وریا روشنفکر- سفرهای بیفرجام عراقچی و لاریجانی: نمایش درماندگی یک حکومت در آستانه فروپاشی
سفرهای پیدرپی عراقچی و لاریجانی در چند روزگذشته به کشورهای مختلف ، هیچ ربطی به دیپلماسی، حل بحران یا خروج ایران از انزوا ندارد. اینها نشانههای آشکار چرخیدن یک حکومت درمانده در مسیر بقای خود است. رژیمی که نه اتوریته داخلی دارد، نه اعتبار جهانی، و نه کوچک ترین توانایی برای خروج از بنبستهایی که سالهاست به دست خویش ساخته است. آنچه این روزها در فرودگاههای لاهه، پاریس و اسلامآباد رخ میدهد، نمایش یک قدرت سیاسی نیست؛ نمایش سقوط و ترس است.
مقامات جمهوری اسلامی در این سفرها وانمود میکنند که در پی “تعامل سازنده” و “گشودن مسیرهای جدید دیپلماتیک” هستند، اما حقیقت این است که حکومت بیش از هر زمان دیگر به ته خط رسیده است. اروپا سالهاست هیچ وعدهای به تهران نمیدهد مگر در قالب شروط سخت، و پاکستان خود در بحرانهای سیاسی و امنیتی غوطهور است. این رفتوآمدهای بیرمق نه نشانه دیپلماسی فعال، بلکه تلاش مذبوحانه برای خریدن مشروعیتی است که در داخل بهطور کامل از دست رفته است.
همین که رژیم میان پایتختهای اروپایی و پایتختهای منطقه در رفتوآمد است، گویای سردرگمی عمیق آن است: نه در غرب خریداری دارد، نه در شرق متحدی قابل اعتماد. نه میتواند از روسیه و چین تضمین بگیرد، نه از کشورهای همسایه عمق استراتژیک. این سفرها بیشتر شبیه چرخیدن بیهدف در راهروهای سیاست جهانی است. تلاشی برای این که بگویند هنوز وجود دارند، هنوز کسی آنها را میپذیرد، هنوز چیزی برای معامله دارند.
اما بنبست اصلی همان جایی است که حکومت از آن میگریزد. بنبست مذاکرات هستهای. جمهوری اسلامی سالهاست کارت هستهای را مانند یک اسلحه ورشکسته در دست گرفته و با آن تهدید میکند، معامله میکند، عقب مینشیند، پیش میرود، و بار دیگر عقب مینشیند. بنبست امروز محصول سالها سیاست دوگانه، امتیازگیریهای بینتیجه، و ناتوانی در تصمیمگیری است. حتی نزدیکترین شرکای گذشته رژیم نیز میدانند که حکومت تهران قادر نیست توافقی پایدار ارائه دهد، زیرا هر تصمیمی بلافاصله در درون حکومت با جنگ جناحی روبهرو میشود.
اروپا نیز این واقعیت را بهخوبی میداند. سفر عراقچی به هلند و فرانسه قرار نیست هیچ دروازهای بگشاید، چون هیچ دولتی حاضر نیست روی حکومتی که در آستانه بیثباتی دائمی قرار دارد سرمایهگذاری کند. عکسهای رسمی، لبخندهای مصنوعی و وعدههای پشت درهای بسته چیزی را تغییر نمیدهد. همانطور که اعتراضات داخلی، بحران اقتصادی، فرار سرمایه، نارضایتی عمومی و شکاف درونی قدرت نیز با سفرهای خارجی پر نمیشود.
سفر به پاکستان نیز از همین جنس است. رژیمی که در تهران کنترل بحرانهای روزمره را از دست داده، اکنون به دنبال آن است که در اسلامآباد برای خود “جای پای منطقهای” بسازد. اما پاکستان خود درگیر بحران مشروعیت، تنشهای قومی و مشکلات اقتصادی است. رابطه با تهران نه قدرت میآورد و نه امنیت. بنابراین این سفرها بیشتر به یک تلاش بینتیجه برای یافتن متحدان کمهزینه شباهت دارد.
حقیقت این است که این سفرها بیش از هر چیز نشاندهنده ترس حاکمیت از آینده است. ترسی که در هر قدم مقامات، هر جلسه دیپلماتیک و هر متن بیانیه دیده میشود. هیچ تهدید خارجی به اندازه مردم، خود رژیم را نترسانده است. و همین مردماند که محاصره واقعی را ساختهاند. محاصرهای که با سرکوب، اعدام، سانسور، گرسنگی و بحران اقتصادی شکسته نمیشود، بلکه هر روز تنگ تر میشود.
این حکومت میخواهد وانمود کند که از طریق دیپلماسی خارجی قادر به خروج از بحران است، اما بحران اصلی در خیابانهای ایران، در کارخانهها، در دانشگاهها، و در میان میلیونها مردمی است که دیگر این نظام را نمیخواهند. هیچ میز مذاکرهای نمیتواند جایگزین بحران مشروعیت شود. هیچ سفر خارجی نمیتواند سقوط داخلی را پنهان کند.
سفرهای عراقچی و لاریجانی، در واقع پیام روشنی به جهان مخابره میکند: “ما در حال سقوط هستیم و به هر طرف چنگ میزنیم.” جهان این پیام را فهمیده است. و این درک، بیش از هر چیز آینده جمهوری اسلامی را تعیین میکند.
25 نوامبر 2025
