سیاوش دانشور- سخنرانی افتتاحیه در کنگره یازدهم حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست
چه باید کرد کمونیسم امروز
حضار محترم، نمایندگان کنگره، مهمانان گرامی، رفقای عزیز حاضر در دو سالن سوئد و آلمان، دوستانی که از طریق نت و کانال های حزب با ما هستید، حضورتان را خیر مقدم میگویم. به کنگره یازدهم حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست خوش آمدید!
در سال گذشته در چهارم ماه مه و اول ژوئن، جنبش کمونیستی طبقه کارگر و ما دو همرزم و کادر برجسته کمونیست را از دست دادیم. رفیق حسین مرادبیگی (حمه سور) از رهبران کمونیست کارگری و اولین فرمانده نظامی کومله و رفیق مظفر صالح نیا کارگر کمونیست و از سازماندهان و شخصیت خوشنام و محبوب در شهر سنندج. در همین روزها خانم احترام شکوری در سنندج درگذشت. شریک زندگی شان آقای رشید خداجو توسط رژیم اعدام شد، دو فرزند دلبندشان نادر و ناصح در صفوف مبارزه سوسیالیستی جان باختند و دخترشان خانم ناهید خداجو در زندان است. خانم احترام شکوری از زنان مبارز و جسور و از افتخارات شهر سنندج است. مایلم در ابتدای کنگره یاد این رفقا و همرزمان عزیز را گرامی بداریم و بر تداوم مبارزه برای تحقق آرمان کمونیستی آنها و همینطور صف وسیع مبارزان راه آزادی و سوسیالیسم تاکید کنیم.
قاعدتاْ در مجامع کمونیستی سوال کلیدی برسر اینست که کمونیست ها در شرایط مشخصی که در آن قرار گرفته اند چه وظایفی دارند، بقولی «چه باید کرد» و «چه میتوان کرد» آنها که اساسا سوالاتی پراتیکی و به این اعتبار نظری و سیاسی هستند، چیست؟
کنگره یازدهم حزب و این مجمع کمونیستی نیز به طریق اولی با این سوال روبروست. چه باید کرد کمونیسم امروز چیست؟ ما در متن یک شرایط خطیر و متحول جهانی و منطقه ای کار و فعالیت میکنیم. در ایران که حوزه نفوذ و کار ماست نیز با یک جامعه ملتهب و خواهان تغییر روبرو هستیم. به این مباحث با تفصیل بیشتری در طول کنگره خواهیم پرداخت، اینجا بعنوان سرخط کار کنگره نکاتی را مختصرا اشاره میکنمِ؛
تشدید کشمکش و رقابت قدرتهای سرمایه داری و جنگهای ارتجاعی که از کشورهای خاورمیانه تا آفریقا و آسیا و اروپا در جریان است، صرفا جلوه هایی از تقابلهای حادتر برسر بازسازی بورژوایی جهان سرمایه داری است. کل ساختارها و ارکانی که به چهارچوبهای نظم سرمایه داری بعد از جنگ دوم جهانی شکل داده بودند، دستخوش تغییرند. این ضرورت در پایه ای ترین سطح و بدواْ محصول تحولات اقتصادی و تکنولوژیکی، سر باز کردن مسائل لاینحل بعد از پایان جنگ سرد و جهان دوقطبی، عروج قدرتهای جدید اقتصادی، رقابتها و تقابلهایی که این روند برسر مسائل استراتژیک و ژئوپولیتیک بیش از پیش روی صحنه آورده است، پاسخ به نیازهای سرمایه داری در قرن بیست و یک و تحولات عظیمی است که دنیای امروز با آن روبروست.
تحولاتی که امروز در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و کل قلمروهای زندگی اجتماعی با آن روبرو هستیم، در قیاس با آغاز این روند در دهه هشتاد و سپس پایان جنگ سرد در دهه نود، غیر قابل تصور است. با پایان جنگ سرد قرار بود «غرب پیروز» و در راس آن آمریکا، «نظم نوین جهانی» را مستقر کند. نظمی که «طلوع خونین آن» با حمله به عراق آغاز شد و در مدت کوتاهی به گِل نشست. در دو دهه اخیر و امروز بیش از هر زمان آن ائتلافی که بنام «غرب» و «جهان آزاد» معرفی میشد، دچار تشتت و بحران است و ارکان اساسی آن در یک سیر تجدید نظر و تحول اند. دنیا فاقد یک رهبری پذیرفته شده و چهارچوبهای قوام یافته و باثبات است، در واقع جنگ و رقابت برسر رهبری و چهارچوبهای جدیدی است که قرار است در قرن بیست و یکم روی ویرانه های دنیای بعد از جنگ دوم جهانی در قرن بیستم بنا شود.
اگر سرمایه داری امروز در مهد دمکراسی آمریکا و در قاره سبز، فاشیسم بیرون میدهد، به معنی اینست که در قلمرو سیاست نیز گرایشات کلاسیک تر مانند محافظه کاری و کنسرواتیسم، لیبرالیسم و سوسیال دمکراسی، سپر انداخته اند و افقی برای رهبری سیاسی سرمایه و بازتولید آن ندارند. حتی جناح های چپ مرکز که دوره ای در کشورهای مختلف از یونان و اسپانیا تا آمریکا و بریتانیا علیه سیاستهای ریاضت اقتصادی خودی نشان دادند و بسیاری از ناراضیان و معترضین را موقتاْ جذب کردند، یک به یک تسلیم دست راستی ترین پلاتفرهای بورژوازی شدند و یا راساْ مجری همان سیاستها شدند.
عروج و قدرتگیری فاشیستها و راست افراطی یک علامت است. وقتی بحران و بن بست سرمایه بحدی میرسد که سرمایه داری نیازمند یک بازسازی و بازتعریف است، در دوره هائی که یک شیفت تاریخی ضروری شدند، فاشیسم و ناسیونالیسم افراطی و جریانات مشتق از آنها اعم از قومیگری و مذهب میداندار میشوند. اینها خود نیروی انکشاف سرمایه داری در یک درازمدت اقتصادی نیستند بلکه عصای دست طبقه حاکم برای برون رفت از بحران اند. این تشدید مبارزه طبقاتی است که عروج این نیروهای دست راستی را الزامی میکند. تشدید مبارزه طبقاتی، چه در درون طبقات حاکم و چه میان اردوهای متخاصم کار و سرمایه، مانند همیشه تاریخ موتور محرکه این کشمکش ها و رقابتهای حاد هستند.
لذا در بحث چه باید کرد کمونیسم امروز، به همان اندازه که بورژوازی تلاش دارد مُهر خود را بر سیمای آتی جهان بکوبد و برای یک دوره قابل پیش بینی منافع سرمایه را از طریق تشدید استثمار کار سازماندهی کند، کمونیسم و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر این فرصت را دارد که مُهر خود را بر تحولات تعیین کننده و دورانساز بکوبد. بازسازی سرمایه داری به یک جهان چند قطبی و تداوم اوضاع موجود در شکلی فجیع تر محتوم نیست، میتواند با تکیه به رشته ای از انقلابات و برآمدهای اعتصابی و توده ای کل تصویر یا بخشی از آن عوض شود. این هم یک تجربه تاریخی ماست.
اوضاع منطقه خاورمیانه، با فرض ویژگیهای منطقه ای بمثابه یک کانون قدیمی بحران، مسائل مطرح آن و تحولاتی که در دو سه دهه اخیر از سرگذرانده است، جدا از متن جهانی کشمکشهای جاری نیست. اتفاقا کانونهای جنگ و بحران از کشورهای خاورمیانه اسلام زده تا شرق آسیا و اوکراین و آفریقای کودتا زده، از جبهه های جنگ و رقابت برسر نیازهای سرمایه داری امروز و تحولات آنند. اگر تفاوتی در این کشورها هست اینست که در آن فاشیستهائی مانند نتانیاهو و خامنه ای و اردوغان و طالبان و امثالهم سلطنت میکنند و توحش و سرکوب و استثمار را بحدی رسانده اند که ترامپ ها و برلوسکونی ها و لوپن ها «دمکرات» و «لیبرال» جلوه کنند.
مسئله کلیدی در خاورمیانه نیز رهائی از سلطه اسلام و حکومتهای مذهبی و استبدادی سرمایه، پس راندن بربرهای فاشیست یهودی و اسلامی و قومی که بخون هر مخالفی تشنه هستند، بمیدان کشیدن سکولاریسم و برابری طلبی و رهائی از فقر و فلاکت عظیمی است که حکومتهای سرمایه داری صدها میلیون انسان را به آن محکوم کرده است.
ایران بعنوان یک کشور مهم خاورمیانه و حوزه نفوذ کار ما، بیش از هر زمان دستخوش تحول است. کشوری که سنت چند انقلاب و تحول مهم را در قرن بیستم دارد و طی یکدهه گذشته برآمدهای توده ای عظیم را پشت سر گذاشته است. کشوری که یک کانون اعتصاب و اعتراض کارگری در مقیاس وسیع است و نمیتوان به نمونه مشابهی در منطقه و کشورهای دیگر اشاره کرد. کشوری که زنان در آن برای اولین بار وسیع ترین خیزش زنانه را علیه سمبل اسلامیت و آپارتاید انجام داده اند و شیپور سرنگونی دولتهای اسلامی در منطقه را بصدا درآورده اند. کشوری که نسل جدیدیش رادیکال و هشیار است و ماتریال اجتماعی یک تحول عظیم است.
ایران به نظر ما تنها کشور در منطقه و شاید در جهان است که پتانسیل یک انقلاب عظیم کارگری را دارد. تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی قطعی است اما این تعیین تکلیف دو سویه بیشتر ندارد: یا تحول سیاسی تحت یک پرچم راست و امروز باید گفت فاشیستی و سناریو سیاهی و ضد جامعه، بسان همین هائی که در ایندوره روی صحنه آمدند صورت خواهد گرفت، و یا با یک پرچم چپ و کارگری و سوسیالیستی که حزب کمونیست کارگری – حکمتیست و صفی از کمونیستهای ایران و کارگران رادیکال و سوسیالیست برای آن تلاش میکنند.
کمونیسم امروز راه های زیادی برویش باز نیست و درعین حال تنها راه نجات بشریت از منجلاب سرمایه داری است. نه فقط در مقابل تعرض فاشیسم و ناسیونالیسم افراطی باید پرچم کمونیسم و وحدت طبقاتی کارگران و انترناسیونالیسم کارگری را برافراشت، نه فقط باید بار دیگر جنبشهای ضد فاشیستی و ضد کاپیتالیستی وارد مصافی میلیتانت علیه تعرض فاشیسم و ناسیونالیسم شوند، بلکه در کشوری مانند ایران یا هر کشور مشابه که بحرانها و کشمکشهای اخیر فرصتی برای ابراز وجود کمونیسم و جنبش طبقه کارگر باز میکند، بدون شبهه و با اعتماد بنفس پرچم انقلاب کارگری علیه سرمایه داری و وضع موجود را برافراشته تر کرد.
برای این کار و پیشروی و پیروزی کمونیسم در ایران ما نیازمند مجموعه ای از اقدامات، طرح ها، رفع محدودیت های طبقه کارگر و مبارزه توده ای، سازماندهی نیروی مادی این تحول، تعرض فکری و سیاسی به مدافعان وضع موجود در بستر اصلی سیاست و جناح های چپ توجیه گر و موئتلف آن در حاشیه سیاست هستیم. امروز بورژوازی هیچ تردیدی ندارد که هرآنچه روزی تحت عنوان حق و حقوق ناچار شده بود بپذیرد، پس بگیرد و حتی رقبای بغل دستی سرمایه دار خود را با داغ «کمونیسم» بکوبد.
امثال ترامپ در آمریکا به کاملا هریس و دمکراتها میگوید «کمونیست» و سلف ایرانی سلطنت طلبش به جمهوری اسلامی میگوید «سوسیالیستی»!! اینها صرفا پروپاگاند سطحی نیستند، وحشت بورژوازی از پتانسیل طبقه کارگر و کمونیسم در دوره خطیر کنونی را بیان میکنند. لذا کمونیست ها موظف اند بیش از هر زمان و با افتخار پرچم سرخ کارگری و کمونیسم را برافرازند و برای پیروزی سوسیالیسم و رفع موانع آن آستین ها را بالا بزنند. حزب کمونیست کارگری – حکمتیست به این سنت تعلق دارد و این کنگره باید یکبار دیگر براین مهم و تعهد حزب برای دخالت در تحولات ایران با یک برنامه و پرچم کمونیستی و برای متحد کردن نیروی طبقه کارگر و سوسیالیسم تاکید و تلاش کند.
راه دیگری به روی ما باز نیست، جهان و منطقه و ایران برسر یک دو راهی دورانساز است که سرنوشت نسلهای متمادی را رقم میزند: یا سرمایه داری و نیروهای متعددش با جلوداری فاشیستها و عقب مانده ترین و مرتجع ترین نیروهای سیاسی، طبقه کارگر و اردوی آزادیخواهی را میکوبند و دور جدیدی از استثمار خشن و بربریت سرمایه داری را سازمان میدهند، و یا طبقه کارگر و کمونیسم رادیکال کارگری ترمزی براین قطار مرگ و خون میزند و طرحی نو درمیاندازد.
انتخاب سیاسی و اراده انقلابی دو عنصر کلیدی در مسیر تلاش بشر و همه ما است. کمونیسم میتواند و باید بار دیگر در مقیاس اجتماعی یک سنگر مقاومت، سنگر تعرض انقلابی علیه نظم کنونی باشد. این کنگره میگوید: رفقای کارگر، کمونیست ها، همرزمان، انقلابیون، متحد شویم! برای جنگی بی امان با بورژوازی در جهان و منطقه و ایران! برای یک رهایی همه جانبه، برای یک جامعه آزاد و خوشبخت و مدرن سوسیالیستی!
متشکرم.
مارس ۲۰۲۵