سیاوش دانشور- حمله نظامی هماهنگ شده، دیپرشن اپوزیسیون راست
در بیانیه پلنوم ٤٩ حزب کمونیست کارگری – حکمتیست از جمله تاکید کرده بودیم؛ “حمله نظامی ارتش اسراییل به مراکزی در ایران قریب الوقوع است”، بامداد شنبه ٥ آبان ١٤٠٣، این حمله در سه مرحله صورت گرفت. ارتش اسرائیل میگوید به دهها هدف در چندین موج و در نقاط مختلف ایران حمله کرده است و بر اثر این حملات “زیرساختهای نظامی، از جمله تواناییهای دفاع هوایی و موشکهای بالستیک” رژیم ایران آسیب دیده است. رسانه های رژیم اسلامی ابتدا منکر هر حمله ای شدند. تا ساعت ۵ صبح ایران، چند استاد دانشگاه طرفدار رژیم که با تلویزیون الجزیره گفتگو میکردند، از هر حمله ای اظهار بی اطلاعی کردند. نهایتا رسانه های رژیم از عملیات پدافند و بالاخره کشته شدن چهار ارتشی و خسارات جزئی حرف زدند. اظهارات رسمی تر بعدی سران رژیم دال بر کوچک نشان دادن موضوع و عدم نیاز به واکنش بود. این اظهارات و دامنه محدود حمله و هماهنگی صورت گرفته، بیشتر بر موفقیت سیکل دیپلماتیک در کنار رجزخوانی جنگی دلالت دارد.
این حمله ای بود که از قبل به رژیم ایران اطلاع داده شده بود و طرفین از دامنه و چهارچوب آن خبر داشتند. بیرون روند بند و بست و دیپلماسی، عده ای تمام امید و آرزویشان را به این حمله گره زده بودند و این توهم را دامن میزدند که قرار است حمله نظامی اسرائیل مقدمه ای برای سرنگونی رژیم اسلامی باشد. برخی مانند سلطنت طلبان و هواداران حمله نظامی که برای “بی بی جون” هورا میکشیدند و در سیمای نتانیاهو “سردار آزادی خاورمیانه” دیده بودند، همینطور فرصت طلبانی شبه چپی که در باد میلیتاریسم و تروریسم دولتی موج سواری میکردند و سر از پا نمی شناختند، بدجوری دیپرس شدند.
توکل سیاسی این بخش به ماشین جنگی و “بمبهای آزادیبخش”، آنهم با توجیه “مبارزه با جمهوری اسلامی”، تصویر پشت سکه محافل مرتجع و دست راستی محور مقاومتی و کسانی است که با توجیه “مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم”، یا در رکاب نظام شمشیر میزنند و یا با “فرعی کردن مبارزه با رژیم و مقابله با جنگ و امپریالیسم” تاکید دارند؛ هر دو، با ادله ها و درک منافع مشخص خود، جانب یکی از جنگ طلبان و ارتجاع سیاسی و مذهبی سرمایه ایستاده اند.
بموازات بند و بست با رژیم جمهوری اسلامی، در عراق و سوریه نیز تقابل با موئتلفین جمهوری اسلامی برای تحمیل تغییراتی تشدید شده است. بازگرداندن دولت بشار اسد به چهارچوب کشورهای عربی و بازگرداندن نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه و تعیین تکلیف با حشد الشعبی در چهارچوب نیروهای نظامی و دولت عراق، باضافه تحولاتی در کردستان عراق از اجزای این روند است. در حال حاضر، امکان یک جنگ گسترده تر وجود ندارد و یکی دو مورد موشک پرانی اجباری آتی، مشخصه روند گسترش جنگ نیست، برعکس رسیدن به نقطه سازشی جدید است. تاکید این جنبه ضروری است که در سیاست خاورمیانه هر بند و بست و سازش نیروهای ارتجاعی با اعمال فشار اقتصادی و دیپلماتیک و نظامی همراه است. موضوع این یا آن نیست، مسئله روند جاری و عدم مطلوبیت جنگ تمام عیار برای بخشهای مهمی از بورژوازی است.
سیاست سرنگونی جمهوری اسلامی در دستور کار روز آمریکا و دول غربی و اسراییل نیست، سیاست آنها مهار رژیم ایران و تحمیل توازن قوای جدیدی به جنبش اسلام سیاسی در منطقه است. به این اعتبار و تا اطلاع ثانوی و شرایطی که واقعا جنگ برای همه رقبای جهانی و منطقه ای ضروری شده باشد، حتما با درگیری های جبهه ای و متفرقه روبرو خواهیم بود اما فعلاً ورود به جنگی تمام عیار با پیامدهای وحشتناک در منطقه موضوعیت ندارد.
٣٠ اکتبر ٢٠٢٤