حدود یک سالی می شود که هر روز اخبار چندین اعتراض و اعتصاب و تجمع در جای جای ایران را می شنویم. در یک ماه گذشته، سه حرکت قدرتمند در ایران صورت گرفت. اعتصاب موفق مردم کردستان، اعتصاب سراسری رانندگان کامیون و نهایتا هفته آخر مهرگان که با اعتصاب معلمان همراه بود. در مورد کاستی ها و نقاط قوت این اعتصابات و اعتراضات مطالب بسیاری نوشته شده است که همه جای خود را دارند. من مایل بودم که در مورد اعتصاب معلمان و ویژگیهای آن، نکاتی را برجسته کنم.
هر اعتصاب و اعتراضی ویژگیهای خاص خود را دارند. توازن قوا، وضعیت کلی جامعه، طرح مطالبات، تحقق خواسته ها و همراهی سایر بخشهای جامعه می تواند در شروع، ادامه و نهایتا پایان یک اعتصاب و یا اعتراض موثر باشد. در کنار هر نوع ارزیابی که ما می توانیم از یک اعتصاب داشته باشیم، خصوصیتهای یک حرکت می تواند آن حرکت را به پیش یا پس ببرد. اعتصاب معلمان، یکی از مواردی بود که می توان نکات مهمی را از درون آن بیرون کشید و به عنوان چراغ راه آینده هر نوع حرکت اعتراضی از آن نام برد.
مهمترین ویژگی این اعتصاب محور قرار نگرفتن دنیای کوچک قومی- ملی بود. می توان در مورد برخی حرکتهای گذشته هم این مساله را بیان کرد، اما این دوره اهمیت بسزایی دارد. در دنیای کوچک میدیا و رسانه که روزانه شاهد کشیدن رمزهایی بین انسانها هستیم و رسانه هایی مانند بی بی سی و صدای آمریکا، همنوا با رسانه های جریانات قومی و محلی، سعی در پر رنگ کردن این مرزها دارند، در دنیایی که ناسیونالیسم با هر تعبیری که داشته باشیم، “ما” را در مقابل “آنها” تعریف می کند، چه اقدامی مهمتر از به سخره گرفتن ادعایشان می تواند جوابی برای سیاست هایشان باشد. جامعه در مقابل انتخاب قرار می گیرد و این انتخاب آینده ما و نسلهای بعد را تحت تاثیر قرار می دهد. در دوره ای که احزاب اپوزیسیون راست و ناسیونالیستها به دنبال فرصتی برای دستبوسی سناتورهای پنتاگون می گردند و شاهزاده ها را با کارشان به داخل شهرها می برند و از تمام رسانه ای موجود استفاده می کنند که این مرز ملی و قومی را به صدر سیاست بیاورند، چه پاسخی از طرف جامعه دریافت می کنند؟ همین تحصن “سراسری” معلمان و مطالبات سراسری برای همه معلمان، ریختن آب پاکی بخش بزرگی از جامعه معترض ایران بر دستان این “سیاستمداران” است.
هر نوع تحرکی که به آن مهر قومی و ملی گرایی زده شود، در خود به شکست محتوم است. بخش هوشیار و پیشرو جامعه که معلمان بخشی از آنها هستند، وظیفه دارند تا در مورد خطرات این مرزهای مصنوعی بیشتر و بیشتر برای دانش آموزانشان صحبت کنند و آنها را از مضرات و خطرهای آن آگاه کنند. این فاکتور مهم یعنی “سراسری” بودن و فارغ بودن از “مطالبات قومی و ملی گرایانه” لازم است به تمام تحرکات و اعتراضات جامعه تسری یابد. پیشروان طبقه کارگر در ایران که فرزندانشان با موفقیت در کنار اعتصاب سراسری ” معلمانشان” قرار گرفتند، و معلمان و دانشجویان حالا این وظیفه تاریخی را دارند که شعار ” کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد، اتحاد” را به تحقق برسانند. تحقق این شعار به معنای واقعی هم سرنوشتی این سه بخش از جامعه را نشان می دهد که ادامه وضع موجود برایشان قابل قبول نیست و امکان ادامه آنرا ندارند. اما در کنار آن، نباید به هر نوع آلترناتیوی تن داد. اعتصاب سراسری معلمان، اعتصاب موفق کامیونداران و اعتصاب سراسری کردستان، تعیین تکلیف با آلترناتیو دست راستی در جامعه بود. تعیین تکلیف با سیاستهای پنتاگونی بود که سالهاست سنگ آن را به سینه می زنند و تعیین تکلیف با هویتهای کاذب قومی و ملی گرایانه بود.
اگر راست جامعه آلترناتیو ملی گرایانه، ناسیونالیستی و قوم پرستانه و مذهبی خود را در یک کاسه کرده اند و این معجون را در خیالشان به خورد جامعه می دهند، ما هم آلترناتیو خود را داریم. ما طبقه کارگر و قشر زحمت کش جامعه، انتخابمان را بر پایه آزادی و برابری و رفاه قرار می دهیم. انتخاب ما یک جامعه عاری از هویتهای کاذبی است که سنگ بنای جنگ و تفرقه بین انسانهاست. در برابر تحرکات راست جامعه، اردوی چپ و سوسیالیست جامعه، آلترناتیو سوسیالیستی خود را دارند. کنفرانس استکهلم گام اول در این مسیر است. بر ما طبقه کارگر و همه پیشروان این طبقه، دانشجویان و معلمان و قشر زحمت کش جامعه لازم است که این آلترناتیو را در مقابل آلترناتیو راست جامعه، به میان مردم ببریم و جامعه را برای تحقق یک آلترناتیو سوسیالیستی آماده کنیم. این آلترناتیو ضروری و ممکن است و وظیفه ما تحقق آن است.
سیوان کریمی
اکتبر۲۰۱۸