علی جوادی- تا غزه زنده نشود، ما همه مرده ایم!
قحطی به مثابه سلاح نسل کشی
در غزه، گرسنگی یک تصادف طبیعی نیست؛ یک ابزار جنگی و یک تکنولوژی مرگ است. دولت اسرائیل نان را ممنوع کرده است، نه به دلیل کمبود، بلکه به قصد قتل. امروز در غزه، بیش از یک و نیم میلیون انسان در شرایط قحطی کامل یا شبه قحطی زندگی میکنند. کودکان با شکمهای خالی، زنان باردار بدون ویتامین، سالمندان بی دسترسی به آب آشامیدنی. هر بسته غذایی که از گذرگاه رفح عبور نکرد، یک جان بود که پژمرد. هر کاروان کمک بشر دوستانهای که متوقف یا بمباران شد، یک جمله جدید در سند نسل کشی شد.
بر اساس گزارش سازمان ملل، بیش از ۹۰٪ جمعیت غزه دچار “ناامنی غذایی مطلق” هستند. نیمی از کودکان دچار سوء تغذیه شدیدند. و در یک نمونه تکان دهنده، تنها در ماه ژوئن، دست کم ۲۰ کودک در اثر گرسنگی و کم آبی جان باختهاند، در مقابل دیدگان جهانی که روزانه هزاران عکس غذا و سرگرمی لایک میکند، اما بر گرسنگی فلسطینیان چشم میبندد. در غزه، قحطی نه یک وضعیت اضطراری، که یک سیاست برنامه ریزی شده است. مرگ با معده خالی، از مرگ با گلوله بی رحمتر است.
فاشیسم اسرائیلی: پروژهای برای پاکسازی قومی
این نسل کشی تنها با بمباران انجام نمیشود؛ بلکه با خشکاندن حیات. اسرائیل با محاصره کامل غزه، آب، دارو، سوخت و غذا را به سلاح جنگی بدل کرده است. خانههای مسکونی به خاک تبدیل شدهاند، بیمارستانها بی برق و بی دارو ماندهاند، نوزادان در دستگاههای خاموش جان میدهند، و حالا گرسنگی، آخرین و مرگبارترین حلقه محاصره است.
اینجا نه با نیروی طبیعت، بلکه با اراده سیاسی دولتی روبرو هستیم که قانون جنگل را با تکنولوژی هوشمند اجرا میکند. دولت اسرائیل، با همکاری کامل ارتش و صنایع تسلیحاتی آمریکا و انگلستان و آلمان و… ، در حال آزمایش یک مدل حکمرانی فاشیستی است: کنترل از راه گرسنگی، قتل از راه قحطی. “غذا یا مرگ”، انتخابی است که ارتش اسرائیل پیش پای غیرنظامیان و مردم عادی غزه گذاشته است.
نتانیاهو: متهم ردیف اول جنایت علیه بشریت
در میان این ویرانی، نامی بیش از همه باید به دادگاه تاریخ سپرده شود: بنیامین نتانیاهو. مردی که با لبخند دیپلماتیک، اما دستهایی آلوده به خون هزاران کودک، زن، سالمند و مرد غیر نظامی، امروز در رأس یکی از مخوف ترین ماشینهای جنگی جهان ایستاده است. او نه تنها مسئول سیاسی مستقیم بمباران پناهگاهها، بیمارستانها و مدارس است، بلکه با امضای خود، اجازه داده است که غذا به سلاح بدل شود، و گرسنگی به ابزار قتل جمعی.
بر خلاف تمام ادعاهای پوچ، نتانیاهو نه مدافع امنیت مردم در اسرائیل، بلکه مدافع فاشیسم در اسرائیل، که دشمن انسانیت است. او باید در کنار تمام جنایتکاران جنگی قرن بیستم و قرن بیست و یکم، در دادگاه نورنبرگ معاصر نشسته باشد. برای هر کودک کشته شده در صف غذا، برای هر مادر که در آوار ناله کرده، برای هر نوزادی که در دستگاه بی برق نفسش برید و… نتانیاهو باید پاسخ دهد. جنایت علیه بشریت، تعریف دقیقی دارد، و آنچه در غزه رخ میدهد، مصداق کامل آن است. سکوت در برابر این جنایت، تف به عدالت و انسانیت است.
غزه؛ آینه شکست وجدان جهانی
وقتی ۷۳ نفر در صف غذا در “ناحل عوز” به ضرب گلوله کشته میشوند، این فقط یک جنایت نیست؛ یک پیام است. پیامی به دول غرب که ادعای دفاع از “حقوق بشر” دارند، اما به جای فشار برای توقف نسل کشی، به بحث در باب “حق اسرائیل برای دفاع از خود” ادامه میدهند. چه دفاعی؟ کدام دفاع؟ دفاع از خاکی که با خون کودکان آبیاری شده؟ دفاع از ساختن خانه بر خرابههایی که هنوز بوی جسد میدهند؟
سکوت و تایید ضمنی و تسلیح همه جانبه این ماشین کشتار توسط دولتهای غربی، به ویژه ایالات متحده و اروپا، لکه ننگی است که هرگز پاک نخواهد شد. هیچ تحلیل، هیچ سخنرانی، هیچ بیانیهای نمیتواند مرگ در اثر گرسنگی در قرن بیست و یکم را توجیه و کم اهمیت جلوه دهد. این سکوت، هم دستی است. این “تعلل”، مشارکت در جنایت است.
ناسیونالیسم پرو غربی ایرانی؛ بیشرمی در سایه جنایت
در دل این تراژدی، صدای رسوای دیگری نیز شنیده میشود: صدای ناسیونال – فاشیسم ایرانی، که زیر شعار “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” پنهان شده، اما عملا میگوید: “مرگ بر انسانیت” این صدا، نه صدای پوچ مردم دوستی” در ایران، بلکه پژواک فاشیسم ایرانی است. نه واکنشی به رژیم اسلامی، بلکه بی تفاوتی و همسویی در کشتار مردم. نه همبستگی با آزادی، بلکه توجیه بی رحمی و ماشین آدمکشی قرن بیست و یکم.آنانی که با بی شرمی از بمباران غزه دفاع کردند، اکنون در آرزوی تکرار همان سناریو در تهراناند. سلطنت طلبانی که دیروز با شعار “شاه برگرد” در کنار نتانیاهو ایستادند، امروز برای حمله دوباره نظامی به ایران لحظه شماری میکنند. آنان نه فقط مشروعیت مردمی ندارند، بلکه در کنار فاشیسم نظامی ایستادهاند تا از میان خاکستر، تاجی برای خود بسازند. این نه اپوزیسیون است، نه نجات دهنده؛ این شریک جرم است.
راه حل فوری و ممکن: دو دولت، یک صلح پایدار!
در برابر این جهنم، راه حلی فوری و ممکن هنوز زنده است: به رسمیت شناختن هم زمان حق مردم اسرائیل و فلسطین برای زندگی. دو دولت مستقل، با مرزهای روشن، شناخته شده بین المللی بر مبنای قطعنامه سازمان ملل، با امنیت، با صلح، با زندگی. اما این راه حل نه مطلوب فاشیستهای اسرائیلی است، نه خوشایند اسلامیست ها، اما یک افق ممکن برای پایان دادن به این چرخه خون و خاک و جنایت و مرگ است.
یک دولت سکولار در کنار اسرائیلی غیرنظامی شده، غیر فاشیستی و پاسخگو، آغاز پایان فاجعه است، نه تسلیم و نه پاکسازی. راهی است برای زندگی، نه مرگ.
و یک فراخوان، یک فریاد
این فاجعه را نباید تحلیل کرد، باید فریاد زد. باید بر سر دنیا کوبید. باید پرده از چشم کسانی برداشت که هنوز فکر میکنند قحطی قرن نوزدهم است، نه سیاست قرن بیست و یکم. امروز اگر کودک فلسطینی با شکم خالی میمیرد، فردا کودک ایرانی زیر بمب، و کودک سودانی زیر خشکسالی خواهد مرد. این یک زنجیره است. اگر پاره نشود، همه ما را در خود میبلعد. و این قبل از هر چیز فراخوانی به انسانیت در خود اسرائیل است.
و این نکته: اگر امروز نوزادی در غزه از گرسنگی نفس آخر را میکشد، نه بخاطر کمبود، که به خاطر بی رحمی طراحی شده است. اگر کودک درصف نان، گلوله میخورد، نه اشتباه نظامی است که سیاستی سرد و محاسبه شده. این مرگ ها قحطی، این ویرانی، نه فقط فاجعه اند، بلکه محکی اند برای انسان بودن ما. غزه امروز تنها نیست. اما رها شده، رها توسط جهان، رها توسط رسانه ها، رها حتی توسط بخشی از آنانی که نام انسانیت را یدک می کشند. سکوت، همسویی با جنایت است، تایید عین جنایت است.
باید برخاست، باید فریاد زد، باید نان و آب و زندگی را از چنگ فاشیسم در آورد. فریاد ما باید طنین نجات باشد. نه برای فلسطین تنها، بلکه برای کرامت و حرمت انسان.
تا غزه زنده نشود، ما همه مرده ایم!
***