رویکار آمدن طالبان و مسئلهی زنان در افغانستان
مصاحبه با پروین کابلی
اکتبر: رویکارآمدن طالبان در افغانستان چه تحولاتی را در رابطه با زنان در بردارد؟ چرا بار دیگر صحبت از سنگسار و محدویت های اجتماعی برای زنان بلافاصله مطرح شد؟
پروین کابلی: به قدرت رسیدن نیروهای سیاه اسلامی در خاورمیانه یک تاریخ به قدمت جمهوری اسلامی دارد. اگر چه قبل از روی کار آمدن جمهوری اسلامی هم حقوق انسانی و اجتماعی زنان در خاورمیانه همیشه در قوانین کشورهای مختلف منطقه تحت تاثیر مذهب اسلام بوده است اما از اوائل قرن نوزده میلادی مبارزه برای برابری حقوقی و مدنی زنان بخشی از مبارزات دراین کشورهای بوده است. در کشورهایی مثل ایران، مصر، اردن، عراق میشد جای پای تاثیرات این مبارزات را در قوانین این کشورها دید. با قدرتگیری اسلام سیاسی در منطقه و بویژه ایران موقعیت برابری اجتماعی و حقوقی زنان بهطورجدی به خطر افتاد و عقبنشینیهای زیادی به آن تحمیل گردید. جمهوری اسلامی اولین کشوری بود که قوانین آپارتاید جنسی را رسمیت بخشید و پرچم بیحقوقی زنان را در دستور کار خود قرار داد و به یک سیاست فعال در منطقه تبدیل نمود. در افغانستان هم در دورهی طالبان تقریبا سرنوشت مشابهی به زنان تحمیل گردید و ما شاهد اجرای قوانین صدر اسلام در این کشور بودیم. فیلمها و صحنههای سنگسار زنان در استادیومهای ورزشی افغانستان، تحمیل برقه به زنان، ممنوعیت حضور در اماکن عمومی، کار زنان و غیره عقبگردی بزرگ را نه تنها به زنان بلکه به جامعهی افغانستان تحمیل نمود. اکنون بازگشت یکشبه طالبان به حکومت میتواند سرآغاز تحمیل یک عقب نشینی باشد. نسلی زنانی که توحش طالبان را دیدهاند و بهعنوان شاهدعینی این بربریت هنوز زندهاند و میدانند که این جانوران چگونه میتوانند با کشتار و قتلوعام سایهی شوم خود را برجامعه تحمیل کنند. اما تنها زنان نیستند که در این معاملهی کثیف دولتها زندگیشان پایمال میشود بلکه جامعهی افغانستان با یک چلنج جدید روبهروشده است. حضور طالبان میتواند عقب نشینی بزرگی را به جامعهی افغانستان تحمیل نماید. سنتهای عقبماندهای که هنوز به شدت عمل میکنند میدان بازی بیشتر پیدا میکنند و اولین قربانیان این وضعیت جدید زنان و دختران و کودکان خواهند بود.
اکتبر: آیا فکر میکنید که طالبان میتواند در این دوره مانند دههی هشتاد میلادی بربریت را به جامعهی افغانستان تحمیل کند؟
پروین کابلی: جواب این سوال هم میتواند آری و هم نه باشد. آری به این معنا که اگر مقاومتی در مقابل آنها صورت نگیرد هدف آنها این خواهد بود که با چنگال خونین خود راه نفسکشیدن مردم را بگیرند. هرصدای آزادیخواهی را در گلو خفه کنند. زنان را به بردهی جنسی تبدیل نمایند و دستاوردهای کمی را که بخشی از جامعه در این مدت بیست با تلاش برای تحمیل آن مبارزه شده است از دست بدهند. راه دیگر مبارزه و ایستادگی و مقاومت و سازماندهی است. هر اندازه مقاومت بیشتر باشد مردم خسارت کمتری خواهند دید. فقط چند ساعت بعد از ورود طالبان به کابل چند زن در خیابانها علنی به مقابله و اعتراض با آنها پرداختند. اتفاقات روزهای اخیر نشان میدهد که اشکال مختلفی از مقاومت و سازماندهی خود حال شکل گرفتن است. به نظر من طالبان نخواهند توانست جامعهی افغانستان را به دورهی قبل برگرداند. پیام فعالین زنان -مثلا ملالی جویا- و انسانهای سکولار و آزادیخواه به خوبی این را نشان میدهد. سرنوشت زنان در افغانستان بهطور واقعی مورد توجه جهانیان قرارگرفته است، اما این کافی نیست. سرنوشت زنان در افغانستان با سرنوشت همهی انسانهای آزادیخواه و برابریطلب در خاورمیانه گره خورده است. جنبش برابریطلب در ایران وظایف مهمی در این رابطه دارد. ما در ایران با جمهوری اسلامی و قوانین آپارتایدجنسی در طول چهاردهه مبارزه کردهایم. رویارویی زنان خاورمیانه در مقابله با اسلام سیاسی و قوانین اسلامی، همسرنوشتیشان را رقمزده و اکنون در این راه همدلی و یک مبارزهی مشترک، بیش از هرزمانی اهمیت یافته است. نباید اجازه داد که طالبان سلطهی خود را بر زندگی مردم تثبیت کند و این راه مبارزه مشترکی را خواهان است. مردم آزادیخواه و برابریطلب و زنان افغانستان بهطور قطع، در این مبارزه ما را در کنار خود خواهند داشت.