نامه دکتر جعفر شفیعی در مورد مراسم مهم و تاریخی ماه مه ۱۳۶۶ پاساژ عزتی شهر سنندج
یک رویداد تاریخی مهم در جنبش کارگری!
نامه ای باارزش از رفیق جعفر شفیعی، چهره شناخته شده جنبش کمونیستی و حزب کمونیست ایران در مورد اهمیت برگزاری مراسم باشکوه ماه مه سال ۱۳۶۶ شمسی در پاساژ عزتی شهر سنندج. رفیق جعفر شفیعی این نامه را در تاریخ ۶-۷-۱۳۶۶ به زبان کردی به رحمان حسین زاده نوشته که در تاریخ ۷-۸-۱۳۹۴ رحمان حسین زاده اصل نامه را به همراه توضیحی کوتاه در مورد موضوع نامه در شبکه های اجتماعی منتشرکرد. اکنون ترجمه فارسی این نامه برای اولین بار نیز منتشر میشود.
***
توضیحی کوتاه در مورد موضوع نامه رفیق جعفرشفیعی:
این نامه به دنبال مراسم با شکوه اول مه سال ۱۳۶۶ پاساژ عزتی شهر سنندج نوشته شده است. این رویداد بسیا رمهم بود. ما در حزب کمونیست ایران و کومه له آن وقت و کمیته تشکیلات شهرها (تکش) که من هم عضو آن بودم، رابطه محکمی با این رویداد داشتیم. بعد از برگزاری آن مراسم، سمیناری را به منظور جمع بندی از آن تجربه مهم برگزار کردیم. مبحث آن سمینار را من معرفی کردم و حضار هم در مورد آن به بحث و تبادل نظر پرداختند. رفیق جعفرشفیعی قرار بود در آن سمینار شرکت کند. اما چند روز قبل از برگزاری سمینار به ماموریت حزبی رفت و نتوانست در سمینار شرکت کند. بعدا نوارهای ضبط شده سمیناررا خواستند تا به آن گوش دهند. بعد از شنیدن مباحث آن سمینار طی نامه ای به من، نظر و نقد و ملاحظات خود را در مورد مباحث آن سمینار نوشتند. همچنانکه مطالعه میکنید این نامه حاوی نقد کمونیستی و نکات بسیار باارزشی در مورد یک تجربه مهم در جنبش اول مه شهرهای کردستان است.اکنون در گرامیداشت روز جهانی کارگر و در گرامیداشت کمونیست برجسته رفیق جعفر شفیعی ترجمه فارسی نامه را نیز منتشر و علاقمندان را به مطالعه آن فرامیخوانم.
رحمان حسین زاده
اردیبهشت ۱۳۹۵
***
متن نامه رفیق جعفر شفیعی
(ترجمه از کردی به فارسی)
كاك رحمان بسيار عزيز!
با سلامى گرم. شايد بهتر است قبل از هر چيز پوزش بخواهم كه نوارها را به موقع پس نفرستادم و بدقولى كردم. مرا به بزرگى خودتان ببخشيد.
نوارها را گوش دادم. هر دوى آنها را. به نظرم جلسه اى خوب و زنده داشته ايد. هر وقت همديگر را ديديم مفصل صحبت خواهيم كرد. اما شايد بهتر است فی المجلس نكاتى را مطرح كنم.
١. در مورد صحبتهاى خودت، كليت آن را قبول دارم و ملاحظات زير را نيز دارم:
– آنجا كه تأكيد زيادى مى شود و در اظهارنظرهاى همه [حضار] تكرار مى شود كه مبارزه اقتصادى رفرميستى است، هم در آن بى دقتى ديده مى شود و هم نگران كننده است. بى دقتى از اين نظر كه مطالبات اقتصادى رفرم است بدين معنى كه نهايتاً مناسبات كار و سرمايه را تغيير نمى دهد، اما الزاماً هر شكل از مبارزه اقتصادى مبارزه اى رفرميستى نيست. ما در عين اينكه كمونيستيم و رفرميست نيستيم، خواهان رفرم هم هستيم و آن رالازم میدانیم.خلاصه از نظر من اگر معادله رفرميسم = مبارزه اقتصادى بطور مطلق نگاه شود، غلط است. از نظر طبقه كارگر، مبارزه اقتصادى عرصه اى از مبارزه است و در چهارچوب مبارزه اين طبقه براى تحقق سوسياليسم اهميت بسيار زيادى دارد. یک رفرميست مى تواند به شيوه اى رفرميستى مبارزه اقتصادى را پيگيرى كند كه مسأله ديگرى است. به ويژه در كشورى مثل ايران كه اقتصاد آن بر اساس نيروى كار ارزان استوار است، مبارزه اقتصادى و مطالبات اقتصادى پرولتاريا در تعارض با كاركرد متعارف سرمايه دارى قرار مى گيرد و خصلتى ضدسرمايه دارى دارد.
اگر مواظب نباشيم در عرصه مبارزه اقتصادى، به خاطر مخالفت با سنديكاليسم دچار سكتاريسم مى شويم. علاوه بر اين مى توانى تصور كنى كه در جايى مانند كردستان بشود مبارزه اقتصادى و سياسى را با ديوار چين از هم جدا كرد؟
– تأكيد بر خامی رهبران [ كارگرى] بشكل مطلقى بيان شده و بسيارى از عوامل تاريخى و عينى ديگر ناديده گرفته شده.
الف: به قدمت مبارزه طبقه كارگر در عرصه جهانى، آنچه نرم و شكل متعارف آن بوده جنبش سنديكاليستى و اتحاديه اى بوده است. كمون[ پاريس] و [ انقلاب] اكتبر استثنا بوده اند و نهايتاً غرق در فشار جنبشهاى سنديكايى و اتحاديه اى شدند. در ايران نيز( اگر اگر تشكل كارگرى وجود داشته ) نیز چنين بوده. اكنون در كردستان اين نرم و سنت در حال شكستن است و استثنايى ديگر در حال شكل گيرى است. به لحاظ تاريخى وجود رفرميسم در كردستان پديده اى عادى است و در غير اينصورت جاى تعجب داشت. جنبشهاى جديد كه سر برون مى كشند بايد به نرم و سنت تبديل كرد.
ب: به لحاظ عينى و تاريخى، اتحاديه و سنديكا از همان آغاز به مراکز و رشته هاى كارى مربوط مى شود كه صنعت کوچک و كارگاههاى كوچك بوده اند كه در كردستان نيز وجود دارند. همين امر زمينه مساعدى براى سنديكاليسم در كردستان ايجاد كرده است، بدون اینکه معنی اش این باشد كه خودمان را به آن محدود كرده و تسليم شويم.
– مسأله پيوند مبارزه اقتصادى با حكومت كارگرى و سوسياليسم كه بدان پرداخته اى، مسأله اى بسيار حياتى است، اما بهتر بود چگونگى اين پيوند را توضيح مى دادى. البته من فرمولبندى بهترى سراغ دارم: به نظر من بهتر است به جاى پيوند بگوييم تابع كردن مبارزه اقتصادى برای سوسياليسم( همانگونه كه مى گوييم تابع كردن مبارزه براى رفع ستم ملى به مبارزه براى سوسياليسم) كه فكر مى كنم بدان معنى است كه در جريان مبارزه اقتصادى، طبقه كارگر را متشكل تر مى كنيم. بايد هر دستاوردى را به سكويى براى اتحاد و آگاهى بيشتر تبديل كرد و همگام با مبارزه اقتصادى، خواسته هاى سياسى – دموكراتيك مانند آزادى بيان، مطبوعات، آزادى زندانى سياسى را مطرح كنيم و شرايطى مطلوب براى گسترش تشكل كمونيستى، تشكل توده اى – كارگرى و آگاهى كمونيستى كارگران فراهم كنيم.
در رابطه با استنتاجات عملى:
الف: كار پايه اى امر مهمى است ، اما بطور خودبخودى رفرميسم را نمى زند. رفرميسم رانبايد از پهلو و حاشيه بلكه بايد مستقيم آن را زد.بايد مختصات رفرميسم را شناخت و بطور صريح نقد پرولترى – كمونيستى نمود. در صحبتهای شما اين مسأله غايب بود.
به نظر من اول مه [امسال]عليرغم هر نقطه ضعفى، اهميت آن فراتر از چيزى است كه در جلسه گفته شده است. انگار جلسه احساس گناه میکند كه زيادى درباره اول مه حرف زده است. طبعا موافقم اشكالات و ايرادها را کم گفتیم. هیچکدام نمی دانستیم، اما از اهميت قضيه نمى كاهد چرا؟:
صرفنظر از اینکه چه کسی صحبت کرده و چه گفته، تجمع كارگران در كردستان در این روز، به نظر من رويداد تاريخى جنبش كارگرى كردستان بوده در این روز و محصول كار ماست نه رفرميسم. اتفاقاً رفرميسم در شرايطى كه ما ايجاد كرده ايم توانسته است سر بيرون آورد. بر اثر فشار ماست كه رفرميسم در كردستان رنگ راديكالى به خود گرفته است. كجاى ايران رفرميسم چنان راديكال بوده كه زير سرنيزه جمهورى اسلامى جرأت نفس كشيدن را داشته باشد؟
سخنرانیها بخشى از اول ماه مه بود. تجمع چند هزار نفرى در آبيدر كه شعار حزب كمونيست ايران را بر پرچم سرخى برافراشتند نيز بخشى از اول مه است و چيزهاى ديگرى كه فرصت پرداختن به آن نيست. بهرحال پيشنهاد مى كنم كه درباره ويژگيهاى رفرميسم در كردستان كار بيشترى بكنيم تا بتوانيم كمپين معينى در رابطه با آن سازمان دهيم.
ببخشيد خيلى عجله داشتم
حرفهايم را ناتمام گذاشتم
قربانت
جعفر ٦٦/٧/٦
در نوار در رابطه با سنديكا، اتحاديه، مجمع عمومى، شورا و … كاك فاروق طوری صحبت میکند كه بايد همه اينها را انجام داد، اما مجمع عمومى را فراموش نكنيم. من هم مى گويم مجمع عمومى و شورا را تبليغ كنيم تا اتحاديه و سنديكا را فراموش كنيم. با همان ملاحظاتى كه در جلسه مشترك شوراى نويسندگان داشتيم
من اينطور فهميدم
***