وریا روشنفکر- ستون هفتگی. بازتاب بحران‌ها در آئینه رسانه‌های حکومتی
سقوط تدریجی جمهوری اسلامی، از بحران خارجی تا خیزش کارگری
در این ستون به رخدادهای سیاسی و اجتماعی ایران از منظر مطبوعات حکومتی و مجاز داخلی نگاهی می‌اندازیم. بدیهی است که ادبیات این رسانه‌ها، با هر میزان ظاهر انتقادی، در چهارچوب قابل‌قبول حاکمیت تعریف می‌شود. اما حتی در همین محدوده کنترل‌شده نیز بسیاری از نکات، بازتابی عینی از عمق بحران‌ها و بن‌بست‌های موجود است، بحران‌هایی که تلاش برای پنهان‌سازی یا توجیهات کنونی آن‌ها دیگر کارساز نیست.
سفر هم‌زمان مقامات ترکیه و عربستان، رژیم در جست‌وجوی راه فرار
حکومتی که سال‌ها با تهدیدنمایی و ماجراجویی نظامی خود را محور معادلات منطقه می‌دانست، اکنون آشکارا به دنبال راه تنفس در میدان سیاست خارجی است. در روزهای آغازین هفته گذشته، سفر هم‌زمان مقامات ارشد ترکیه و عربستان به تهران، بار دیگر موقعیت تدافعی جمهوری اسلامی را عریان کرد.
روزنامه آرمان امروز با تیتر “رمزگشایی از سفر هم‌زمان مقام ارشد ترکیه و عربستان به تهران” می‌نویسد: “دو جت خصوصی تقریباً هم‌زمان در فرودگاه مهرآباد تهران به زمین نشستند؛ یکی حامل هاکان فیدان وزیر امور خارجه ترکیه و دیگری حامل سعود بن محمد الساطی، معاون سیاسی وزارت خارجه عربستان سعودی. این ورود هم‌زمان به‌سختی می‌تواند یک تصادف دیپلماتیک تلقی شود.” در ادامه هشدار می‌دهد: “اگر انعطافی از سوی ایران نشان داده نشود، بازگشت فشارها ـ این بار شدیدتر ـ دور از انتظار نیست.”
این جملات به زبان بی‌زبانی اعتراف می‌کنند که توازن قوا تغییر کرده است. اکنون جمهوری اسلامی نه بازیگر میدان، بلکه بازیچه معادلات دیگران است. روزنامه توسعه ایرانی نیز با احتیاط بیشتری تیتر زده است: “فیدان با چمدانی از بحران در تهران”. از بحران غزه تا رقابت در قفقاز، از پرونده هسته‌ای تا مسئله کردها، رژبم از همه طرف در دفاع و عقب‌نشینی است.
آلودگی هوا، آینده‌ای که قبل از تولد خفه می‌شود
ایسنا هشدار می‌دهد که آلودگی هوا تهدیدی مستقیم علیه زنان باردار و نوزادان است، آینده‌ای که حتی پیش از متولد شدن با بیماری‌های ریوی و نقص شناختی گروگان گرفته می‌شود. روزنامه ایده‌روز با تیتر “هوای پاک لوکس شد” می‌نویسد: “طبقه فرودست بزرگ‌ترین مالیات‌دهنده آلودگی هستند.”
افراد مرفه با زندگی در مناطق کم‌خطر و خرید دستگاه‌های تصفیه هوا، مرگ را از خانه‌هایشان دور می‌کنند. اما طبقات فرودست، نیروی کار همین اقتصاد بحران‌زده، هر روز هزینه مرگ می‌پردازند. آمار رسمی مرگ‌ومیر ناشی از آلودگی هوا در سال گذشته ۵۸٬۹۵۷ نفر بوده است. این تنها یک رقم نیست، بلکه سند شکست حکمرانی در ابتدایی‌ترین وظیفه‌اش، یعنی حفاظت از جان مردم است.
بحران آب، خشکسالی دست‌ساز قدرت
روزنامه شرق می‌نویسد: “خشک‌سالی فعلی ایران تنها ناشی از تغییرات اقلیمی نیست، بلکه بی‌تدبیری مدیران در تشدید آن نقش اساسی دارد.”
وقتی ۶۰ درصد تالاب‌ها خشک شده‌اند و سفره‌های آب زیرزمینی فرو می‌روند، یعنی بحران نه طبیعی بلکه سیاسی است و محصول سیاستهای ضد اجتماعی و ضد محیط زیستی حکومت است. خشکسالی امروز نتیجه سودجویی و فساد ساختاری، سدسازی‌های بی‌رویه، ویران سازی طبیعی و سوءمدیریت و قدرت‌طلبی است.
مجلسی که خواب است، جامعه‌ای که بیدار شده است
روزنامه جهان صنعت با تیتر “مجلس خفتگان” می‌نویسد: “در شرایطی که جامعه با فشارهای اقتصادی مواجه است، مجلس چنان رفتار می‌کند که گویی دغدغه‌های مردم در حاشیه قرار گرفته است.”
شکاف حاکمیت و جامعه، دیگر یک اختلاف سیاسی نیست؛ تبدیل به یک گسست تمام عیار شده است. مردم زیر بار تورم له می‌شوند و مجلس و باندهای حکومتی درگیر نزاع‌ها برسر چپاول و سرکوب و ادعاهای توخالی هستند.
مافیای دارو، اقتصاد بیماری
روزنامه فرهیختگان می‌نویسد:
“از میان ۱۲۰ شرکت فعال در حوزه واردات دارو، تنها ۳۰ شرکت بیش از ۷۹ درصد ارزش کل واردات را در اختیار دارند.” شش شرکت بیش از ۶۰ درصد بازار دارو را کنترل می‌کنند. مابقی هم بین باندهای کوچکتر تقسیم میشود. سلامت مردم به گروگان انحصار و رانت و بازار سیاه افتاده است. وزارت بهداشت به ارگان مجوز دادن به مافیای دارو بدل شده است. سلامتی به نرخ بازار قابل دسترس است؛ بیماری به کالایی برای تجارت و سود تبدیل شده است.
بیکاری تحصیل‌کرده‌ها، دانشگاهِ تولید ناامیدی
روزنامه اسکناس گزارش می‌دهد: “از هر ۱۰ نفر بیکار، ۴ نفر دارای تحصیلات دانشگاهی هستند.” نظام آموزش عالی، کارخانه‌ای برای تولید نیروی کار بی‌آینده شده است. امیدِ ورود به دانشگاه، هنگام خروج به بدهی و سرخوردگی بدل می‌شود.
خیزش دوباره کارگران از پارس جنوبی تا هفت‌تپه
روزنامه کار و کارگر به اعتراضات کارگران پیمانکاری پارس جنوبی پرداخته است؛ اعتراضاتی که از ۶ آبان آغاز و در آذر گسترش یافته‌اند. مطالبات کارگران روشن است: اجرای طرح اقماری استاندارد، همسان‌سازی دستمزدها، ساماندهی قراردادها و خدمات رفاهی و تأمین ایاب‌وذهاب و امنیت شغلی. شعار کارگران: “حق کار، حق زندگی است.”
این تنها یک نمونه نیست. کارگران هفت‌تپه، نفت و پتروشیمی و معادن کرمان، همه در برابر شرایط ناعادلانه و قراردادهای برده‌وار ایستاده‌اند. طبقه کارگر، ستون فقرات اقتصاد ایران، امروز نه برای افزایش دستمزد بلکه برای بقا مبارزه می‌کند. این خیزش‌ها دیگر منفرد نیستند، زنجیره‌ای در حال سازمان‌یابی‌اند.
جمع‌بندی تحلیلی
مرور همین گزارش‌های رسمی نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی در سراشیبی سقوط قرار دارد؛ سقوطی که هم از بیرون و هم از درون فشار می‌آورد. سیاست خارجی‌اش به تلاش برای بقا تقلیل یافته، محیط ‌زیست در آستانه فروپاشی اجتماعی است، مجلس و دولت و نهادها نامربوطترین ها به جامعه اند، سلامت و آموزش به بازار سوداگری سپرده شده و مهم‌تر از همه، طبقه کارگر وارد میدان مبارزه سازمان‌یافته برای مواجهه با شوک های اقتصادی و فقر و فلاکت شده است.
رسانه‌های حکومتی که وظیفه‌شان عادی‌سازی بحران است، اکنون ناخواسته شهادت می‌دهند که دیگر نه سرکوب می‌تواند صداها را خاموش کند، نه سانسور می‌تواند واقعیات را پنهان سازد. جامعه به نقطه‌ای رسیده که حتی زبان مطبوعات رسمی رژیمی هم اعتراف می‌کند: “این وضعیت قابل‌دوام نیست”!
۴ دسامبر ۲۰۲۵