فاطمه عسگری- مصائب معلمان و دانش آموزان و یاوه گویی های وزیر آموزش پرورش؛ راه برون رفت تشکل یابی است!
رضا مراد صحرایی، وزیر آموزش و پرورش می گوید, میخواهیم مدارس ما در دنیا الگو شود.!!!!
او چگونه می تواند با توجه به شرایط و مشکلات موجود در مدارس اینچنین ادعایی داشته باشد.
اول از همه جهت پیشبرد آموزش نیاز به کتب آموزشی در سطح استاندارد کشورهای پیشرفته است که به علت دست اندازی حکومت در حال حاضر غیر قابل اجراست.
در وهله بعدی نیاز به ایجاد انگیزه در معلم و دانش‌آموزان در جهت ارتقا دانش می باشد. ولی به دلایل زیادی از جمله مواردی که ذیلا اشاره شده تا حالا در حد قابل توجهی بجای پیشرفت با پسروی همراه بوده است.
دغدغه فکری معلمان که یکی از اساسی ترین عواملش عدم برخورداری از حقوق مکفی آنان است از اهم موضوعاتی می باشد که تا امروز علی رغم اجرای رتبه بندی نتوانسته این مشکل را آنطور که لازم است حل کند و نیز لازم به ذکر است که در طی اجرای آن یکسری مولفه های گره زده شده نه تنها عامل بوجود آمدن شرایط سخت برای معلمان بوده بلکه در این میان از حق کشی در مورد عده زیادی نیز نمی‌شود براحتی گذشت. حقوق پایه و ‌‌دریافتی معلمان و فرهنگیان با تورم نه تنها خوانایی ندارد بلکه زیر خط گرسنگی می‌باشد. حکومت اسلامی به عنوان مثال طرح دغلبازانه رتبه بندی و همسان سازی را بصورتی که در عمل هیچ تفاوتی برای معیشت دریافتی معلمان و بازنشستگان نداشته باشد را چند سالی است که مطرح کرده و عملا طرح و نحوه اجرای آن به مضحکه ای بزرگ بدل شده است. اجرا رتبه بندی به نحوی از سوی حکومت اسلامی به معلمان ارائه و فرمول بندی شده که عملا دردی از فقر و معیشت زیر خط گرسنگی معلمان دوا نمیکند و موجب تبعیضات طبقاتی جدیدی بین معلمان و فرهنگیان میشود.
در ضمن آنچه مسلم است همین طرح دغلبازانه رتبه بندی در بهترین حالت چیزی بجز یک مسکن کوچک و کوتاه مدت آن هم برای عده ای محدود نیست و تمامی معلمانی که در جهت تحقق همین طرح در سال‌های گذشته در خیابان‌ها دست به اعتراض زدند بدلایل اتهامات قضایی از همین طرح حیله گرانه محروم شدند.
آینده نامعلوم و فضای سرکوب، انگیزه در معلمان و دانش آموزان را کاهش داده است.
معلمان حق طلب و فعالین صنفی در جهت رفع مشکلات موجود در آموزش‌وپرورش با محوریت عدالت آموزشی پا به عرصه ی مبارزات گذاشتند و در کنار آن سایر خواست های بر حقشان را خواستار شدند ولی واکنش حکومت سرکوب، خشونت، زد و بند، انفصال، باز خرید، زندان و اخراج و غیره بوده و بس. کشته و دستگیر شدن دانش‌آموزان در جریان اعتراضات خیابانی، که اکثرا فرزندان کارگران و زحمتکشان جامعه بودند، انگیزه تحصیل را در دانش‌آموزان تا حد زیادی از بین برده است.
از سویی جمهوری اسلامی که یکی از دغدغه هایش تزریق ایدئولوژی اسلامی در سیستم آموزشی است، آخودند ها را وارد مدارس کرده، هم در جهت شستشوی افکار دانش‌آموزان و تهدیدی در جهت جایگزینی با معلمان حق طلب برای جلوگیری از اعتراضات باشد.
اما نقشه هایشان بی نتیجه ماند و بی کفایتی و عدم کارایی آخوندها و طلاب در آموزش و عدم استقبال از طرف دانش‌آموزان، آنان را مجبور به رها کردن کلاس درس وسط سال کرد. حاصل این دسیسه حکومت صدمات غیر قابل جبران در ارتقای کیفیت تحصیل و به هدر دادن وقت و هزینه تحصیل دانش‌آموزان با توجه به وضعیت مالی اولیا بوده است.
مشقت امکانات حضور در کلاس درس که در برخی روستاها تعدادی دانش‌آموز هر روز مجبور به عبور از پل موقت دست ساز صعب‌العبور یا عبور از رودخانه است و عدم برخورداری از امکانات آموزشی دلیل ترک تحصیل هزاران دانش آموز می باشد. ناگفته نماند دانش آموزان بعضی روستا ها بعد از تحمل مشقات فراوان در طی سال جهت رفتن به حوزه امتحانی ساعتها کنار جاده منتظر خودروهای عبوری و حتی سوخت بر می مانند.
آیا وجود چنین شرایطی دال بر عدم اهمیت علم، برای مدیران و منسوبین وزارت آموزش و پرورش نیست؟!
رکود کیفیت آموزش در مدارس دولتی و عادی که اکثرا از بخش زحمتکش جامعه هستند، لزوم شرکت در کلاس های ویژه، فوق برنامه، آموزشگاه های مختلف و عدم امکان مالی برای دسترسی به همین کلاس ها جهت بهبود وضعیت تحصیلی و عبور از غول کنکور در پایه های بالا جهت ورود به دانشگاه و مافیای کنکور خود عواملی در طبقاتی تر شدن آموزش شده است.
نکات مطرح شده فقط بخشی کوچک از معضلات و مشکلات پیش روی معلمان و دانش آموزان بوده که معلمان و فرهنگیان در طی سال‌های گذشته تحت عناوین تحصیل رایگان، لغو آموزش ایدئولوژیک و خواست های معیشتی مکفی در قالب اعتراضات و تحصن ها با سازماندهی کانون های صنفی و شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان پیش برده شده و با سرکوبها و زندانهای طویل المدت جواب گرفتند.
آنچه مسلم است و لازم است محقق شود، در درجه اول حقوق مکفی بر پایه تورم وگرانی برای کل فرهنگیان، برطرف شدن اتهامات قضایی، آزادی معلمان دربند و حق تشکل یابی، آموزش رایگان، منطبق شدن سیستم آموزشی با استانداردهای بین المللی، کوتاه شدن دست ایدئولوژی اسلامی از آموزش و پرورش، ملغی شدن حجاب در مدارس و آپارتاید جنسی و دینی و لغو پولی سازی آموزش ، و تحقق تمامی خواست های برحق طبقاتی، بدون سازماندهی و متشکل تر شدن بدنه جامعه فرهنگیان و معلمان میسر نخواهد شد. از این رو معلمان باید بیش از پیش در جهت محقق شدن حقوق پایمال شده خود و دانش آموزان در کانون های صنفی و شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان متشکل شده تا در درجه اول جلو نیروهای سازشکار و مذاکره گر را گرفته و در ادامه بتوانند با دفاع از خواست های رادیکال و پیشرو گامی محکم وبه جلو در عرصه مبارزات خود بردارند.
قطعا خواست معلمان و دانش آموزان فقط در بهتر شدن وضعیت تحصیلی و آموزشی و معیشتی خلاصه نمی‌شود، بلکه در خیزش انقلابی شهریور ۱۴۰۱ با بیانیه ها و اطلاعیه ها و حضور پر قدرت دانش آموزان در صفوف اول مبارزات انقلابی خود نشان دادند که خواست اصلیشان همانند سایر بخش های جامعه سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی است. اما در جهت رسیدن به این خواست کلان گام های به جلو مبارزاتی دارای اهمیت فراوان است و همین گام بجلو ها از طریق تشکل یابی فرهنگیان در سطح سراسری و وسیع با تحقق مطالبات تا کنونی است که میتواند به تحقق خواست های کلان نیز کمک کند.
20 ژوئن 1024