موفقیت اعتصاب عمومی مردم کردستان را به ناسیونالیسم تقدیم نکنید!
بازهم در مورد اعتصاب ۲۱ شهریور در کردستان

فعالین و دست‌اندرکاران اعتصاب عمومی اخیر در کردستان همان روزهای بعد از اعتصاب موفقیت آن و اهدافی را که اساسا این حرکت توده‌ای وسیع دنبال می کرد ارزیابی و‌لمس کردند. در معنای کلی آن به جمهوری اسلامی فهماندند که زمان رعب و وحشت و خاموش‌کردن جامعه بسرآمده است و رویارویی با جنایت‌های جمهوری اسلامی ادامه دارد. اما مدتی بعد از اعتصاب ارزیابی‌های غیرواقعی و بی‌ربط به آنچه در متن صف‌بندی علیه جمهوری اسلامی و فعل وانفعالات جامعه اتفاق افتاد، در شبکه‌های اجتماعی در جریان است. این طیف اصرار دارد که پیشروی کارگران ومردم آزادیخواه و صف چپ وکمونیسم را به حساب ناسیونالیسم بنویسد. روشن است این نوع ارزیابی بیشتر در دایره جنگ مواضع می‌گنجد و ربطی به واقعیت اجتماعی ندارد. به همین دلیل وظیفه‌ی کمونیست‌ها است که در مقابل چنین ارزیابی‌هایی از دستاوردهای اعتصاب عمومی اخیر در کردستان دفاع کنند. هرچند خوشبختانه اکثریت قریب به اتفاق احزاب وگروه و شخصیت‌های چپ و کمونیست ازآن پشتیبانی کرده و به ارزیابی نقاط ضعف‌ وقوت آن پرداختند.
منظور این نوشته بحث با کسانی نیست که در این جریان فرصت‌طلبی خود را به نمایش گذاشتند، کسانی‌که درابتدا مخالفت خود را با اعتصاب با سکوت خود اعلام کردند و بعد از پایان موفقیت‌آمیز اعتصاب رنگ عوض کرده و با متهم کردن دیگران به مماشات با ناسیونالیست‌ها، در منتهی‌الیه چپ تمام احزاب کمونیست قرارگرفته و یک‌شبه کاتولیک‌تر از پاپ شدند. اینان از آن‌جا که متاسفانه وجودشان خیری به جامعه نمی‌رساند، خوشبختانه خرابکاری‌هایشان هم مزاحمتی برای اعتراضاتی این‌چنینی دربر ندارد. بحث ما با بخش وسیعی از احزاب و ‌شخصیت‌های کمونیست و ‌چپ درکردستان است که از این اعتصاب استقبال و پشتیبانی کردند.

رفیق محمود قزوینی از جمله کسانی بود که از اعتصاب ۲۱ شهریور مردم کردستان علیه جنایات جمهوری اسلامی پشتیبانی کرد. اما بعد از مدتی اکنون از اینکه تشخیص داده است که در این پشتیبانی همراه احزاب ناسیونالیست کرد بوده است از کرده خود پشیمان است. برای توجیه این پشیمانی نوشته ای از من را شاهد آورده است تا ثابت کند در این اعتصاب چپ بازنده و احزاب ناسیونالیست اعتصاب را ملی خور کرده اند. قبلا از اینکه به غیر واقعی بودن این حکم بپردازم، لازم است که به رفیق محمود یاد آور شوم که مبارزه طبقاتی – اجتماعی مشروط و به شرط چاقو نداریم هم شکست وهم پیروزی می تواند نتیجه یک آکسیون و تحرک برحق اجتماعی مثل اعتصاب باشد. درست نیست اگر نتیجه دلخواه ما حاصل نشد، از زیر مسئولیت تصمیمی که گرفته ایم شانه خالی کنیم وبدرستی تصمیمان شک کنیم. اگر نتایج مطلوبی بدست نیامد باید زحمت کشید و علت آن را ریشه یابی کرد و از تجارب آن برای آینده آموخت.
معیاری که محمود قزوینی برای اثبات ملی خورشدن اعتصاب بوسیله احزاب ناسیونالیست به آنها تکیه می کند همان دلایل خود این احزاب است. این نتیجه را از تبلیغات ناسیوناالیسستها در تلویزیون‌ها ی بی بی سی و رادیو تلویزیون‌های طرفدار این احزاب بدست آورده است. اما این دیگر جزو بدیهیات است که میدان میدیای ریاکار بورژوایی محل سنجش حقیقت نیست.
واقعیت اینست در قلب جامعه کردستان و صفبندی های سیاسی و طبقاتی، آن کسانی که این اعتصاب را ممکن کردند قوی تر شده اند. ناسیونالیستها در میدان واقعی به صف مبارزین و پراکتیسین های چپ و کمونیست باختند. اگر همین فردا اعتصاب عمومی در کردستان فراخوان داده شود، بدون دخالت فعال همین احزاب کمونیست و طیف کارگران و کمونیستهای جامعه کردستان، از نتیجه موفقیت آمیز آن خبری نخواهد بود در این رابطه رفیق محمود به ما گوشزد کرده است که :
“استدلال دیگر همایون گدازگر و تمام کسانیکه با این زبان سخن می گویند این است که اعتصاب عمومی کار احزاب ناسیونالیست نیست و آنها با مطالبات مردم بیگانه اند “…..” حتی رضا پهلوی صحبت از اعتصاب عمومی می‌کند واقعا هم ‌بدنبال آن است .. “.

اما شاید رفیق محمود متوجه نباشد که بحث اعتصاب اخیر کردستان، بحث در مورد ماهیت احزاب بورژوایی علی العموم نیست. بحث بر سر کردستان ایران، احزاب ناسیونالیست کردستان ایران و مهمتر یک تاریخ مشخص ۴۰ ساله در کردستان ایران است تاریخی که در آن شاهدان زنده آن، شاهد بی ربطی احزاب ناسیونالیست به مبارزه اجتماعی و رادیکال ازجمله اعتصاب عمومی در کردستان بوده اند. نوروز گردانی، عزاداری، توسل به مقامات دولتی، لباس سنتی کردی پوشیدن و رقص در دشت وکوهپایه ها، تشویق دانش آموزان به بایکوت زبان فارسی در روز اول مدرسه و موارد بسیار دیگری “ تاکتیک مبارزاتی “ احزاب ناسیونالیست در کردستان است. اینکه احزاب بورژوایی هم ریاکارانه از حق کارگر وزن و کولبر دفاع می کنند مسله دیگری است، ما در مورد احزاب ناسیونالیست مشخص در یک جامعه ودر یک تاریخ مشخص صحبت می کنیم. این به صحرای کربلا زدن کمکی به حاتم بخشی محمود در واگذارکردن اعتصاب مردم کردستان به ناسیونالیستها و همچنین پشیمانی او از پشتیبانی از این اعتصاب نمی کند. همانطور که در نوشته مورد نقد رفیق محمود اشاره کرده ام :

“به حکم اسناد و تاریخ ۴ دهه گذشته احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران هیچگاه نتوانسته اند مبتکر و مجری یک اعتصاب عمومی موفق در کردستان باشند. بدون شرکت و فراخوان احزاب، جریانات و شخصیت های چپ وکمونیست هیچ اعتصاب موفقی در کردستان انجام نگرفته است. این حقیقت قبل از اینکه حتی به احزاب و جریانات چپ هم مربوط باشد در اصل با سابقه مبارزات رادیکال در جامعه کردستان قابل توضیح است، حاصل ۴ دهه مبارزه رادیکال درجامعه کردستان است از زمان انقلاب ۵۷ ببعد. اینکه فضای سیاسی شهرها در هر تحرک سیاسی سریعا به چپ می چرخد و چپ ها و پرچمهای سرخشان میدان دار می شوند، ریشه در این تحولات را‌دیکال در گذشته جامعه کردستان دارد. جنب و جوش اجتماعی و مبارزاتی در کردستان روی این تاریخ مبارزاتی چپ سواراست و به گنجینه ای از تجربه مبارزاتی کارگران کمونیست و جوانان انقلابی از زمان قیام ۵۷ تا امروز تکیه دارد. بخاطر این سنت جا افتاده و اجتماعی و تحزب یافته چپ است که عرصه های مهم مبارزه سیاسی و طبقاتی،‌ از تلاش برای آزادی زندانی سیاسی گرفته تا تلاش برای دفاع از حقوق زنان، تلاش برای بیمه بیکاری وتشکل کارگران تا کمک به زلزله زده‌گان تا دفاع از کولبر قربانی فقر و تمام عرصه های دیگر را صف رادیکال و چپ کردستان سازماندهی و رهبری کرده است.
ناسیونالیسم کرد با تمامی این عرصه ها بیگانه و به آنها نا مربوط بوده است. گر چه ملی گرایی و احساسات ناسیونالیستی هم در بطن جامعه یک گرایش اجتماعی است اما هیچوقت در رابطه با معضلات روزمره جامعه حرفی برای گفتن نداشته اند و خود این احساسات نیز خرج سیاستهای احزاب ناسیونالیست کرد برای مماشات و بده و بستان با قدرتهای منطقه ای شده است. خلاصه درمقابل وبه موازات رد پا وسنت مبارزاتی چپ در کردستان ناسیونالیسم واحزاب آن تاریخی طولانی از تلاش برای سازش و بند و بست چپ، زمانی با جمهوری اسلامی و زمانی با جریانات مرتجع و از قدرت افتاده اصلاح طلب و پرو غرب دارند. اعتصاب عمومی اخیر درکردستان حلقه‌ای در تداوم این مبارزات رادیکال در کردستان بود، برخلاف ادعاهای شاخه ها و شخصیت های ناسیونالیست کرد که تلاش دارند انجام آن را به احساسات ناسیونالیستی در جامعه گره بزنند، بدون فراخوان و شرکت احزاب و فعالین چپ و آزادیخواه درکردستان با موفقیت برگزار نمی شد.

محمود قزوینی برای اینکه بتواند ماتریال بیشتری در توجیه پس گرفتن پشتیبانی خود از اعتصاب عمومی اخیر کردستان بدست آورد از بخشی از نوشته من مترسک درست کرده است وچیزی را به نوشته من منتسب کرده است که من نگفته ام. از قول من نوشته است :
“نه تنها اعتصاب عمومی محصول فراخوان واحد قلمداد می شود، بلکه از ضرورت وجود احزاب مخالف هم دفاع می شود. این دومی دیگر به یک مسئلە پایه ای کمونیسم مربوط می شود. چه چیزی یک کمونیست را برآن میدارد تا از وجود احزاب ناسیونالیست وغیر کمونیست دفاع کند وبگوید وجود آنها مهم است ؟”

رفیق ما که در ادامه نوشته خود اندر باب مضرات ناسیونالیسم و مذهب و غیره منبر می رود، فکر می کند با “تعمیق “ انتقادهایش و راه انداختن دستگاه کمونیست شناسی می تواند پشیمانیش را بهتر آب بندی کند. اما این بخش از ادعاهای او فاقد صداقت و امانتداری است چیزی که اصلا شایسته او نیست. من در نوشته ام حتی یک کلمه از ضرورت وجود هیچ حزبی ننوشته ام چه رسد به احزاب ناسیونالیست و غیر کمونیست. کجای نوشته من فراخوان اعتصاب واحد قلمداد شده است؟
چگونه می شود اعتصابی را که از طرف احزاب چپ و ‌راست و شخصیتهای سیاسی متفاوت جداگانه فراخوان داده شده است، بعنوان فراخوان واحد قلمداد کرد؟ ظاهرا اینکه من گفته ام : وجود این احزاب مهم است ومی توانند در شرایط آمادگی جامعه موجب تحرک شوند، بهانه دست رفیق محمود داده است. اولا نمی‌دانم رفیق ما چرا مهم بودن احزاب چپ را از آن برداشت نکرده است و بلافاصله من را به تبلیغ به نفع احزاب ناسیونالیست متهم کرده است . ثانیا اینجا بحث بر سر جامعه ای است که ما ۴۰ سال است بدرست ادعا می کنیم که جامعه ای تحزب یافته است وشما این را جایی دیگر خارج از کردستان نمی بینید. وانگهی تنها چپ جامعه کردستان نیست که تحزب یافته است، تحزب شامل راست واحزاب ناسیونالیست هم می شود و بالاخره اینکه این ادعا که احزاب مهم اند، در تحرکاتی از قبیل همین اعتصاب جوابی است به حزب گریزی مرسوم این دوران و شانه بالا انداختن برای تحزب و احزاب موجود.

رفیق محمود به انتقاد من از رهبری کومه له هم ایراد گرفته است، آن را کم وناکافی و ناپیگر و….. تشخیص داده است. اینجا هم بحث بر سر ارزیابی از اعتصاب و فراخوان احزاب چپ و طفره رفتن رهبری کومه له از ثبت کردن دستاوردهای اعتصاب به اسم چپ است، نه ارزیابی از جایگاه و موقعیت کومه له و من هم در همان چهار چوب به آن اشاره کرده ام. گفته ام رهبری کومه له با دادن وزن سیاسی و تبلیغی به احزاب ناسیونالیست هم وزن احزاب و جریانات چپ و کمونیست را نادیده می گیرد وهم باعث توهم پراکنی در جامعه می شود. بالاخره بحث ما مشخص و ‌محدود به اعتصاب است. رفیق ما می تواند با آن قلم رادیکال و کمونیستی که در اختیار دارد کاری را که از من انتظار دارد خود به سرانجام برساند.

محمود قزوینی به نکته دیگری هم در رابطه با اعتصاب اخیر درکردستان و رابطه آ ن با مبارزات سراسری اشاره می کند که نادرست است می نویسد :
“احزاب چپ اعتصاب روز ۲۱ شهریور را ادامه جنبش سراسری دیماه ۹۶ می خوانند. این ادعا درست نیست …..متاسفانه به دلیل نفوذ ناسیونالیسم کرد جنبش عمومی مردم در کردستان ایران در سالهای اخیر با جنبش سراسری همراه نبوده است. نه در سال ۸۸و نه در سال ۹۶ وتحرکات بعد از آن. اعتصاب اخیر این دره را پر نکرده است. برعکس با ملی خور شدن اعتصاب این وضعیت عمیق تر شده است “.

این استدلال خارج از اینکه تکرار ادعای خود ناسیونالیستها در کردستان است، اما با حقیقت بیگانه است. شهرهای کردستان هیچوقت حیاط خلوت ناسیونالیسم نبوده اند. اگر درک ما از رابطه مبارزات مردم در کردستان با خارج از آن مکانیکی و اراده گرایانه نباشد و توقع نداشته باشیم که امروز در تهران و فردا در سنندج مردم به خیابان بیایند، خیلی روشن است که مبارزات کردستان با شعاروخواست و بررسی یک به یک آنها عمیقا به مبارزات سراسری وصل است. نه تنها با مطالبه مشترک بلکه با شرکت وهمبستگی معلم و کارگر مریوانی وسنندجی در تحرکات سراسری که همواره در جریان است زیر پای استدلال رفیق محمود خالی می شود. لقمان ویسی نماینده معلمان مریوان در تیم گشت رضا شهابی و بقیه رهبران کارگری ایران در اروپا چکار می کند ؟ نکند او هم نماینده احزاب ناسیونالیست است !؟
مبارزه علیه اعدام، برای آزادی کارگران زندانی، در اعتراض به زندگی و مرگ کولبران، برای کسب بیمه بیکاری، برای کمک به زلزله زدگان و عرصه های دیگری که موضوع دائمی مبارزات در کردستان است ومستقیما به زندگی و معیشت کارگران و مردم زحمتکش مربوط است، چرا ادامه جنبش سراسری دیماه ۹۶ نیست؟ رفیق محمود می تواند نقش احزاب و جریانات ناسیونالیست در این اعتراضات را برای ما روشن کند؟ از مقایسه نادرست جنبش سبز ۸۸ با جنبش رادیکال و از عمق جامعه فوران کرده دیماه ۹۶ بگذریم. درهرحال خوشبختانه جنبش اعتراضی مردم در کردستان با دومی یعنی خیزش توده های کارگر و زحمتکش علیه حاکمیت رژیم سرمایه داری اسلامی رابطه و پیوستگی مستقیم دارد.