طبعا موقعیت جمهوری اسلامی درسطح جهان و منطقه، هموارە تابعی از موقعیت و کارکرد خود رژیم در داخل ایران بحساب آمده که در زير به گوشه ای از آن خواهم پرداخت.
علی العموم در هنگام وجود شرايط بحرانی در هر کشوری، علاوە بر تحلیل و ارزیابی های متعدد حول بحرانها، جامعه مقدم بر هر چيز نبض استحکام سیاسی و بقای حکومت و سران حکومتی را ابتدا aاز زبان سران حکومتی می شنود و آنرا بعنوان وسیله یا معیاری برای ارزیابی و اعتبار آن رژیم محک میزند.بطور واقعی در هر شرایطی در لابلای گفتار و اعمال روزمره سران هر حکومتی نکات مهمی درز می کند که بلافاصله مورد سنجش و ارزیابی عموم قرار میگیرد و بر مبنای آن موقعیت واقعی آن رژیم محاسبه می شود. این حکم در مورد رژیم جمهوری اسلامی ایران هم صادق است همان گونه که در مورد سقوط رژیم پادشاهی ایران در سال ١٣٥٧ نیز صدق کرد. ضروری است در همین رابطه بطور خاص و ويژه به تقابل مبارزاتی يکسال اخیر مردم ایران علیه جمهوری اسلامی و بازتاب آن در گفتار و اعمال خود سران رژیم اشاره نمود و مورد بحث و بررسی قرار داد. در این چهارچوب میتوان به اعتراضات عمومی ديماه سال گذشته کارگران و مردم مبارز بیش از صد شهر ایران اشارە کرد که چگونه برق آسا در سراسر جهان رسانه ای شد و به سر تیتر اخبار جهان تبدیل شد. کل سران ريز و درشت رژیم را هم چنان به وحشت انداخت که يکبارە دغدغه ها، مشغله ها و دعوا های درون حکومتی‌اشان را فراموش کردند و سر راست‌تر و وحشیانه‌تر از همیشه به طور یکدست در مقابل مردم صف کشیدند و این باعث شد همه‌ی آنها از هر جناح و دسته در حول بقای رژیم دور هم جمع کند.
اعتراضات دیماه، سران رژیم را به پیگیری و تداوم سختگیرانه‌تر سياست نخ نمای اختناق و سرکوب، گرسنه نگاه داشتن هرچه بیشتر کارگران و مردم تهیدست جامعه و به گروگان گرفتن نان سفره خالی آنها، بعنوان راە برون رفت از بحران کنونی کشانده تا از این طریق پروسه سرنگونی خویش را به عقب بیندازد. رويدادهای دیماه گذشته سیاست اصلاح‌طلبی کذایی را برای همیشه برملا کرد. به گفتار و رفتار چند ماه اخیر تک تک سران ریز و درشت رژیم منجمله بخش اصلاح طلب آن نگاهی بیافکنید تا بیش از پیش به ماهیت و کردار این جلادان ضد کارگر و ضد انسان پی ببرید. سران رژیم از اعتراضات ديماە به بعد آشکار‌تر از همیشه از دول غرب جانبداری کرده وتحت عناوین مختلف – از جمله مذاکره با آمریکا-هر تلاشی را که ممکن بوده سازمان داده اند تا بلکه به کمک و یاری آنها در برابر طبقه کارگر و مردم تشنه آزادی بیاستند. اعتراضات ديماه و تداوم آن ماهیت ضد کارگری و ضد انسانی سران رژیم را یکبار دیگر و بیشتر از همیشه اشکارا نشان داد. اکنون دیگر کسی -حتی خود سران رژیم – به سقوط این رژیم توسط مردم شک ندارند. هم اکنون بحث سرنگونی رژیم به عنوان یک واقعیت محتمل روی میز همه سران رژیم قرار گرفته و به دغدغه اصلی و اجتناب ناپذير تک‌تک آنها تبدیل شده است. با توجه به نکات فوق، در حال حاضر اگر چه رژیم جمهوری اسلامی صدای اعتراض و نارضایتی مردم را به خوبی شنیده ولی بسان خیلی از رژیم‌های ارتجاعی و استثمارگر موجود حاضر به قبول و پذيرش آن نیست. اما آنچه در واقع در حال حاضردر جامعه در جریان است نشان می‌دهد طبقه کارگر و مردم متنفر از وضع موجود با توجه به شناخت و ماهیت رژیم در حال سازماندهی لازم برای یک رویارویي جدی عليه بورژوازی است و دیگر حاضر نیست به هیچ وجه در برابر این رژیم عقب بنشیند و میدان را برای تکتازی سران رژیم خالی کند. حقانیت این ادعا را باید در مبارزات بی‌وقفه تاکنونی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران دید. درواقع ترس رژیم از همین روست و بهمین خاطر است که امروز از سرناچاری و خلاف میل خود به وجود و حضور این طبقه گورکن در صحنه سیاسی ایران اذعان می‌کند و چون پدیده‌ای واقعی و دشمن بی‌چون و چرای خود به آن اعتراف می کند.
سیر روند واقعی مبارزات چهار دهه اخیر طبقه کارگر ایران، به ویژه اعتراضات یکسال گذشته بخوبی نشان می‌دهد که برای دستیابی به اهداف طبقاتی خویش هر راه اعتراضی ممکن را امتحان کرده اند. طبقه‌ی کارگر ایران به سوی ا اتحاد و سازماندهی صفوف خويش می‌رود تا نیروی طبقاتی خویش را برای یک رويارویی جدی در مقابل بورژوازی ایران آماده کند.طبقه کارگر ایران امروز به يمن مبارزات قاطع و مستمر خود می رود تا به عنوان تنها نیروی آزادیخواه و برابری طلب در صحنه سیاست ایران جا باز کند و بمثابه يک آلترناتیو اصلی و تعیین‌کننده در تغییرات آتی نقش اصلی را ایفا کند.

عبداله دارابی ٤ نوامبر ٢٠١٨