در باره بیانیه دفتر سیاسی:

تحولات سیاسی جدید و مسئله سرنگونی

گفتگو با سیاوش دانشور، سعید یگانه، ملکه عزتی و همایون گدازگر

کمونیست هفتگی: در نشست اخیر دفتر سیاسی حزب حکمتیست سندی راجع به تحولات سیاسی جدید ایران تصویب شد. این بیانیه مدعی است که “سرنگونی جمهوری اسلامی در دستور روز جامعه است”. تحلیل حزب از وضعیت سیاسی ایران چیست و چرا سرنگونی را در دستور روز جامعه میداند؟

سیاوش دانشور: این صرفا ادعا یا مشاهده ما نیست، یک واقعیت ابژکتیو جامعه و یک نگرانی و مسئله روزمره خامنه ای و سران رژیم اسلامی است. سرنگونی خواهی برخلاف اظهارات سبک و سطحی مفسران و ژورنالیستهای اصلاح طلب محصول تبلیغات احزابی مانند ما نیست، یک حقیقت عمیق و ریشه دار در جامعه است. نه سرنگونی و نه وقوع انقلاب محصول تبلیغات کمونیست ها و رادیکالها نیست، اینها مکانیزم جامعه برای برون رفت از بحران است وقتی که دیگر روشهای رفع بحران امتحان شدند و پاسخ نداده اند. یک جامعه و بویژه نسل جدید و زنان نمیخواهند زیر یوغ رژیم اسلامی زندگی کند. نسلی که سهمش را از آینده میخواهد، نسلی که از کار و آموزش و سلامت و زندگی محروم شده و مُسبب وضع کنونی را کسانی میداند که در راس امورند. آنچه که به ما مربوط است این واقعیت است که بارها در اوج نمایش اصلاح طلبی و مدنی چیگری “دگراندیشان” دیروز شکنجه گر اعلام کرده بودیم؛ خواست سرنگونی و شعارها و سیاستهای دیرین ما کمونیست با تمایلات و خواستهای کارگران و مردم آزادیخواه خوانائی و انطباق کامل دارد. امروز دیگر کسی از کشمکش و جدال دو جناح در حکومت که یکی شان خشکه مقدس تر است و دیگری طرفدار رفرم و رابطه با غرب و تنش زدائی است، صحبت نمی کند. همه به غول از شیشه درآمده ای خیره شدند که تا چند سال قبل حتی برسمیت نمی شناختند. دوره دفاع فالانژیستی اصلاح طلبان و رسانه ها از “اسلام خوش خیم” مدتهاست سپری شده و عناصر آن یا زیر عبای خامنه ای سنگر گرفتند و یا به کمپ جریانات راست در اپوزیسیون پیوستند. هم جامعه و هم حکومت، با یک اختلاف فاز، معادله دو جناح را کنار گذاشتند. جامعه در دیماه نود و شش میخ آخر را بر تابوت اصلاح طلبی حکومتی کوبید و تقابل با حکومت را تا امروز بیوقفه ادامه داده است. همین جنبش خامنه ای را ناچار کرد که از سیاست اتکا به دو بال نظام عبور کند، با تغییر آرایش درون حکومتی و فشرده شدن خود را برای رودروئی با جنبش رو به رشد اعتراضی و سرنگونی خواه آماده کند.

سرنگونی در دستور روز جامعه است چون بحران حکومت اسلامی و سرمایه داری ورشکسته و به بن بست رسیده ایران پاسخ درون حکومتی ندارد. امروز این حرف قدیمی ما که رفع این بحران نه فقط در چهارچوب جمهورى اسلامى ممکن نیست، بلکه با تعمیق ناگزير آن زمینه ساز سرنگونی خویش را فراهم می آورد، به آگاهی عمومی بدل شده است. حکومت اسلامی وصله ناجوری به پیکر آن جامعه است، نه فقط هر روز بیشتر از دیروز جامعه حکومت را پس میزند و علناً شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” سر میدهد، بلکه جنبشی متمایز با دوره انقلاب ٥٧ است. امروز با جامعه ای روبرو هستیم که در شکل جنبشی و با خواستهای مشخص و مربوط اعتراض می کند، جامعه ای که نیاز اتحاد و همبستگی را درک میکند و از چرندیات آخوندها و اسلامیون منزجر است. کمتر کشوری در منطقه و جهان هست که بطور مستمر در اعتراض و اعتصاب باشد. قریب دو هزار اعتصاب و اعتراض در دوره ای که به حکم جنایتکارانه خامنه ای کرونا کرور کرور انسان درو میکند، عجیب می نمایاند. بحران رژيم اسلامى از بنيادى ترين خصوصيات جامعه و اوضاع سياسى ايران ناشى ميشود. تحمیل شکست سنگین و مفتضحانه به حکومت در نمایش انتخابات که بسرعت با امواج اعتصابات کارگری و اعتراضات شهری در خوزستان و دیگر شهرهای ایران ترکیب شد، گوشه ای از پتانسیل قدرتمند سرنگونی خواهانه را منعکس میکند.

مبانی تحلیلی ما از وضعیت سیاسی ایران و جدالهای اساسی امروز بعنوان مفروضات تحلیلی اثبات شده و داده سیاست است. راست و چپ در مقیاس جامعه خود را برای سرنگونی و قدرت سیاسی آماده می کنند. هر دو اردوی اجتماعی در سرنگونی ذینفعند اما اهداف متمایز و متخاصمی را دنبال می کنند. یکی دنبال اعاده نظم قدیم است و دیگری دنبال تغییر ریشه ای و رادیکال آن. یکی از سرنگونی سناریوی دست بدست شدن قدرت را دنبال می کند و دیگری یک انقلاب عظیم اجتماعی. سرنگونی خواهی حرف اول را در سیاست ایران میزند و سرنگونی خواهان به دو کمپ اجتماعی – طبقاتی متمایز تعلق دارند. جدال برسر سرنگونی حلقه ای از جدال وسیعتر کارگر و کمونیسم برسر دولت و قدرت سیاسی و نظام آتی است. حزب حکمتیست بعنوان جزء لایتجزای جنبش سوسیالیستی و کمونیستی طبقه کارگر در تحولات جاری برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، کسب قدرت سیاسی و ایجاد یک نظام سوسیالیستی مبارزه و تلاش می کند.

کمونیست هفتگی: اسناد و تحلیل های حزب از اوضاع سیاسی، بر قطبی بودن جامعه و سیاست بعنوان یک مشخصه مهم وضعیت کنونی تاکید میکند. این ارزیابی بر چه مبنائی است و چه استنتاجات سیاسی برای حزب دارد؟

سعید یگانه: همچنانکه در بیانیه به درست اشا ره شده است، یکی از مشخصات تحولات سیاسی کنونی در ایران قطبی شدن سیاست میان بورژوازی حاکم و طبقه کارگر و زحمتکشان به عنوان طبقه و قشر استثمار شونده در جامعه ایران است. مبنای این ارزیابی حضور پررنگ طبقه کارگر در اعتراضات و اعتصابات کارگری و مبارزه جاری در صحنه سیاسی ایران است که با بورژوازی حاکم در افتاده و اکنون به یک مبارزه و کشمکش سیاسی و طبقاتی آشکار تبدیل شده است. به همین دلیل است که بورژوازی حاکم به تغییر آرایش سیاسی در بالا و بکارگیری همه امکانات و ابزارهای سرکوب برای مقابله با جنبش سرنگونی و مبارزات رو به رشد کارگری روی آورده است. بویژه در سه سال گذشته با ابراز وجود رادیکال جنبش سرنگونی طلبانه مردم علیه رژیم جمهوری اسلامی، حضور طبقه کارگر با اعتصاب و مبارزه مداوم خود، ضمن دامن زدن به طرح خواستهای کارگری برای بهبود وضعیت معیشتی، از دامن زدن به مبارزه ضد سرمایه غافل نبوده و مستقیما علیه نظم سرمایه به میدان آمده و با حضور رهبران و فعالین سوسیالیستی در راس آن، بورژوازی حاکم را به وحشت انداخته است. امروز طبقه کارگر ایران بیش از گذشته در صحنه سیاسی ایران مدعی نه تنها برسر مطالبات کارگری و به یک اعتراض و اعتصاب روزانه روی آورده است، بلکه در دفاع از مطالبات و خواستهای سایراقشار تهیدست جامعه، زنان و کودکان به صدا درآمده است و به عنوان صاحب سیاست و جامعه علیه سرمایه داری و بورژوازی حاکم قدعلم کرده است.

برای یک حزب کمونیستی که سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و رفتن به طرف یک انقلابی سوسیالیستی را هدف خود قرار داده است، اتکا به جنبش طبقاتی کارگران و چفت شدن به این مبارزه و بخصوص رهبران و فعالین سوسیالیستی این جنبش، حلقه ها و بستر اصلی پیمودن این راه و قدرت گرفتن حزب است. براین مبنا فکر می کنیم که امروز در شرایط سیاسی متحول ایران و با حضور پر رنگ طبقه کارگر در صحنه سیاسی، برای اولین بار در این سطح از دخالتگری، دریچه ای به روی طبقه کارگر و احزاب کمونیستی از جمله حزب حکمتیست و مبارزان راه آزادی و سوسیالیست باز شده است و باید با تمام توان به استقبال آن رفت و درتقویت و گسترش آن تلاش کرد. استنتاجات سیاسی برای حزب حکمتیست این است که در این شرایط سیاسی، ضمن تلاش برای تقویت و قدرت گرفتن  جنبش سرنگونی مردم و اقشار تهیدست جامعه و جنبش برای زن و مرد، باید بیشترین انرژی خود را صرف دخالت و سازماندهی و قدرتمند کردن جنبش طبقاتی کارگران علیه نظم استثمارگر سرمایه و بورژوازی اسلامی حاکم بکار گیرد. واقعیت این است که دوره “همه با هم”ی به سر رسیده و تجربه تا کنونی به ما و طبقه کارگر و همه زحمتکشان می آموزد که باید با برنامه و با پلاتفرم کارگری به میدان آمد. توهمات غیر کارگری را به کنار زد و یکبار برای همیشه طبقه کارگر با حزب کمونیستی خود، با دامن زدن به اعتراض و اعتصاب و مبارزه طبقاتی، بیشترین سهم را در سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به عهده بگیرد و از طریق شوراهای کارگری قدرت را برای لغو بردگی مزدی و نظم کنونی به دست بگیرد. حزب حکمتیست تلاش می کند که افق مبارزه طبقاتی و سوسیالیستی را با اتخاذ سیاست و تاکتیکهای درست در جنبش جاری در ایران تسری دهد.

کمونیست هفتگی: بیانیه حزب از تغییر آرایش سیاسی در درون حکومت سخن میگوید. رژیم اسلامی از این تغییر آرایش کدام هدف را دنبال می کند و تا چه حد سیاست کنونی پاسخگوی آنست؟ چرا سرکوب دیگر کارکرد سابق را نداد و نمیتواند بقای حکومت را تضمین کند؟

ملکه عزتی: همانطور که خود شما هم اشاره کردید یک تغییر آرایش در حکومت و چیدن مهره های جدید، یک نیاز رژیم برای تامین بقای خود است. اما این تغییر آرایش ابدا ربطی به تامین منافع و حل مشکلات سلامت، رفاه و معیشت مردم ندارد. کل این تغییر و تحولات و دگرگونی مهره ها حربه هایی هستند برای خرید عمر بیشتر برای رژیم و چپاول ثروت و سامان جامعه برای یک دوره دیگر و طبعا مصون ماندن از پس لرزه های اعتراضات عظیم توده ای. این رژیم علیرغم هر تغییر و تحولی در سیاست و انتخاب مهره ها چه از اصلاح طلبان و چه از اصولگرایان، در نهایت همان رژیمی است که چهار دهه است سرکوب میکند، جنایت میافریند، اعدام و کشتار میکند و مردم محروم را در فقر و فلاکت نگاه داشته است.

بعد از اعتراضات عظیم دی و آذر ماه و رودررویی مستقیم مردم با حاکمیت و عوامل سرکوب آن ورق به نوعی برگشت و چهره خشن و سرکوبگر ۴۰ ساله این نظام برای مردم در کف خیابان تبدیل به یک قدرت پوشالی و قابل چلنج شد. در تداوم دی و آذر واهمه مردم از سرکوب رژیم و چهره مهیب جمهوری اسلامی بدرجات زیادی فرو ریخت و نهایتا تداوم اعتراضات دانشجویی، اعتراضات و اعتصابات عظیم کارگری، تحرکات زنان علیه تحقیر و سرکوب و تعرضات روزانه مردم درگیر کرونا و محروم از واکسن عرصه را بر رژیم و سران آن  تنگ کرد. در طی بحرانهایی که کل جامعه با آن رودررو بود از بی آبی، بی برقی، گرانی، بیکاری و بسیاری مشکلات دیگر، مردم معترض و خشمگین دریافتند چیزی برای از دست دادن ندارند و برای بقای زندگیشان خیلی سرراست سران بالای رژیم را مورد تعرض و حمله قرار دارند. اولین طلایه های این وضعیت سر دادن شعار سرراست مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی در خیابان بود. تردیدها و توهماتی که اصلاح طلبان حکومتی بخشا در طی این سالها برای امتیاز گرفتن از رژیم ایجاد کرده بودند هم فرو ریخت و صف معترضین مستقیما با کل حاکمیت روبرو شدند. محتمل ترین چشم انداز ادامه این وضعیت و تعمیق یافتن اعتراضات، فروپاشی کامل پایه های قدرت و حاکمیت جمهوری اسلامی و تقویت هرچه بیشتر خواست سرنگونی طلبی در میان مردم بود. انتخابات مفری شد که رژیم تکلیف خود را هم با خودی ها و هم با سایر جبهه ها روشن کند. سرانجام با برگزاری مضحکه انتخابات و حذف یکی دو مهره خودی و بیرون آوردن رئیسی از صندوق، استارت یک تغییر سیاست برای نجات رژیم زده شد.

با عدم شرکت گسترده مردم در انتخابات و  شکست فاحش در این مضحکه، رژیم عرصه را به توده های معترض و خشمگین در این میدان هم باخت. سپردن کلید ساختمان پاستور بدست رئیسی نه تنها کمکی به رژیم اسلامی نخواهد کرد و نه تنها حتی یک مشکل از مشکلات عدیده این رژیم را حل نخواهد کرد، بلکه حتی یک بحران ساده از مجموعه بحرانهای رنگارنگ حکومت را حل نخواهد کرد. در نهایت حکومت دوباره با توده های معترض و خشمگین با خواسته های بسیار گسترده تر و جدی تر روبرو خواهد شد. این بار بطور قطع سرنگونی طلبی در شکل رادیکالتری بستر اصلی این اعتراضات در کف خیابان و در اعتراضات و اعتصابات کارگری خواهد بود. چلنج اصلی دوره رئیسی یک کشمکش جدی طبقاتی در عرصه مبارزه علیه حکومت اسلامی علیه سرمایه و نظم موجود و بنیانهای اصلی آن خواهد بود. نه رئیسی نه هیچ عنصر دیگری از میان مهره های ریز و درشت این حاکمیت جوابگوی این وضعیت نیست. رئیسی و کابینه وی هم به شکست و ناکامی اهداف جمهوری اسلامی از این تغییر آرایش منجز خواهد شد. ما همراه با طبقه کارگر و توده های معترض و انقلابی اینرا تضمین می کنیم.

کمونیست هفتگی: در مورد سیاست حمایتگرانه آمریکا و دول غربی در قبال جمهوری اسلامی چه فکر می کنید؟ کدام منافع و درونما دول غربی را در کنار جمهوری اسلامی و دستکم سیاست بقای آن قرار میدهد؟ آیا نزدیکی و معامله و سازش دول غربی با جمهوری اسلامی تاثیری بر سرنگونی خواهی جامعه دارد؟

همایون گدازگر: حتی دونالد ترامپ که بیشتر از هر رئیس جمهور دیگری در ایالات متحده آمریکا علیه رژیم ایران شاخ و‌ شانه میکشید ‌و توافق برجام را معلق اعلام کرد، همواره با صراحت از مذاکره ‌و سازش با جمهوری اسلامی سخن می گفت ‌و در جریان رقابت انتخابات ریاست جمهوری آن را به یک تم تبلیغاتی تبدیل کرده و مکررا تاکید می کرد؛ اگر به بعنوان ریاست جمهوری آمریکا ابقا شود با جمهوری اسلامی به توافق خواهد رسید. جدا از هر روابط دیپلماتیک و دوره ای که سیاست آمریکا ‌و غرب براساس روش شناخته شده پراگماتیستی ۴۰ ساله گذشته خود با جمهوری اسلامی داشته اند، اما در پشت پرده تبلیغات و دیپلماسی سیال موجود، این منافع مادی و سیاسی مشترک دولت‌های غربی است که سیاست پایدارتر غرب و آمریکا را در ورای افت ‌خیز روابط دیپلماتیک تعیین می‌کند. در واقع وجود دومی برای خدمت به محکم کردن اولی یعنی حفظ منافع غرب وجود خارجی دارد.

سیاست اصلی آمریکا وغرب طی ۴ دهه گذشته هیچ زمانی رژیم چینج ‌و بطریق اولی سرنگونی از پائین جمهوری اسلامی نبوده است.  دلیل اتخاذ این سیاست از یک طرف شرایط اقتصادی و اجتماعی در خود غرب است که با تناقض و ‌چلنج های بسیاری روبروست، و از طرف دیگر بهم خوردن موازنه قدرت در خاورمیانه بین بلوک بندیهای سابق و تحمل عقب نشینی هایی به سیاستهای غرب و آمریکا برمیگردد. امروزه اروپا و آمریکا در میدان جنگ و اقتصاد و در نتیجه تاثیر گذاری سیاسی تحت فشار چین و روسیه و بلوک بندیهایشان هستند و برای بازی کردن با کارت یک جمهوری اسلامی رام شده در منطقه شب وروز می شمارند. علاوه بر پارامترهای فوق، اکنون دیگر قدرت نظامی و توان دخالتگری نظامی آمریکا بشدت کاهش یافته و از این گزینه برای پیشبرد سیاستهایش نمی تواند استفاده کند .

وبالاخره عدم یک آلترناتیو جدی بورژوایی بجای جمهوری اسلامی ‌و ترس از خروش جامعه ای رادیکال و متمایل به چپ که موجودیت جمهوری اسلامی را زیر سوال برده است، بورژوازی جهانی و غرب را مجبور می کند تا بی گذار به آب نزنند و شانس ماندگاری و رام کردن جمهوری اسلامی را نسوزانند.

اما در مورد اینکه‌ تکیه بر و مناسبات با غرب می تواند جمهوری اسلامی را از خطرسرنگونی برهاند، امروز حتی خودیهای دیروز هم یک جواب قاطع منفی برای آن دارند، چه برسد به کارگران و مردمی که خود عملا دست بکار برداشتن این بختک شوم برسر زندگی یک جامعه هشتاد ‌و‌چند میلیونی شده اند. مُسکن ها ‌و کمک های اقتصادی در برابر امتیاز گیری از جمهوری اسلامی ممکن است امکان نفس کشیدنهای هرازچندگاهی به جمهوری بدهد، ولی نجات جمهوری اسلامی دیگر غیرممکن است. قبلا ما می گفتیم جامعه حکم به رفتن جمهوری اسلامی داده است، امروز از حکم دادن فراتر رفته و دست بکار آن شده اند. ارتش استثمار شدگان طبقه کارگر حریف را برای برزمین کوبیدن به مصاف طلبیده اند و در سطوح مختلف با برپایی مجمع عمومی و فراخوان اعتصاب، مدرسه انقلاب را عملا دائر کرده اند. جنبش توده ای بی باک و جسورتر از هر زمان یک پای تحولات سیاسی است. تا جمهوری اسلامی وجود دارد این اقتصاد ورشکسته و دستگاه دزدی ‌و فساد اداری و تاریخ خونبار ۴ دهه حاکمیت فاشیستی اسلام سیاسی نخواهد توانست قد راست کند. رفتن جمهوری اسلامی به یک امر اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. صحنه “بالایی ها نمی توانند و  پایینی ها نمی خواهند“ جلو چشم مردم منطقه ‌و جهان خود نمایی می کند.

کمونیست هفتگی: بیانیه حزب بر اعتصابات کارگری و اعتراضات توده ای بعنوان دو رکن نبرد سرنوشت ساز مبارزه انقلابی علیه جمهوری اسلامی تاکید دارد. چرا؟ آیا قلمروهای دیگر کشمکش اجتماعی فرعی اند یا از اهمیت کمتری برخوردارند؟ ارزیابی و چشم انداز حزب از سیر اوضاع چیست و برای چه وضعیت محتملی آماده می شود؟

سیاوش دانشور: ما با یک جامعه در حال نبرد روبرو هستیم، جامعه ای ناراضی، عصبانی، منزجر از دروغ و فساد و سرکوب و ستم. طبیعی است اعتراض از هر منفذ جامعه به این وضعیت وجود دارد. اما خروجی این خشم و پتانسیل اعتراضی انباشت شده همواره خود را در اعتراضات توده ای علیه مسائلی مانند گرانی، کمبود برق، قطعی آب، بیکاری، واکسن، حق زندگی و سلامتی بیان می کند. دریچه بروز اعتراضات هرچه باشد، اینها حلقه های یک اعتراض بنیادی تر به وضع موجود و نخواستن حکومت اسلامی است. علت اعتراض وجود جمهوری اسلامی و بحرانهای لاینحلی است که در این حکومت پاسخی ندارد. اعتصابات کارگری شکل مشخص تر اعتراض جنبش طبقه کارگر علیه  طبقه حاکم و دولت اسلامی حافظ منافع کارفرمایان است. در سالهای گذشته اگرچه اعتصابات کارگری مقدمه خیزشهای توده ای بودند و خیزشهای توده ای به تحرک اعتصابی نیرو داده است؛ با اینحال کمتر با همزمانی اعتراضات توده ای و اعتصابات گسترده کارگری روبرو بودیم. مورد اعتصاب کارگران پروژه ای و پیمانی صنایع نفت و اعتراضات توده ای تیر ماه در شهرهای خوزستان و چند شهر دیگر ایران، از نظر فشاری که میتواند بر رژیم ایجاد کند مهم است. همینطور گسترش اعتراضات کارگری فرا- فابریکی، شهری و منطقه ای و سراسری که در سطح رشته ای هم اکنون محقق شدند، با همزمانی با اعتراضات توده ای یک گام مهم دیگر جلو میرود. این همه تلاش و ابتکار و اینکه راهی برای ابراز وجود قدرتمندتر پیدا شود، دلیلی جز اختناق و تناسب قوای موجود ندارد. روشن است با بهم خوردن تناسب قوا، که خود این محصول و نتیجه گسترش همین اعتراضات است، این جزایر ظاهراً از هم جدا مانند سیل جاری میشود. به هر حال ما باید تاکید کنم که ما درک تدریجی گرایانه از تحولات نداریم، نه موقعیت حکومت در داخل و خارج و نه رابطه آنتاگونیزه و خصمانه جامعه و مردم با حکومت، اجازه یک سیر تدریجی و طولانی را نمیدهد. در شرایط کنکرتی یک عمل انقلابی، یک ابتکار دقیق و جوابگو، میتواند مانند چاشنی انفجار عمل کند و پتانسیل اعتراضی را آزاد کند. برای ما اعتصابات کارگری موثر و اعتراضات توده ای قدرتمند و درهم آمیختگی اجتناب ناپذیر این نیروهای اجتماعی در عین جدا بودن شکل اعتراض و مکانیزمهائی هر کدام، دو رکن اساسی مبارزه انقلابی اند که طبقه سرمایه دار و دولتشان را هدف قرار داده است. سیاست ما گسترش این اعتراضات و اعتصابات و ترکیب آنها در اشکالی مقدور و موثر است.

آیا قلمروهای دیگر کشمکش اجتماعی فرعی اند یا از اهمیت کمتری برخوردارند؟ ابداً! برجسته کردن یک قلمرو و جبهه مبارزاتی به معنی نفی یا کمرنگ کردن جبهه های دیگر نیست. این مبارزه ای علیه تبعیض و نابرابری و بانیان آنست. مسئله زن یکی از مهمترین و کلیدی ترین مسائل جامعه ایران است، یا ضدیت با نمادهای اسلامی و حکومتی و اسلام بطور کلی موضوع کشمکش اند. فردا ممکن است نظر به بحرانهای تو در تو و فزاینده با سوالات جدید روبرو شویم. در یک جامعه هشتاد و چند میلیونی با معضلات پیچیده و مزمن، مسائل و سوالات پیش رو متنوع و زیادند. ما داریم راجع به قلمروها و سنگرهائی در نبرد جاری کنونی با جمهوری اسلامی، خط مشی و اشکال مبارزاتی که جنبش ما را قدرتمندتر میکند حرف میزنیم. بعنوان کارگر و فعال کمونیست ما باید در همه جبهه های مبارزه علیه تبعیض و نابرابری با پرچم کمونیستی حضور داشته باشیم.

پرسیده اید چشم انداز حزب از سیر اوضاع چیست و برای چه وضعیت محتملی آماده می شود. مشخصا سیر مبارزه علیه جمهوری اسلامی بدلیل محدودیتهای تحمیل شده و همینطور محدودیتهای جنبش سرنگونی و نیروهای درگیر در آن، قطعا افت و خیز خواهد داشت. با فرض برسمیت شناختن این محدودیتها و تلاش برای رفع آن، جامعه منتظر رفع کمبودهایش نمیشود چون شرایط وخیم واقعی اعتراض تولید میکند و در جامعه ای که مملو از خشم و اعتراض است، یک اعتراض ساده میتواند به پدیده دیگری بدل شود. خصوصیات جامعه تحت اختناق و بروزات آن همیشه ناظران را شگفت زده میکند. در واقعیت اما این روندهای واقعی و بنیادی تر جامعه اند که تحت فشار اختناق و سرکوب بدرستی دیده نمیشوند یا تصویری یک بعدی از یک واقعیت پیچیده و چند بعدی دیده میشود.

ما میگوئیم سرنگونی حکومت در دستور روز است و برای سرنگونی انقلابی کار میکنیم. برای چه آماده می شویم، طبعا باید برای سناریوهای مختلفی بدرجات مختلف آماده بود. آماده به معنی فکری و سیاسی، آماده به معنی نیروی اجتماعی، آماده بعنوان نیروی نظامی، آماده به معنی یک صف مستقل کارگری و کمونیستی با اهداف مشخص. اما بعنوان حزب سیاسی نمیتوانیم و نباید دنباله رو رویدادها باشیم. ما برنامه و سیاست و اهداف مشخصی داریم، تعلق جنبشی و طبقاتی مشخصی داریم، ما سوسیالیست و کمونیستیم و برای انقلاب کمونیستی مبارزه میکنیم. این فلسفه وجودی ما و هویت سیاسی ماست. پروژه ما سرنگونی انقلابی و تشکیل یک دولت انقلابی، بسط و انکشاف مبارزه سیاسی و طبقاتی از موضع دولت، درهم کوبیدن اساس دولت بورژوائی و خلع ید سیاسی و اقتصادی کامل آنست. واضح است که باید آمادگی های بسیار بیشتری داشته باشیم. صفی از نیروهای سناریوی سیاهی، نیروهائی که میشود از هرکدامشان یک طالبان و کارادیچ درست کرد، در صحنه حضور دارند و یا در تقابل با اهداف شریف کارگری سرهم خواهند شد. کمونیسمی که قدرت دفاع از جامعه و خود را نداشته باشد، قربانی دست و پا بسته این نیروهای مرتجع خواهد بود. ما یک ذره توهم به ماهیت جنایتکارانه بورژوازی ایران و برنامه های سیاسی شان نداریم. ما حزب صف مستقل کارگر و کمونیسم در ایندوره هستیم و یک شرط نجات جامعه از مخاطرات نیروهای ارتجاعی باقیمانده از حکومت و در اپوزیسیون اینست که کارگر و کمونیسم رهبر آزادی جامعه باشد. ما ممکن است با جنگهای نیابتی دولتها در منطقه و یا سناریوی آلترنایتو سازی روبرو شویم و قطعا بورژوازی بسادگی میدان را خالی نخواهد کرد. ما کمترین توهمی به ماهیت و عملکرد تاکنونی و ظرفیتهای ضد جامعه این سناریوها نداریم و در هر وضعیت مشخصی باید این قابلیت و انعطاف را داشته باشیم که در جبهه های متعددی بجنگیم. مسیر ما سر راست و ساده نیست، اما وسیع ترین نیرو بالقوه پشت آلترناتیو و راه حل کارگری کمونیستی ما خواهد بود اگر درست و سروقت عمل کنیم. گسترش مبارزه اعتصابی و مبارزه توده ای و حاکم شدن سیاستهای رادیکال به آن برای سرنگونی انقلابی، در عین حال مستلزم اینست که اردوی کارگر و کمونیسم و چپ جامعه، صف مستقل و آلترناتیو انقلابی خود را بمیدان بیاورد. این مهمترین وظیفه حزب بعنوان نوک فشرده این جنبش عظیم اجتماعی و طبقاتی است. در هر حال برای ما سرنگونی انقلابی تنها یک جزو ضروری و یک گام تعیین کننده برای استقرار یک حکومت انقلابی کارگری است.

کمونیست هفتگی: ارزیابی بیانیه دفتر سیاسی از وضعیت کنونی و آتی اپوزیسیون راست و جریانات بورژوائی چگونه است و معنای عملی و سیاسی این ارزیابی در جدال چپ و راست در پروسه سرنگونی چیست؟

سعید یگانه: واقعیت این است که در روند مبارزه جاری برای سرنگونی جمهوری، صف بندیهای راست و چپ حضور آشکار دارند و هر کدام تلاش می کنند از این مبارزه نیرو بگیرند و هژمونی خود را برآن اعمال بکنند. این تلاشها هم اکنون جاری است و در مبارزات جاری میان اقشار مختلف جامعه شعارها و اهداف آنان قابل روئیت است. اپوزسیون راست پروغرب که اعاده نظم قدیم بورژوازی در قالبهای جدید را در سرمی پروراند، با شکست پروژه های تاکنونی، امید به دخالت غرب و “رژیم چنج ” ناکام مانده است و در جهت انطباق خود با اوضاع سیاسی و رادیکالیسم موجود در مبارزات جاری قدم بر می دارند. اکنون همه جریانات پروغرب، ناسیونالیستها و اصلاح طلبهایی که از جمهوری اسلامی بریده اند صفوف خود را فشرده کرده و خود را با اوضاع سیاسی جدید در ایران هماهنگ می کنند. رضا پهلوی از سلطنت دست کشیده و جمهوری خواه شده و مدعی قدرت است. همه این جریانات که درگذشته، رفراندم و استعفای خامنه ای و مبارزه مدنی و بدون “خشونت” تاکتیکهای آنان را تشکیل می داد، امروز تحت فشار رادیکالیسم مبارزات جاری از این شعارها دست شسته و سرنگونی طلب شده اند.

حقیقت این است که همه این  نیروها از رضا پهلوی، جمهوری خواهان، ناسیونالیستها، اپوزسیون ملی اسلامی، مجاهدین، با هر ترکیب و پرچم و هر شعار و تاکتیکی به میدان بیایند، جملگی منافع بورژازی ایران را نمایندگی می کنند. از مذهب و ارتجاع حمایت می کنند. اهداف همه این نیروها حفظ نظم موجود با دستگاههای پلیس و نظامی و نهایتا دولت و پارلمان بدون آخوند است. معنای عملی و سیاسی این ارزیابی در جدال میان راست و چپ جامعه برای سرنگونی جمهوری اسلامی این است که، اولا این نیروها را نباید دست کم گرفت و در هر قدم از مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، اهداف و سیاستهای ارتجاعی و ضد کارگری آنانرا باید افشا و منزوی کرد. دوما، طبقه کارگر و سایر اقشار زحمتکش جامعه ایران در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی با هوشیاری، ضمن حفظ استقلال صفوف طبقاتی خود، اجازه ندهند که این نیروها در صفوف آنان رخنه کنند و از توان مبارزاتی آنان بهره جویند. به عبارت دیگر نباید اجازه بدهند که دگرباره توان اعتراض و مبارزات آنان را نردبان ترقی و پیشبرد اهداف ارتجاعی و ضد کارگری خود قرار بدهند.

و بالاخر، ما بعنوان حزب حکمتیست همراه با فعالین و رهبران سوسیالیستی و آگاهان صفوف طبقه کارگر، وظیفه داریم که قدم به قدم در مبارزه برای سرنگونی رژیم سرمایه داری اسلامی، ذره ای از افشای اهداف و سیاستهای اپوزیسیون بورژوازئی تحت هر پرچم و برنامه ای کوتاه نیائیم و در هر قدم از مبارزه، افق طبقاتی و کارگری را در جنبش جاری تقویت کنیم و خواستها و سیاستهای خود را به پرچم مبارزات جاری تبدیل کنیم. واقعیت اینست که آینده بعد از جمهوری اسلامی  را جنبشها و احزاب راست و یا چپ جامعه رقم خواهند زد. امروز کمونیستها و طبقه کارگر با بهره گرفتن از دستاوردهای تاکنونی این شانس را دارند که با منزوی کردن جریانات بورژوائی به قدرت نزدیک شوند و اهداف کارگری و انسانی  و برابری طلبانه خود را در جامعه تحقق ببخشند. 

کمونیست هفتگی: بیانیه حزب به یک خط مشی تاکتیکی اشاره دارد، رئوس این خط مشی چیست و تمرکزش کجاست؟

ملکه عزتی: در کل بیانیه تاکید بر تعمیق کشمکش طبقاتی، تعمیق اعتراضات توده ای و ورشکستگی سیاستهای جمهوری اسلامی و گسترده شدن خواست سرنگونی است. از نظر من نکات مهم در تاکید بر اعتصابات کارگری و  دامن زدن بر برپایی جنبش شورایی و ایجاد مجمع عمومی است. اعتراضات توده ای و اعتصابات کارگری بمثابه دو قلمروی سرنوشت ساز در مبارزه انقلابی علیه جمهوری اسلامی در این بیانیه دو نقطه تمرکز اساسی به حساب میاید. همچنان تاکید بر وظایف حزب حکمتیست در قبال مبارزات مردم هم از نکات مهم بیانیه میباشد. بیانیه این وظایف را اینگونه تعریف میکند بکار گیری تمام توان برای متحد و همگام کردن مبارزات کارگری و حضور در میدان مبارزه با تمام قوا حول شعارهای آزادی، برابری و رفاه.

بیانیه به دو نکته مهم دیگر هم تاکید میکند یک موقعیت نیروهای راست و پرو غرب و شکست پروژه آلترناتیو سازی و رژیم چنج و تلاش این دوره این نیروها برای هماهنگ کردن خود با موقعیت جدید. در بیانیه بدرستی بر موقعیت و جهتگیری سیاسی اینها تاکید میشود. در بیانیه به روشنی بر نقش این طیف بعنوان نمایندگان بورژوازی و حافظان نظم قدیم اشاره شده و همچنان بردست کم نگرفتن این صف و به شکست کشاندن طرحهای آنها با اتخاذ سیاست درست و روشن تاکید شده است. نکته مهم و برجسته و بنوعی حتی تعیین کننده برای حزب ما در این بیانیه از نظر من روشن تر کردن وظایف حزب در این دوره مهم و حیاتی است. در بیانیه در رابطه با جنبش کمونیستی کارگری بدرستی تاکید میشود که این جنبش تنها جنبشی است که با آمال و آرزوهای توده های میلیونی کارگران و مردم آزادیخواه و برابری طلب همراهی و خوانایی دارد. تاکید روشن و صریح بر یک انقلاب اجتماعی و برقراری یک نظام سوسیالیستی هم از نکات مهم بیانیه است.

کمونیست هفتگی: بیانیه حزب از سرنگونی انقلابی و یک آینده سوسیالیستی سخن میگوید. فراخوان حزب به جامعه و طبقه و نیروئی که باید این مسیر را طی کند چیست؟

همایون گدازگر: درست است. حزب حکمتیست همراه طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی و توده‌ای برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تلاش می‌کند. تاکید روی انقلابی بودن سرنگونی بخصوص در شرایطی که طیف ملون بورژوازی اپوزیسیون هم تحت فشار رادیکالیسم ‌جامعه دم از سرنگونی می زنند،  از هر زمان ضروری تر است. بخصوص معنای سرنگونی بسیار مهم است. از زاویه منفعت طبقه کارگر و مردم زحمتکش، سرنگونی جمهوری اسلامی فقط می تواند‌ درهم کوبنده، از پائین و انقلابی باشد .

جامعه و آینده سوسیالیستی آن هدف و داستان زندگی ما کمونیستها و حزب حکمتیست است. آلترناتیو چپ و راست دو احتمال واقعی بعد از جمهوری اسلامی هستند. حزب ما خود را بخشی از لشکری میبیند که ‌برای تحقق آلترناتیو سوسیالیستی ‌تلاش می کند و در این رابطه وظایفی را در دستور کار خود گذاشته است.

فراخوان ‌و تلاش ما ایجاد اتحاد هرچه وسیعتر در بین صفوف طبقه کارگر ‌در شرایط مبارزاتی کنونی ‌ است. مبارزه علیه تفرقه اندازی جمهوری اسلامی و سرمایه داران یکی دیگر از اولویت‌های حزب ماست. ناسیونالیسم ‌و ‌مذهب از عوامل مخرب درون جامعه و به تبع آن می توانند در صف جنبش سوسیالیستی و کارگری مزاحمت ایجاد کنند. باید با تاکید بر منافع طبقاتی و آگاهکری نقش آنها را خنثی کرد. از همه مهمتر تامین یک رهبری انقلابی و روشن بین و با نفوذ، فوکوس اصلی حزب حکمتیست است.

‌‌و بالاخره تکیه بر شورا و‌ مجمع عمومی که دیگر امروز وجود آنها امر واقع و ابزار پیشبرد مبارزه کارگران است، کلید پیشروی جنبش طبقاتی ماست. باید دستاوردهای تاکنونی را که به قیمت فداکاری رهبران کارگری بدست آمده اند پاس داشت و در گسترش و همه گیر شدن مجامع عمومی و ‌برپایی شوراهای کارگری و مردمی در همه جا کوشید.

***