یادداشتها،
سیاوش دانشور- هنرمندان و ورزشکاران از وریا غفوری یاد بگیرند
جمهوری اسلامی در واکنش به اظهارات و دفاع وریا غفوری کاپیتان تیم استقلال از مبارزات مردم علیه گرانی، وی را ممنوع التصویر و قرنطینه خبری کرد. کارگران و مردم زحمتکش در شهرهای ایران به مسببین این اوضاع لعنت می فرستند و خواهان سرنگونی حکومت اسلامی هستند. رابطه مردم و حکومت در آنتاگونیزه ترین سطح ممکن در سالهای اخیر است. در یک جامعه معترض و ملتهب نمیتوان ساکت ماند. هر کسی با وجدان خویش و واقعیات مادی سرسخت روبروست، زمان انتخاب است، کنار بانیان مشقت و فلاکت مردم هستید یا کنار اعتراض برحق مردم علیه آن؟
وریا غفوری هنوز یک هزارم رنجی که به مردم میرود را نگفته است اما چون سرشناس و محبوب است، رژیم را به وحشت انداخته است. در پاسخ به این اقدام جبونانه امنیتی های حکومت، در پایان بازی تیمهای استقلال و آلومینیوم در ورزشگاه آزادی در ٢٩ اردیبهشت، بازیگران دوتیم و تماشاگران یکصدا فریاد میزدند: وریا غفوری! آنها به وریا بروشنی گفتند که حکومت غلط کرده، وریا حرف دل ما را زدی و بعنوان قدردانی به تشویق و حمایت از وی برخاستند. در همین روز تماشگران فوتبال در استادیوم سهند تبریز، از نیروی انتظامی و ضد شورش که در ضلعی از استادیوم مستقر شده بودند، یکصدا با “بیشرف بیشرف” استقبال کردند.
بیشتر مردم فکور و آزادیخواه ایران از سلبریتی های بازاری و مجیزگوی قدرت انتظاری ندارند. سلبریتی ها بطور موسمی و در هر سوال جامعه به اشکال مختلف از جلادان و تداوم حاکمیت آنها دفاع کرده اند. بیشتر آنها در بهترین حالت با انتخاب خفقان داوطلبانه سیاست حفاظت از منافع و موقعیت شخصی خود را دنبال می کنند. بخشی شان از نویسنده و شاعر و هنرمند رسماً خدمت زعمای قتل و آدمکشی شرفیاب میشوند، نان در خون مردم میزنند و برای جامعه به فقر محکوم شده رجز میخوانند. اینها ابواب جمعی جمهوری اسلامی اند. اما خوبست بقیه ورزشکاران و هنرمندان و افراد سرشناس و مستقل، اگر نمیتوانند مانند نوید افکاری باشند لااقل از وریا غفوری یاد بگیرند. *
آخوندهای مکتب فقر و فلاکت
مرگ بر دولت سرمایه دار
این روزها که فریادهای مردم کارگر و زحمتکش عمارت اسلام را بلرزه درآورده است، آخوندها دیگر در منبر روضه نمی‌خوانند، توصیه نوشیدن شاش شتر و زیارت و خواندن «نماز ارزانی» نمی‌کنند، ماشاالله همه متخصص امور اقتصادی و اقتصاددان شده اند! همه از ضرورت جراحی اقتصادی و گرانی ارزاق و آزاد سازی دلار میگویند. از امام جمعه ها تا لیلاز و خود رئیسی و خامنه ای محکم پشت سیاست شوک اقتصادی ایستاده اند.
سعید لیلاز می‌گوید حتی اگر با انقلاب روبرو شویم باید این جراحی صورت گیرد در غیر اینصورت چندی بعد باید قطع عضو کنیم! ایشان ظاهراً متوجه نیست یا شاید در مریخ زندگی میکند، آیا کور است و نمی بیند که سالهاست مردم محکوم به فقر، کلیه و اعضای بدن می‌فروشند؟ شاید بزعم وی این “قطع عضو” نیست، احتمالأ منظورشان اینست که دیگر دستمزد هم نمی‌دهند و اردوگاه کار اجباری راه می اندازند.
این دولت سرمایه داری است، قانون و منطق و کارکرد خود را دارد، مهم نیست شمایل گماشته هایش در هیئت دولت و کابینه چگونه است؛ آخوند است یا مکلا، دانشگاهی است یا نظامی، اصلاح طلب است یا اصولگرا، سلطنت طلب و ناسیونالیست است یا جمهوریخواه و دمکرات. همه اینها بعنوان نمایندگان سیاسی طبقه بورژوازی ایران، در قلمرو سیاستهای اقتصادی، بازار آزادی و تاچریست اند و با نفس این جراحی مشکلی ندارند. کم نیستند کسانی که بسیار قبل از سران حکومت از این سیاستها با افتخار دفاع کرده اند و هنوز دفاع میکنند.
پس کارگران، جوانان، زنان و مردان انقلابی!
به قلب دشمن بزنیم. دولت سرمایه دار و نظم بردگی سرمایه داری را مورد هجوم قرار دهیم. اساس این اوضاع باید تغییر کند. سرنگونی جمهوری اسلامی صورت مسئله امروز و فوری ماست اما ایران تنها با یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی میتواند از چنگال بحرانهای تو در تو و پیچیده نجات یابد. اعتراض علیه فقر و گرانی را به نفی همه جانبه حکومت فقر و فلاکت اسلامی سرمایه تبدیل کنیم.*
در باره سیاست تحریم و نخریدن کالاها
برخی از دوستان و معترضین برای تقابل با گرانی کالاها سیاست تحریم و نخریدن را پیشنهاد میکنند. میگویند مرغ و ماکارونی و … نخرید، تحریم کنیم.
این سیاست تحریم سنتا و در اساس به اعتراض جنبشها و حرکتهای خرده بورژوایی و ناسیونالیستی تعلق دارد، سیاست طبقه کارگر نیست. چرا؟
قبلاً میگفتند خرید کالای مثلاً آمریکایی یا اسراییلی یا خارجی را تحریم کنید که آنها ضربه ببینند و سیاست شأن را عوض کنند. خروجی این سیاست چیزی مثل «ایرانی جنس ایرانی بخر» بود، یک واکنش ماهیتا ناسیونالیستی از موضع خرده بورژوای ناراضی و به نفع همان بورژوازی. خب این اقشار ناراضی می‌توانند خرید آلترناتیو داشته باشند و تحریم یک یا چند کالا را با خرید کالاهای دیگر جبران کنند.
مشکل در ایران و امروز اینست که مردم ناراضی عمدتا قدرت خرید نان خشک را هم ندارند. نمی توانند بخرند. کسی چیزی را تحریم و چیز دیگری را جایگزین میکند که بتواند بخرد. برای کسانی که نمی‌توانند بخرند، این سیاست بیهوده و ساز ناکوک زدن است.
سیاست طبقه کارگر نخرید و نخورید نیست، برعکس، تغذیه مناسب و برخورداری از نیازهای یک زندگی آبرومند حق طبقه کارگر و همه است.*