ملکه عزتی- آموزش طبقاتی. حضور در کلاس بدون کفش ممنوع!
خبر کوتاه است، در چند خط در یک صفحه اینستاگرامی نوشتند: “کودکی در بلوچستان بدلیل نداشتن کفش” از حضور در کلاس منع شد!
مدرسه‌ای در خاش، آنجا که کفش کمترین درد خانواده‌هاست، کفش که سهل است، نان بر سر سفره بسیاری از این خانواده‌ها جزو استانداردهای لوکس زندگی خانواده به حساب می‌آید. خاش، این شهر کوچک بلوچستان، مردم محرومی که با کولبری و حمل سوخت از مرزهای شرقی ایران امرار معاش میکنند، اگر شانس بیاورند و کشته نشوند، این مردم محروم برای تهیه ابتدایی‌ترین مایحتاج روزانه جان در مقابل نان میدهند.
در این فاجعه، در این بیحقوقی مطلق کودکان، در این ستمی که بر ضعیف ‌ترین حلقه اجتماعی در بین تمام اقشار اعمال میشود، نه دستورالعمل و ابلاغیه‌ای صادر میشود، نه نیرویی به منطقه اعزام میشود و نه مسئولین آموزش و پرورش استان هم ککشان میگزد! در جامعه طبقاتی که حساب بانکی‌ها ارزش، اعتبار و حرمت انسانها را تعیین میکنند، آموزش طبقاتی جزء اجتناب ‌ناپذیری از نظم موجود است. در سیستمی که انسانیت در اغلب موارد تنها تصویری محو و گنگ است، کودک بدون کفش شایسته حضور در مدرسه نیست و گورخوابی بخشی از روزمره‌های زندگی است.
سیستمی که قوانین سرمایه بر آن حکم میراند، اختلاف فاحش طبقاتی، نابرابری و خشونت از تبعات طبیعی آن است و وظیفه ارگانهای حکومت هم حفاظت و نگهداری از این نظم و مقررات است و تخطی از نظم حاکم سرکوب و کشتار بدنبال دارد.
طبق آمارها در ایران ۱۰ درصد طبقات دارا که زالووار از دسترنج کارگر و زحمتکش جامعه فربه شده‌اند، صورت حساب خریدهایشان در فروشگاه‌های مواد غذایی در ماه بالغ بر ۳۵۰ میلیون تومان است؛ در همان جامعه حدود ۱۰ میلیون نفر کمتر از ۱۲۰۰ کالری مواد غذایی مصرف می‌کنند و باز هم در همان جامعه و با اختلاف چندین صد کیلومتر از پایتخت، کودکان و نوجوانان همان جامعه به‌ دلیل نداشتن کفش اجازه حضور در مدرسه را پیدا نمیکنند.
زمانیکه مسئولین جمهوری اسلامی با ادعای دروغین آموزش رایگان برای همه مراحل تحصیل و همه رده‌ها هیاهو راه انداختند و منت بر سر مردم گذاشتند، همین کودکان در مناطق محروم این جغرافیای وسیع جز چند قطعه حصیر که سایه‌بان سرشان بود تصویر دیگری از مدرسه نداشتند. در همان جامعه بخاری نفتی مدرسه در یکی از شهرهای کردستان منفجر شد و ده‌ها دختر دانش‌آموز دچار سوختگی درجه یک شدند و دولت حافظ سرمایه حاضر نشد کمترین مسئولیتی بپذیرد.
امروز که پوچ بودن ادعای آموزش رایگان بر همگان روشن شده و حنای مسئولین دزد و اختلاسگر هم دیگر رنگی ندارد، خانواده‌هایی که از عهده تأمین حداقل‌های زندگی بخور و نمیر حتی با چند شغل هم برنمیآیند، با شهریه‌های سرسام‌آور و مبالغ هنگفت دریافتی مدارس روبرو هستند و حجم این ارقام دریافتی در بعضی موارد سر به آسمان میزند.
اخبار مربوط به ترک تحصیل فرزندان خانواده‌های محروم و کم‌درآمد بدلیل هزینه‌های بالا، خودکشی دانش‌آموزان بدلیل عدم برخورداری از امکانات و وسایل تحصیلی از قبیل کامپیوتر و حتی لوازم‌التحریر از قبیل دفتر و مداد و کتاب، روزانه چهره خشن نظام طبقاتی را بیشتر از پیش آشکار می‌کند.
در نظامی که حجم نجومی دزدی و اختلاس مسئولین و رهبران آن از اخبار عادی و روزانه بیشتر است، در نظامی که “آقازاده‌های” انگل و مفت ‌خور مسئولین در کشورهای غربی با سرمایه‌گذاری‌های کلان به ثروت و مکنت رسیده‌اند و از قبل این نوع رانت، غرق در رفاه غیر قابل تصور به عیاشی و خوشگذرانی مشغولند، کودکان محروم و فاقد هر نوع امتیاز در حسرت یک جفت کفش برای امکان حضور در مدرسه و برخورداری از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی و برای تحقق یک دنیای بهتر، یک دنیای فارغ از نابرابری و تبعیض، کودکی را به نوجوانی و جوانی گره میزنند.
روزهای شهریور ۱۴۰۱ و خیزش انقلابی آن سال در بلوچستان، مردم محروم از هر امکانات ابتدایی به خیابان آمدند و به وضع موجود اعتراض کردند، واکنش سریع به اعتراضات و سرکوب آن غیر قابل تصور بود. در کسری از ثانیه سرکوبگران سپاه و ارتش و مزدوران سازمانهای امنیتی خیابانهای زاهدان و بقیه شهرها را با کشتار مردم معترض غرق خون کردند، خدانور لجه ای تنها یکی از آنان بود.
در واکنش به دور انداختن حجاب زنان دستورالعمل چند فوریتی صادر می‌شود و مرتجعین ریز و درشت رژیم برای سرکوب زنان و علیه حق انتخاب آنان کف بر لب میچرانند وعربده میکشند، اما برای کودکان محروم از مدرسه و حق آموزش بدلیل پای برهنه، نه ابلاغیه “رهبری” صادر می‌شود و نه هیچ مسئولی خوابش آشفته می‌شود. گویی لشگر سرداران اسلام و نمایندگان مجلس اوباش که برای بیرون افتادن موی سر زنان عربده می‌کشند و سینه میدرانند جز برای سرکوب اعتراضات اسمی از مناطق محروم و معضلات این مناطق در جغرافیای ایران نشنیده‌اند. تنها وظیفه این طیف مفت‌خور سرکوب و یورش به هر صدای اعتراضی در جامعه است.
جمهوری اسلامی باعث و بانی وجود کودکان کار، کودکان فقر، کودکان نان‌آور خانواده و کودکان محروم از یک زندگی شاد و انسانی است. حکومتی که در بحرانهای عظیم اقتصادی، انرژی، آلودگی هوا، آب و برق و سوخت غوطه‌ور است نه قصد بهبود این وضعیت را دارد نه هیچ نقشه‌ای برای تغییر شرایط موجود در هیچ گوشه‌ای از آن جغرافیا دارد. آنچه که تا امروز جمهوری اسلامی انجام داده اختصاص بودجه‌های میلیونی به ارگانهایی است که جز اشاعه تحمیق، خشونت و تحجر در جامعه کار دیگری ندارند.
محرومیت از آموزش، محرومیت از یادگیری و رشد بدلیل فقر، بدلیل مکان اجتماعی و اقتصادی تنها در جامعه‌ای ممکن است که انسانها نه از حرمت برخوردارند و نه از حقوق ابتدایی و اولیه. ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی از آن معدود جوامعی است که تمام این شاخص‌ها را داراست. در مقابل همه فجایعی که در این جامعه گریبان انسانها را میگیرد، گرچه ممکن است محرومیت از تحصیل بدلیل فقر و عدم توان تهیه ابتدایی‌ترین مایحتاج برای بسیاری از خانواده‌ها خیلی تلخ و دردناک نباشد، شاید تحمل درد محرومیت از آموزش در مقابل سفره خالی و محرومیت از درمان و مسکن مناسب فاجعه بزرگی نباشد، اما همزمان مشاهده این واقعیت عریان در همان جامعه زمانیکه فرزندان طبقات دارا با پرداخت شهریه‌های کلان، تدریس خصوصی و بهره‌ مندی از همه امکانات پیشرفته تحصیلی مراحل پیشرفت را طی میکنند، نمیتواند باعث خشم و نفرت طبقات محروم جامعه از این سیستم نابرابر، از این درجه از خشونت و نبود حقوق اولیه کودکان نشود. کودکی که در خاش اجازه نیافت در کلاس درس حضور یابد کودک همه خانواده‌هایی است که برای مایحتاج روزانه معطل مانده و قدرت تأمین هزینه زندگی را ندارند. سیستم آموزشی که پول معیار و تعیین کننده برخورداری از حقوق اولیه انسانهاست باید در هم شکسته شود! باید نظمی نو جایگزین این خشونت نهادینه در همه عرصه‌ها کرد، قانونی که کفش کودک از حرمت و کرامت خود او بالاتر و مهم‌ تر است، درهم شکستن کامل آن تنها گزینه ممکن است.
ملکه عزتی ۲۷ نوامبر ۲۰۲۵