سیاوش دانشور- یادداشتها، رژه جلادان پیشکسوت
حسینعلی نیری که معرف حضورتان هست، یکی از اعضای تیم مرگ خمینی در تابستان ۶۷، همکار ابراهیم رئیسی. محسنی اژه ای، همان کسی که در مجلس رقبایش را گاز می‌گرفت و حالا رئیس قوه قصابیه است، نیری را به مشاور عالی خود منصوب کرده است.
جمهوری اسلامی حکومت خمینی ها، خلخالی ها، لاجوردی ها، نیری ها، رییسی ها، روحانی ها، حجاریان ها و ریشهری هاست. این رژیم حرفه ای ترین لیگ آدمکشان معمم و مکلا، تروریست و شکنجه گر، فاسد و متجاوز و قصی القلب است که بزعامت خامنه ای می کشند و میبرند و میخورند.
اگر نیری را با آن سابقه جنایت و خونریزی بعنوان «لولو» نشان ما می دهید، ما قبلتر رئیسی را دیده ایم و به اینروز انداخته ایم. وقتی نفرت از خامنه ای موج میزند و هر شب و هر روز خمینی را در گور میلرزانند، این لولو خواب کسی را آشفته نخواهد کرد. ما در سیمای شما وحشت می بینبم، تلاش میکنید با ایجاد رعب در جامعه وحشت خود را پنهان کنید. جلادها قطار قطار به خدمت فراخوانده شدند، بازجویان حرفه ای از هر جناح به سر کار برگشته اند.
شبح انقلاب در گشت و گذار است، خامنه ای و نظام اسقاطی اش با هرچه دارد به میدان آمده است. این رژه جلادهای پیشکسوت برای غلطاندن تصویر «خدای دهه شصت» با هدف ارعاب یک جامعه انقلابی است. نیری را آورده اند تا ماشین سرکوب را تقویت کنند، از یک جلاد بجز ایده آدمکشی چه مشورتی میتوان گرفت؟ آنچه این احمق ها نمی فهمند یا تظاهر به نفهمیدن می کنند، اینست که جامعه ای با شناخت از تاریخ و عملکرد خونین هر باند و جناح و با علم به جنایتکار بودن اینها، علیه کلیت نظام با عزمی پولادین و شعارهای رادیکال به میدان آمده است.
این انقلاب دارد هر روز خمینی و خامنه ای و حوزه و دکان اسلام را آتش میزند و شما هنوز در فاز نشان دادن لولو خورخوره هستید. شما حتی نمیتوانید با شمایل نکبت آخوندی در خیابانها آسوده قدم بزنید. یا هنوز «صدای انقلاب» را نشنیده اید یا در این توهم هستید که سیاست دهه شصت نسخه ای برای تمام فصول است.
یک چیز را خوب است بدانید، از هر حماقت شما آتشی برمیخیزد که خشم عمیق جانباختگان را مانند سیلی خروشان جاری میکند. من آینده و عاقبت شماها را جلوی چشمانم بارها دیده ام.
۱۰ آذر ۱۴۰۱
نیروی سرکوب از انقلاب می ترسد!
بعد از بازی فوتبال و برد تیم جمهوری اسلامی، اتفاق عجیب و مضحکی افتاد. گروهی از نیروهای سرکوب با تجهیزات کامل در کنار تعدادی دیگر از هواداران کرایه ای تیم فوتبال خامنه ای شعار میدادند: “نترسید نترسید ما همه با هم هستیم”!
مردم این شعار را در ابتدای اجتماعات سر میدهند که اتحادشان را به هم و در مقابل نیروی سرکوب یادآور شوند. در واقع به هم روحیه می دهند و می گویند ما یک تن واحد هستیم و این طرف مقابل است که باید از ما بترسد. این بیان دیگری از شعار قدیمی تر: “یکی برای همه و همه برای یکی” است. اما وقتی نیروی ضد شورش تا دندان مسلح در مقابل مردم دست خالی، شعار “نترسید نترسید ما همه با هم هستیم” را سر میدهد، یعنی معادله سیاست خیلی تغییر کرده است. یعنی رابطه رژیم و مردم فقط آنتاگونیزه نیست، خونی است. یعنی سرکوبگر مسلح از انقلابیون وحشت دارد. یعنی از خشم قطار انقلاب می ترسند که هر لحظه زیرشان بگیرد. قرار بود مردم از دم و دستگاه نیروی سرکوب و قیافه روبات های مسلح و بیرحم بترسند، حالا برعکس شده است.
این رفتار نیروی سرکوب شاید در نگاه اول و بدلیل گوشمالی های متعدد به واکنش شرطی قورباغه پاولوف شبیه باشد، اما بیانگر شکستن خط و سنگری در درون نیروی سرکوب و از دست دادن روحیه رویارویی با نیروهای انقلابی است. سرکوبگران و ماشین سرکوب در مقابل عزم راسخ انقلابیون قالب تهی کردند و از ترس بخود دلداری میدهند. چنین نیرویی تا فروپاشی و تسلیم و خلع سلاح فاصله زیادی ندارد.
شکست محاسبات فوتبالی خامنه ای
گفتیم که جمهوری اسلامی بیجا فکر میکند که جام جهانی و حضور تیم حکومتی در آن میتواند خروش انقلابی را حاشیه ای کند. هزینه های بیحساب برای استخدام تماشاچی تشویق کننده تیم حکومتی از کشورهای دیگر، حمایت پلیس قطر از رژیم و مقابله با مخالفان حکومت، ممنوعیت شعار در دست گرفتن در استادیوم در کنار خیل اطلاعاتی های ارسالی هیچکدام بداد حکومت نرسید.
محاسبات خامنه ای و رژیمش دود شد و هوا رفت. تیم شان به تیم آمریکا باخت، قبل این باخت نزد مرد به تیم ”بیشرف“ مفتخر شدند، با باخت شان بمبی از شادی در سراسر کشور و در هر شهر و شهرک و روستا منفجر شد. مردم وسیعا به خیابانها آمدند و با راهبندان و بوق زدن و رقص و وعده سرنگونی به رقص و پایکوبی پرداختند. قانون ایندوره اینست که هر کس با انقلاب درافتاد، ورافتاد.*
###