وریا روشنفکر- جدال جناحهای جمهوری اسلامی و برجام
کشمکش بورژوازی برای حفظ نظام پوسیده سرمایهداری اسلامی
در هفتههای اخیر، بحث پیرامون احیای برجام بار دیگر به موضوع اصلی رسانههای حکومتی تبدیل شده است. جناحهای مختلف جمهوری اسلامی، از اصلاحطلبان تا اصولگرایان، دوباره در ظاهر به جان هم افتادهاند. یکی دیگری را به “فریب غرب” و “وادادگی” متهم میکند و آن دیگری از “ناتوانی در مدیریت دیپلماسی” مینالد.
اما در واقع، این جدالها چیزی جز کشمکش باندهای مختلف بورژوازی اسلامی بر سر تداوم حاکمیت سرمایهداری مذهبی نیست. مردم ایران در این نزاع هیچ جایگاهی ندارند؛ تنها قربانیان آناند.
اصلاحطلبی؛ تلاش شکست خورده برای نجات رژیم
جریان موسوم به اصلاحطلبی، از زمان خاتمی تا روحانی، در حقیقت تلاشی برای بازسازی مشروعیت نظام در درون و بیرون کشور بود. اصلاحطلبان با ادبیات “مدارا”، “گفتوگوی تمدنها” و “جامعه مدنی” پا به میدان گذاشتند تا از فرسودگی نظام اسلامی بکاهند و آن را در قالبی قابلتحملتر عرضه کنند.
روحانی و تیمش با امضای برجام، میخواستند نظام را از بحران اقتصادی و انزوای بینالمللی نجات دهند. اما نتیجه چه بود؟ میلیاردها دلار سرمایهی نفتی وارد جیب نهادهای امنیتی و بنیادهای مذهبی شد، در حالی که کارگران، زنان و جوانان همچنان در فقر و سرکوب دستوپا زدند.
برجام برای روحانی و شرکایش نه ابزاری برای “رفاه مردم”، بلکه وسیلهای برای نجات سرمایهداری اسلامی از فروپاشی بود. در دوران “تدبیر و امیدگ زندانها پرتر شد، اعتصابات کارگری سرکوب شد و فقر ساختاری گستردهتر گشت.
اصولگرایان؛ چهره خشن همان منافع طبقاتی
اصولگرایان و سپاهیان حاکم، در ظاهر در تقابل با اصلاحطلبان قرار دارند، اما در واقع خدمتگزاران همان نظام طبقاتیاند. آنان با شعار “مقاومت، استقلال و دشمنی با غرب”، خود را مدافع ارزشها معرفی میکنند، در حالی که از درون، اقتصاد کشور را به چپاولگاه نهادهای نظامی و امنیتی بدل کردهاند.
این جریان همان خصوصیسازیهای ضدکارگری را ادامه داده است، همان استثمار و همان سانسور را، فقط با چهرهای خشنتر و بینقاب تر. مخالفت آنها با برجام نه از سر استقلالطلبی، بلکه از سر رقابت باندی بر سر سهم از جیب مردم است.
برجام؛ جدال بر سر آینده استثمار
دعوا بر سر برجام دعوایی میان دو گرایش درون بورژوازی اسلامی است:
یک گرایش “اصلاحطلبان، تکنوکراتها، دولت روحانی” خواهان پیوند مستقیم با سرمایه جهانی است تا نظم بازار آزاد اسلامی را تثبیت کند.
گرایش دیگر “اصولگرایان و سپاه”با نگاه به چین و روسیه، بر انزوای کنترلشده و تجارت پنهان متکی است تا از طریق رانت، غارت و سرکوب درونی بقای خود را تضمین کند.
اما هیچ یک از این دو گرایش به نفع مردم و طبقه کارگر نیست. هر دو در حفظ همان نظام کارمزدی، تبعیض جنسیتی، سانسور و استبداد سهیماند. در جمهوری اسلامی، حتی دیپلماسی و مذاکره هم ابزاری در خدمت تداوم بردگی مزدی و استثمار طبقاتی است.
نقش جناحها؛ تقسیم کار در ماشین قدرت
اختلافات جناحی در ایران بیشتر به تقسیم کار درون دستگاه سرکوب شباهت دارد. اصلاحطلبان وظیفه دارند چهرهای “متمدن” و قابلقبول از رژیم در سطح بینالمللی ارائه دهند، و اصولگرایان مأمورند “انضباط آهنین داخلی” را حفظ کنند.
اما هرگاه مردم به خیابان آمدهاند، این دو جناح صف واحدی تشکیل دادهاند. در اعتراضات ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱، هر دو جناح از “حفظ آرامش” و “تبعیت از قانون” سخن گفتند؛ همان قانونی که پایهاش دین، استثمار و سرکوب است.
هیچ جناحی قابل اصلاح نیست
جمهوری اسلامی نه اصلاحپذیر است و نه قابل بازسازی.
برجام و هر نسخهای از آن، چیزی جز اکسیژن مصنوعی برای بدنی در حال مرگ نیست. نه لبخند دیپلماتیک روحانی و ظریف و نه عربدههای خامنهای و نه لودگی پزشکیان، هیچکدام ربطی به منافع مردم ندارند.
آنچه جامعه ایران نیاز دارد نه “برجام” و نه “اصلاحات”، بلکه انقلاب اجتماعی است: انقلابی برای نابودی کل دستگاه سرمایهداری اسلامی، لغو کار مزدی، و برپایی حکومتی بر پایهی آزادی، برابری و شوراهای کارگری.
نتیجهگیری
دعوا میان روحانی ، خاتمی و خامنهای، اصلاحطلب و اصولگرا، چیزی جز نزاع درون یک طبقهی حاکم فاسد و ضدانسانی نیست.
هیچکدام از این جناحها پاسخگوی رنج و فقر میلیونها کارگر و زن و جوان بیکار نیستند. آنان در یک چیز متحدند: حفظ نظام اسلامی و تداوم نظم سرمایهداری.
تنها راه رهایی، سرنگونی انقلابی کل نظام جمهوری اسلامی و استقرار قدرت کارگری است.
29 اکتبر2025
