سیاوش دانشور- در باره شعار “دستمزد عادلانه”!
در هفته جاری و روزهای شنبه تا دوشنبه ۲۶ الی ۲۸ مهرماه، دهها اجتماع کارگری و تجمع اعتراضی در چهارگوشه ایران شکل گرفت. اعتصاب گسترده و موفق زندانیان قزلحصار در تعدادی از اجتماعات کارگری مورد حمایت قرار گرفت و حضورِ مُستمرِ خانوادههای زندانیان مقابل زندانها و مجلس از تودهایتر شدن خواست لغو اعدام و پیوند بیشتر همصدائی در جامعه سخن میگوید. اعتراضات کارگری از جمله در بخشهای مختلف شرکت نفت از جمله در فلات قاره منطقه سیری، لاوان، پایانههای نفتی خارک، سکوهای رسالت و رشادت، پتروشیمی ایلام، پرستاران اهواز و دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه صورت گرفت. بازنشستگان صنعت نفت در تهران و اهواز، بازنشستگان تامین اجتماعی در شهرهای کرمانشاه، رشت، اهواز، شوش، بازنشستگان صنایع فولاد در اصفهان، بازنشستگان مخابرات در شهرهای تهران، اصفهان، شیراز، تبریز، ارومیه، کرمانشاه، مریوان، همدان، بیجار، زنجان، سنندج و اهواز، تجمعات اعتراضی برگزار کرداند.
در اجتماعات کارگری شعارهای مختلفی طرح میشوند. از جمله در کرمانشاه شعار مناسب “نه جنگ میخوایم، نه کشتار ، رفاه میخوایم ماندگار” طرح شد. پرستاران اهواز مقابل استاندار علیه بردگی اعتراض کردند و شعارهایِ؛ “پرستاریم نه برده” و “دستمزد عادلانه حق مسلم ماست” سر دادند. هیچ سخنی گویاتر از فریاد علیه بردگی نیست، اما وجه دوم شعار پرستاران عزیز اهواز، یعنی “دستمزد عادلانه” در عین خوشآوا بودن، بر تداوم بردگی تاکید دارد؛ بردگی مزدی!
زمانی دور جنبش کارگری در انگلستان این شعار را پرچم مبارزه خود برای افزایش دستمزد کرده بود. اینکه جنبش کارگری در انگلستان در زمان جنبش چارتيستی شعار “دستمزد عادلانه برای روزکار عادلانه” را طرح کرد، موجبی برای طرح وارونه این شعار در قرن بیست و یکم نیست. امروز نه کارگران انگلستان و نه کارگران هیچ جای دنیا، با توجه به تغییراتی که در بارآوری کار صورت گرفته است، این شعار را طرح نمیکنند. تکرار موسمی این شعار در اجتماعات کارگری در ایران تنها تصویر مبهم و محدودی از خواستهای برحق کارگران میدهد. چرا؟
واقعیت اینست که دستمزد در سرمایهداری هیچوقت “عادلانه” نیست. کار مزدی نماد بردگی مدرن یعنی بردگی مزدی است. بردگی مزدی را هرچه مَرمَت و بَزَک کنیم هنوز بردگی است. مبارزه برای افزایش دستمزدها و خواست دستمزد مکفی و جوابگوی رفع نیازهای انسان امروز، خواست واقعیتر و دیرینهتری است. کارگران در چهارچوب این نظام تلاش میکنند بخشی از ارزش اضافه تولید شده را با مبارزه و جانفشانی بازگردانند و یا با اعتصابات و مبارزات قهرمانانه تلاش دارند موقعیت کارگر را در مقابل سرمایهدار در مبارزه طبقاتی مساعدتر کنند. این مبارزه دائمی و بیوقفه است چون در زندگی واقعی و مکانیزم مادی مبارزه کارگر در نظام کنونی ریشه دارد. اما همین مبارزه را گرایشات اجتماعی متفاوت به سبک و سیاق اهداف اجتماعی و طبقاتیشان منعکس میکنند. نگرش کارگر کمونیست و سوسیالیست در مبارزه برای افزایش دستمزد همان نیست که گرایشات رفرمیست و سندیکالیست، تودهایستی، یا تمایلات دولتی و شورای اسلامی و هواداران جناح خشکه مقدس رژیم موسوم به “عدالتخواه” منعکس میکنند.
اما در مورد “دستمزد عادلانه” باید گفت این “عدالت” همواره برای کارفرما وجود دارد و هرچه میزان استثمار و بخش ارزش اضافه و کار اضافه بیشتر باشد، هرچه کارگر کمتر مزد بگیرد و اسیرتر و سربزیرتر و قانعتر باشد، از موضع سرمایه “عدالت” بیشتری اجرا شده است، و برعکس؛ هرچه کارگر پرتوقعتر، مرفهتر و ایمنتر باشد، از نظر سرمایه “عدالت” اجرا نشده است. “مزد عادلانه روزانه در برابر کار عادلانه روزانه” از موضع و منفعت سرمایهدار یعنی مزد کمتر و ساعات کار بیشتر یا شدت کار بیشتر و تولید سود بیشتر. از نظر کارگر اما دقیقاً برعکس است و هرچه این مقیاسها در قلمروهای مختلف به ضرر کارفرما و بنفع کارگر باشد، صرفاً گوشه ای از آلام بردگی کارگر در مناسبات کنونی را کم کرده است اما هنوز بردگی مزدی است. “دستمزد عادلانه” در سرمایهداری بطور کلی و در کشورهای استبدادی مانند ایران بطور اخص، یک شعار نادرست و انحرافی است و هدف واقعی و درست نفی بردگی که توسط پرستاران فریاد زده میشود را جواب نمیدهد. شعار “نه جنگ میخوایم، نه کشتار ، رفاه میخوایم ماندگار” بر ماندگاری رفاه با چهارچوبها و معیارهای امروز تاکید دارد و بسیار گویاتر با وجه نفی بردگی است که پرستاران اهواز تاکید میکنند.
فردریش انگلس در یادداشتی کوتاه توضیح دقیقی در باره این شعار میدهد.
۲۲ اکتبر ۲۰۲۵
***
ضمیمه، مقاله کوتاه فردریش انگلس در باره؛
مزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه؟
خوب، اما مزد روزانه عادلانه و کار روزانه عادلانه چيست؟ و اينها چگونه به وسيله قوانينی که جامعه مدرن [بوروژوایی سالهای ۱۸۰۰]، همراستا با آنها موجوديت يافته و تکامل میيابد تعيين میشوند؟ برای یافتن پاسخی برای اين پرسش، بايستی نه به علم اخلاق يا حقوق و يا عدالت استناد ورزيم و نه به احساسات ظريف انساندوستانه و دادگری و حتی رحم و مروت دلسوزانه پناه جوییم. آنچه از نظر اخلاقی عادلانه است، آری حتی آنچه بنا به قانون عادلانه است، میتواند با آنچه از نظر اجتماعی عادلانه است، بسیار تفاوت داشته باشد. درباره عدالت يا بیعدالتی اجتماعی میتوان فقط به کمک يک علم داوری کرد، بهوسيله علمی که به واقعيات مادیِ توليد و مبادله میپردازد، يعنی علم اقتصاد سياسی.
خوب، اکنون بر اساس اقتصاد سياسی چه چيزی مزد روزانه عادلانه و کار روزانه عادلانه ناميده ميشود؟ خيلی ساده، سطح مزد، مدت زمان و شدت کار روزانه ای که بهوسيله رقابت ميان کارفرمايان و کارگران در بازار آزاد، تعيين میگردد. خوب، اینک که دستمزدها به اين نحو تعيين میگردند، چيستند؟
مزد روزانه عادلانه در شرايط عادی، مبلغی است که برای گذران زندگی کارگر ضروری باشد، یعنی هزینه زندگی که او بر اساس سطح زندگی، موقعيت خود و کشور لازم دارد تا قادر به ادامه کار و بقای نسل خود باشد. سطح واقعی مزد میتواند بنابر نوسانهای جاری بازار، گاهی بالاتر و گاهی پايينتر از اين میزان [دستمزد] باشد ولی در شرايط عادی اين مبلغ بايد به هر حال میانگینی از تمامی نوسانهای مزدها باشد.
کار روزانه عادلانه به معنی آن مدت از کار روزانه و آن شدت از کار واقعی است که در آن يک کارگر تمام نيروی کار يک روزکار خود را به مصرف رسانده باشد، بدون آنکه برای انجام کار در فردای آن روز و يا روزهای بعد از آن لطمه ای وارد آمده باشد. بر اين اساس، موضوع میتواند به شرح زير بیان شود: کارگر تمام نيروی کار يک روز خود را به سرمايهدار میدهد، يعنی تا درجهای که برايش شدنی باشد و بدون آنکه تکرار دوباره آن ناشدنی گردد. در برابر، او درست همان مقدار از نیازهای زندگی [حداقل] دريافت میکند که ادامه همان فعاليت را برای او امکان پذير میسازد، همين و نه بيشتر. بنا به سرشت اين قرارداد، کارگر هرچه بيشتر و سرمايه دار هرچه کمتر مايه میگذارد. اين کاملا گونهی ویژهای از عدالت است!
ولی، میخواهيم ژرفتر به این موضوع بپردازيم: از آنجا که از دیدگاه اقتصاددانان سياسی، مزد و مدت کار، بر پایه رقابت تعيين میشود، عدالت بايد به ظاهر چنين باشد که هردو طرف، در شرايط مساوی، نقطه حرکت عادلانه یگانهای داشته باشند. اما موضوع به اين صورت نيست. اگر سرمايهدار نتواند با کارگر به سازش برسد، اين امکان برای وی وجود دارد که در انتظار بماند و در اين مدت از سرمايه خود، زندگی بگذراند. اما کارگر قادر به اين کار [بدون کار] نيست. او فقط از دستمزدش زندگی میکند و به اين جهت بايد در هر زمان، در هرجا و زیر هر شرايطی به کار بپردازد. برای کارگر، نقطه حرکت عادلانهای وجود ندارد کارگر به علت گرسنگی در وضع کاملا نامناسبی قرار دارد. با وجود اين، بنا به اقتصاد سياسی طبقه سرمايه دار، اين کمال عدالت است.
البته اين حداقل موضوع است. به کار بردن نيروی مکانيکی و دستگاههای ماشينی در حرفههای جديد و گسترش و تکامل دستگاه ماشينی در حرفههايی که فعلا رواج دارند، پیوسته و فزاینده “دستها” را از محل کار خود بيرون میراند و اين امر بسیار تندتر از به کار گماشتن “دستهای” زیادتر از نیاز توسط کارخانههای جديد کشور صورت میگيرد. اين “دستها” به عنوان يک ارتش ذخيره کامل در اختيار سرمايه قرار میگيرند. در مواردی که وضع بازار بد باشد، گرسنگی میکشند، به گدایی میپردازند، دزدی میکنند و با آنکه به کارگاه میروند (نگاه کنيد به صفحههای بعد)، درآن هنگام که وضع بازار خوب است، برای گسترش توليد، مورد استفاده قرار میگيرند و تا زمانی که نه تنها تمام مردان بلکه تمام زنان و کودکان، کار پيدا نکرده باشند – يعنی آنچه میتواند تنها هنگام اضافه تولید سرسام آور مورد داشته باشد – رقابت (ميان افراد) اين ارتش ذخيره، سبب پائين نگاهداشتن دستمزدها شده، سبب نیرومندسازی سرمايه در مبارزه علیه کارگران میشود. کارگران نه تنها در این مسابقه با سرمايه وضع بسیار نابسامانی دارند، بلکه بايد وزنه سنگينی را نیز که به پايشان بسته شده است، به همراه بکشند. البته اين امر از نظر اقتصاد سياسی سرمايهداری به معنی عدالت است! اینک به این بررسی می پردازیم که سرمايه با کدام منبع میخواهد اين دستمزد کاملا عادلانه را بپردازد. طبيعی است بهوسيله سرمايه. ولی سرمايه که ارزشی نمیآفریند و به استثنای ملک و زمين، [نیروی] کار تنها آفریننده ثروت است. سرمايه چيزی نيست بهجز انبوهی از محصول کار. بنابراین چنين نتيجه گيری میشود که مزد کار بهوسيله خود [نیروی] کار پرداخت میشود و کارگر دستمزدش را از محصول کار خود دريافت میکند. بنا به آنچه معمولا عدالت ناميده میشود که:
مزد کارگر بايد عبارت از محصول کار او باشد و اين، بر اساس اقتصاد سياسی عادلانه نيست. برعکس، محصول کار کارگر نصيب سرمايهدار میشود و کارگر جدا از نیازهای زندگی خویش چيزی به دست نمیآورد. به این گونه، سرانجام و پایان اين مسابقه غير عادی رقابت “عادلانه”ای است که محصول کار کسانی را که کار میکنند، گریز ناپذير در دست آنهايی که کار نمیکنند انباشته میسازد و محصول کار در دست آنها، به ابزاری نيرومند، برای به بردگی گرفتن کسانی که آنرا تولید کردهاند، تبدیل میشود.
مزد روزانه عادلانه برای کار روزانه عادلانه. درباره کار روزانه عادلانه – که عادلانه بودن آن نيز درست از قماش همان عادلانه بودن دستمزد است – بايد نکاتی گفته شوند. اما، به ناچار این موضوع را به زمان ديگری وامیگذاریم. از آنچه بیان شد، آشکار میگردد که اين شعار قديمی، کهنه شده است و امروز ديگر اعتباری ندارد. عدالت اقتصاد سياسی، به راستی عدالتی که سبب تثبيت قوانين حاکم بر جامعه کنونی شده است، عدالتی کاملا يک جانبه بوده و به سود سرمايه دار است. از این روی، بايد شعار انتخاباتی قديم را برای هميشه بهخاک سپرد و شعار ديگری را جایگزین آن کرد. اين خود رنجبران ند که بايد صاحب ابزار کار، مواد خام، کارخانه ها و ماشينابزارها باشند.
فريدريش انگلس
