پرده اول
چرا مضحکه؟
این دوره‌ انتخابات رژیم اسلامی، تلاشی برای یکدست کردن قدرت و خروج از جنگهای جناحی درون رژیم اسلامی است. در دوره‌های قبل، برای حفظ ظاهر هم که بوده باشد، افراد و نیروهایی از طیفهای مختلف را به عنوان کاندیدا در مقابل مردم قرار می‌دادند تا مردم هم “اصلح” را انتخاب کنند. فیلتر شورای نگهبان با تار‌و‌پودهایی که حفظ نظام را در اولویت قرار می‌داد، گاهاً اجازه عرض اندام را به طیفهای که به خود اجازه می‌دادند به خط قرمزهای نظام نزدیک شوند، می‌داد. این دور اما متفاوت است. خریداران عمر برای رژیم اسلامی، قاتلین مردم و خالقین خاورانها، از این فیلتر گذر نکردند. اینبار نیاز به یک انتخابات بدون استرس و ترس و واهمه برای خامنه‌ای است که بتواند این یکدست بودن قدرت را بدون چالش به ثمر برساند. مجلس اسلامی، قوه قضاییه و حالا قوه مجریه. جنایتکارانی مانند احمدی‌نژاد و صف طویلی از این “آدمها” که پشت فیلتر شورای نگهبان ماندند، نشان می‌دهد که حاکمیت نهایتاً شعار مردم، شعار اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا، را شنیده است. دیگر تمایلی به ادامه این جنگ زرگری ندارد. تصمیم خود را گرفته است. اینکه خروجی این انتخابات چه کسی است، به هیچ عنوان تاثیری در یکدست بودن رژیم پس از آن نمی‌کند. اگر امروز چهره رئیسی برای جامعه ایران آشنا و رو شده است، شش نفر دیگری که از این فیلتر گذر کردند، حتماً دستهایی خونینتر، شکنجه‌گران قهارتر و جنایتکارانی سنگدلتر از رئیسی هستند. شاید با نام و نشانی متفاوت، در زمان و مکانی محو در زمان، با آنها روبرو شده ایم و شاهد جنایتهایشان بوده‌ایم. حتماً ماه پشت ابر نمی‌ماند.

حالا این بساط را نباید مضحکه نامید؟ چرا نباید دست‌چنین شدن ۷ جنایتکار در میان بیش از پانصد جنایتکار دیگری که برای خوش‌خدمتی و یکدست شدن رژیم اسلامی ثبت نام کردند، مضحکه نامید؟ اگر امثال تاجزاده از این فیلتر و تاروپود رد می‌شد، تفاوتی در آینده می‌کرد؟ قطعاً نه. اگر ملاک برای تغییر در جامعه، سفره مردم، کارگران و زحمتکشان است، در این چهار دهه کوچک و کوچک‌تر شده است. مضحکه‌های انتخاباتی رژیم و روسای دولت بجز استثمار طبقه کارگر، کوچکتر کردن سفره کارگران، دستگیری و شکنجه و کشتار مردم کاری انجام دادند؟

یکدست شدن رژیم و یا هر نام دیگری که بر آن گذاشته شود، ماحصل مضحکه‌ای است که در پیشرو داریم. مضحکه‌ای که در آن جنایتکارانی برای گرفتن این صندلی له‌له می‌زنند.

پرده دوم
سردرگمی “خودی‌های” نظام
تصمیم خامنه‌ای و تبعیّت شورای نگهبان برای برگزاری مضحکه‌ انتخاباتی با کمترین هزینه سیاسی برای رژیم در آینده، صدای جنایتکارانی را در هردو جناح رژیم درآورده است که هر چه نگاه می‌کنند نقطه‌ سفیدی در پروندهی سیاه خود پیدا نمی‌کنند. نفر اول این لیست، بی اما و اگر، احمدی‌نژاد است. اما در کنار او اعضای سابق شورای نگهبان و مجلس خبرگان هم دیده می‌شود که به این نوع برخوردهای شورای نگهبان معترضند. روزنامه‌های اصلاح‌طلب که در روزهای اول اعلام کاندیداها در شوک بودند، مصاحبه‌هایی را با معترضین هر دو طیف انجام دادند که حتی گفته بودند بهتر است خامنه‌ای با حکم حکومتی خود یک نفر را برگزیند و تمام.

خودی‌های بیرون گود قدرت، اگر خود را نزدیک خط‌ قرمزهای رژیم بکنند، بدون تردید بیشتر منزوی می‌شوند و احتمالاً با برخوردهای امنیتی روبرو می‌شوند. کیس احمدی‌نژاد می‌تواند متفاوت باشد. تلاش احمدی‌نژاد در دو سال پایانی دوران ریاستش برای ایجاد ضلع سومی از قدرت و بازی در میدان قدرت بود. پس از آبان ۹۸ و یک کاسه شدن رژیم اسلامی از سوی مردم، امروز احمدی نژاد تلاش می‌کند خود را نماینده این شعار بداند. اگرچه مردم احمدی‌نژاد و حتی کسانی که تلاش داشتند با بدست گرفتن شعارهایی همچون آزادی و رفاه و … برای خود حامیانی دست‌وپا کنند، در طیف حاکمیت و رژیم اسلامی می‌بینند. مسئله‌ای که بعد از پایان این مضحکه به مولفه‌ای در سیاست رژیم اسلامی تبدیل می‌شود، برخورد این “خودی‌ها” با خروجی این مضحکه و نهایتاً حاکمیت یکدست رژیم اسلامی است. پذیرفتن این مجموعه از طرف این افراد، نهایتاً میدان بازی سیاست و قدرت را در درون رژیم اسلامی برای دوران بعد از خامنه‌ای مهیا می‌کند. اما آیا این “خودی‌های بیرون حاکمیت” به این مسئله تن می‌دهند، سوالی است که باید برای پاسخ آن منتظر ماند.

پرده سوم
اپوزیسیون دلسوزتر از خودی‌ها
نگهدارهای رژیم، از فرخ نگهدار گرفته تا مفسرین بی‌بی‌سی و رسانه‌های دیگر، از این تصمیم رژیم دلسرد و نا‌امید شدند. تا دیروز از تصمیمات شورای نگهبان دفاع می‌کردند و تنها دلخوری که داشتند این بود که این یا آن چرا رد صلاحیت شد. حالا و پس از چهار دهه تازه یادشان آمده که برای رد شدن از این فیلتر باید خونهایی را ریخته باشی، جنایتها کرده باشی و پرونده سیاهی برای خودت دست و پا کرده باشی. این طیف مشروعیت رژیم اسلامی را از کانال این مضحکه می‌بینند و فکر می‌کنند آمارهای رژیم برای شرکت مردم، هر چند تا حدودی از نظر آنها دستکاری می‌شود، اما بر مشروعیت رژیم صحه می‌گذارد. این طیف نه دیماه و نه آبانماه را ندیدند. این طیف اعتراضات گسترده و سراسری بازنشستگان را نمی‌بینند. این طیف نارضایتی گسترده و عمومی علیه فقر و فلاکت، معیشت و سلامت را خط می‌گیرند. اگر حضور حداقلی در این مضحکه که با اذعان سپاه و نیروهای سرکوبگر کمتر از ۳۰ درصد است، آیا می‌تواند به رژیم مشروعیت دهد؟ پس عدم حضور بیش از ۷۰ درصدی مردم نمی‌تواند به عدم مشروعیت رژیم اسلامی تعبیر شود. ترس و دلهره این کاسه‌های داغتر از آش، عبور جامعه از رژیم اسلامی است که این مضحکه مهر تاییدی دوباره بر آن می‌دهد. حالا برای فرخ نگهدارها و مسعود بهنودهای خارج و رضا رخشانهای داخل، شرکت در این مضحکه، تایید جنایتهای رژیم است. اگر فرماندهان سپاه می‌گویند هر رای، یک گلوله است، بفرمایید این گوی و این میدان. رژیم اسلامی مشروعیت شلیک گلوله‌ها را از “رای” شما می‌گیرد و به سر و سینه جوانان و مردم معترضی می‌زند که برای عبور از این رژیم و سرنگونی آن آستین بالا زده‌اند.

ژوئن ۲۰۲۱