مدتی قبل در نقد پروژه پژاک، کودار نوشتم. پژاك و كودار دو سازمان ناسیونالیست کرد پروژه اي را “تقديم” جمهوري اسلامي كرده اند كه هدفش، بدون اما و اگر، کمک به بقاي جمهوري اسلامي است. اين پروژه كه با نام “پروژه پژاك و كودار براي دموكراتيزه كردن ايران” اعلام شده، بعد از تناقضهايي كه دارد، سرانجام به دو نتيجه گيري مي رسد: اول اينكه نبايد به سرنگوني دولت و رژيم اسلامي اقدام كرد. ( ئەگه‌ر ده‌وڵه‌ت و سیستمی ئێستای ئێران بۆ قبووڵ کردنی داخوازی خەڵک و گه‌لان ئاماده‌یی نیشان بدات‌، نابێت کە بۆ گەیشتن بە هێز و به‌رژه‌وه‌ندی ته‌نگ و بچووك هه‌وڵدانی رووخاندنی ده‌وڵه‌ت و سیسته‌م بکەن) ترجمه آن اینست “اگر دولت و سيستم كنوني ايران براي پذيرش مطالبات مردم اعلام آمادگي كند، نبايد براي رسيدن به قدرت و منافع كوچك تلاش كرد كه دولت و سيستم را سرنگون كرد”. اين چكيده اين پروژه پژاك و كودار است. ( کمونیست هفتگی شماره ۴۴۹ )
درنشريه شماره٣٩٥جهان امروز گفتگوی رسانه فرات وابسته به حزب پ.ک.ک با دبیر اول کومه له ، ابراهیم علیزاده منتشر شده که پروژه پژاک، کودار را اینچنین تایید کرده است. “درست است که این پروژه یک پروژه ی حزبیست، اما در آن بسیاری از مسائلی که خواست و آرزوی مردم است مطرح شده است که بسیار بجا می‌باشد. اما آنچه مورد انتقاد ماست این است که فشار برای سرنگونی جمهوری اسلامی را از روی حکومت ایران برمی‌دارد و از پایان آن مرحله سخن می‌گوید. ما در پروژه‌ی کودار با این قسمت آن مخالفیم اما این مخالفت بر روابط ما با کودار و پژاک تاثیر نمی‌گذارد. ما بر روابط خود با کودار و پژاک مصرّ هستیم و با آنها در تبادل نظر برای آینده‌ی روژهلات کردستان خواهیم بود.” راست روی آشکار این اظهار نظر عیان است. اولا به جای کلی گویی سئوال اینست آن مسائلی که نمایانگر “خواست و آرزوی مردم کردستان” در برنامه ژاک ، کودار است، به طور مشخص کدامند تا در مورد آنها قضاوت کنیم. ثانیا مسئله این نیست که پژاک، کودار گویا مصلحتی و تاکتیکی اهرم فشار سرنگونی را در این مرحله از بالای سر جمهوری اسلامی کنار گذاشتند، آنها و به قول خودشان جنبش “آپوئیستی شان” به نحو استراتژیک سرنگونی جمهوری اسلامی و هیچ کدام از دولتهای تا مغز استخوان ارتجاعی منطقه را نمیخواهند . به طور اساسی با نظم جهنمی سرمایه داری حاکم مشکلی ندارند، بلکه مثل هر جریان ناسیونالیست دیگر شریک شدن در قدرت ارتجاع سیاسی حاکم آرزویشان است. سیاستی که نه تنها مورد نقد، بلکه باید مورد انزجار هر جریان مدعی سوسیالیسم باشد و اما دبیر اول کومه له با بیان تلطیف و تعدیل شده با یک همسویی آشنا، پروژه پژاک ، کودار را تایید می کند و آنرا برای رهایی ” خلق روژهلات کردستان” مناسب می داند و از نزدیکی بیشتر با این جریان سخن می گوید. پروژه ای که در آن سرنگونی جمهوری اسلامی به صورت کامل فاکتور گرفته شده و این مساله همسویی ابراهیم علیزاده با آن را با علامت سوال جدی روبرو می کند. البته این مساله به تعارف با مصاحبه کننده و اشتباه لفظی و کلامی برنمی گردد. این انتخاب سیاسی است. سئوال اینست آیا این انتخابی است که شخص ابراهیم علیزاده وسازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه له) به استقبالش می روند؟. انتخاب یک افق دیگر، یک جنبش دیگر و به همین اعتبار همگرایی و همسویی با پژاک و کودارقراراست سیاست نهادینه آنها باشد. اگر اینطور است چرا خود را کمونیست و سوسیالیست مینامند و سیاست چپ و سوسیالیستی در این سازمان چه جایگاه و نقشی دارد؟.
جالب است این گفتگوی علیزاده در کنار گفتگوی ایشان با نشریه اکتبر منتشر شده که آنجا از “سوسیالیسم در کردستان” صحبت میکند.
اما واقعا ميشود كه همزمان يك پروژه ناسيوناليستي را پذيرفت و با ارائه دهندگانش كه سرنگوني رژيم إسلامي را فاكتور گرفته اند إحساس نزديكي كرد و همزمان صحبت از آرمان سوسياليسم كرد و كمبودهايش را برشمرد و براي آنهم تلاش كرد؟
تحولات درون جامعه ايران و أخيرا تظاهراتها و گردهمايي هاي شهرهاي مريوان و سنندج، اعتصاب پیروزمندانه و باشکوه کردستان در شهریور امسال پتانسيل واقعي چپ را درجامعه نشان داد. مشخصه اصلی و بارز این سه مورد را میتوان دریک جمله سه کلمه ای خلاصه کرد؛ “نه به ناسیونالیسم”. ميدان ندادن به ناسيوناليسم در اين دو شهر،كاري كرد كه ناسيوناليسم را فرسنگها از ميدان مبارزه به در كرد و حالا دبير اول كومه له با چه تحليلي اين امتياز را به أين نيروها ميدهد، تامل برانگيز است.
اگر اوضاع دوباره جامعه را بررسي كنيم و ايندوره بعد از دی ماه ۱۳۹۶ را مبنا بگيريم و كماكان إصرار رهبري كومه له را در امتياز دادن به ناسيوناليسم شاهد باشيم، ديگر نميتوان تنها به تحليل رهبري كومه له بسنده كرد. اعتراضات و اعتصابات هر روزه مردم در جای جای ایران، موارد کردستان که به آنها اشاره شد، کارگران نیشکر هفت تپه و تلاش برای ایجاد شوراهای کارگری در سطحی سراسری، کارگران فولاد و هزاران مورد دیگر، تصویری روشن را از جامعه و تحولات آن به ما می دهد. حالا وضعیت جامعه به جایی رسیده که حتی احزاب راست، ناسیونالیستها و ملی گراها دوست دارند که راهنمای راست بروند و تا جایی که امکان دارد، به چپ بچرخند. اما در مورد رفیق ابراهیم علیزاده داستان مثل اینکه متفاوت است.
تحلیل نهایتا منجر به انتخاب می شود. تحلیل رهبری کومه له از اوضاع هر چه باشد، به مسیری می رود که حالا أين تحليل به انتخاب تغيير پيدا كرده است.همين امتياز دادن هاست كه گاها از طرف ساير جريانات منشعب از كومه له كه به ناحق به نام كومه له فعاليت ميكنند، وسوسه میشوند و پروژه هايي براي همگرايي و به ميدان كشاندن سازمان كردستان حزب كمونيست ايران به مبدان عمل خود پیش میکشند.
سخن آخراینکه، اگر کماکان یا سوسیالیسم یا بربریت صدق می کند و برای آن باید مبارزه کرد، کومه له و شخص ابراهیم علیزاده باید به صراحت و بدون واهمه مسیر خود را انتخاب و به جامعه بگویند.. نمی شود که به پروژه پژاک، کودار چراغ سبز نشان داد و با علم به اینکه سرنگونی جمهوری اسلامی را فاکتور گرفته اند، در جبهه آنها بود و همزمان از سوسیالیسم و آرمان آن سخن گفت. یک بام و دو هوا نمی شود.
***