت سیاسی در ایران باشد. اما بشرطی که تنها نماند. این آن چیزی است که خواب را از چشمان سران جمهوری اسلامی روبوده است و با تمام قدرت تلاش می کنند در مقابل آن ایستادگی کنند. این انقلاب به این لحاظ انقلابی زنانه با تمام خصوصیتاتش می باشد. خصوصیاتی انقلابی که ریشه در جامعه دارد و پشتیبانی جامعه را هم دقیقا به خاطر همین خصوصیات با خود دارد. این جنبشی نه فقط برای امر زنان و رهایی جنسی بلکه برای تغییرات اساسی درجامعه ای است که به حرکت درآمده است.
آنچه که در این میان هنوز جای خالی آن دیده می شود همبستگی عظیم ترین نیرو جامعه با این جنیش است. در شرایطی که کارگران وارد دوره ای از اعتصابات زنجیره ای برای خواستهای رفاهی و آسایش بیشتر شده اند باید بتوانند با این جنبش حی و حاضر و رادیکال، پشتیبانی و همبستگی خود را اعلام کنند و در قدم بعدی خواستهای روشن خود را در این مورد اعلام کنند. بسیاری از جوانانی که به دار کشیده شدند و یا درخیابانها کشته و زخمی شدند فرزندان کارگرانی هستند که امروز برای خواستهای برحق خود به میدان آمده اند. این جنبش را از آن خود نمودن، می تواند نیروی عظیم اجتماعی را درکل جامعه ایران به حرکت در آورد تا در قدم بعدی ضربه نهایی را برای سرنگونی رژیم وارد نماید.
پایان