بعد از حدود یکماه از طرح ترور توسط سازمان مهتدی علیه رهبری حزب حکمتیست در سال ۲۰۰۵ و تایید این مورد و موارد مشابه توسط اعضای سابق این جریان، تلاشی مذبوحانه از سوی رهبری و کادرهای این جریان صورت گرفته ، که می کوشند صورت مساله را عوض کنند. میخواهند جامعه به جای زیر فشار قرار دادن این جریان به دلیل تصمیمشان به اقدامات تروریستی متعدد، صورت مساله را فراموش کنند و به اختلافات سیاسی و قدیمی پاسخ گرفته در دوران حزب کمونیست ایران برگردند. اما جامعه هوشیار است و این بازی نمی تواند بر فشار افکار عمومی علیه شان تاثیرگذار باشد. در این دوره یکماهه شاهد هر نوع برخورد و جواب و شانتاژ و دروغ پراکنی از سوی مهتدی و حواریونش بودیم، اما دریغ از یک جواب سیاسی، یک پاسخ روشن و یک برخورد سیاسی. البته چنین انتظاری از این جمع غیر واقعی است. دست زدن به تبلیغات مسموم و غیر واقعی و تلاش برای برانگیختن احساسات عقب مانده، آخرین حربه تاکنونی این جماعت است. همه این مسائل و مباحث و تبلیغات برای بیرون بردن سازمان مهتدی از زیر نورافکن امروز جامعه کردستان است. کماکان سوال اصلی برای مردم مساله ترور مخالفین است. تلاش برای ترور رهبری حزب حکمتیست تنها نمونه ای از سابقه و تلاش این جماعت برای کار تروریستی است. به اذعان اعضای سابق این سازمان، طرح ترور داخلی خود را هم در دستور قرار داده اند و با دستور مستقیم شخص عبدالله مهتدی تلاشی برای این امر سازمان داده شده بود که نهایتا با شکست مواجه شده است.

سازمان مهتدی سعی می کند آب را گل آلود کند و با چنین برخوردهای نازلی و چنین تبلیغات سخیفی، تمام پرونده های خود را زیر فرش کند. اما نمیتواند. نشستهای پی در پی با مامورین درجه چندم پنتاگون و دست بوسی وزیر خارجه دولت راسیست ترامپ، پیام تسلیت برای منتظری، امید بستن به دیالوگ با خاتمی و اصلاح طلبان، جعبه سیاه و سازماندهی توطئه های متعدد علیه کومه له، قول بردوش گرفتن شاهزاده و بردن به شهرهای کردستان، به دست گرفتن سیاست فدرالی شکست خورده از جمله در کردستان عراق و اخیرا افشا شدن طرحهای تروریستی متعدد نمونه هایی هستند که جامعه کردستان آنرا می بیند. می بینند که سخن گفتن از نیروی مردم برای تغییر در زیر لوای چنین سیاستهایی امری غیر واقعی است. نهایتا ادامه همان سیستم کنونی حاکمیت است با این تفاوت که “رهبرش” مهتدی خواهد بود. صحبت از جامعه کردستان می کند، اما هرگز به این امر اعتراف نمی کند که اگر درایت منصور حکمت نبود، حضور فعالانه در جنبش سیاسی و اعتراضی جامعه کردستان را از جمله برای رفع ستم ملی در همان سال ١٣٦٠ و در زمان کنگره دوم کومه له با تئوری پا درهوای “جنبش سیاسی در کردستان عرصه مرگ و زندگی نیست” خالی میکرد و دو دستی تحویل حزب دمکرات داده می شد و اتفاقا تئوریسین و تحلیل گر آن زمان همان عبدالله مهتدی بود. جامعه کردستان هم مانند هر جامعه ی دیگری طبقاتی است و مبارزه در آن نیز طبقاتی خواهد بود. در دوران قیام ۵۷ بخش چپ و کمونیست آن جامعه در مقابل حزب دموکرات به عنوان نماینده راست و بورژوازی ایستادند. اکنون و پس از جمهوری اسلامی اینبار و دوباره ما چپها و کمونیستها در مقابل راست ها و البته جریان سناریو سیاهی که عبدالله مهتدی پرچمدارش است، خواهیم ایستاد.

اگر کشتن مخالفین سیاسی ترور است، نیروی انجام دهنده آن را چگونه باید تعریف کرد؟ مردم کردستان چهل سال است که زندگیشان با ترور و شکنجه و اعدام آمیخته شده است. همین مردم، حتی اگر بخشا به نیروی های راست متوهم باشند، از بین یک نیرویی که ترور می کند و برای آن برنامه می چیند با نیرویی که علیه آن است، کدام را انتخاب می کند؟ مردم علیه توحش و بربریت و حذف فیزیکی هستند و هر نیرویی که بخواهد چنین سیاست کند، از قبل بازنده خواهد بود. عبدالله مهتدی نمونه بارز این امر است. ترور و تروریسم را هر شهروند و هر خانواده ای در کردستان درک کرده است و از آن نفرت دارند. این افشاگریها، واقعیتهای مخوف درون سازمانی مهتدی را نشان می دهد. همین سینه چاکان مهتدی که فضای بحث سیاسی را واقعا آلوده کرده اند، احتمالا در خلوت خود یکی یکی این موارد را می پذیرند، همانطور که خود مهتدی بارها در خلوت خود از شکست این طرحها نالیده است و خود را سرزنش کرده است. عدم اعلام موضع تعدادی از رهبری وقت سازمان زحمتکشان، دلیلی روشن برای وجود چنین طرحهای تروریستی است.

چند کلمه در مورد ادبیات این جریان

این افشاگری طرح ترور به واقع جایگاه نداشته مهتدی و یارانش را در جامعه کردستان نشان میدهد. فشارهای روزانه و منطقی طیف وسیعی از انسانهای آزادیخواه و برابری طلب، باعث شده است که این جماعت چهره زشت و واقعی خود را نشان دهند و با همان زبان مختص به خود با دیگران صحبت کنند. استفاده مکرر از الفاظ رکیک، دروغ پراکنی و تحریف واقعیات نشان می دهد که هیچ نوع پرنسیپ سیاسی ندارند. اگر در میان اعضای این حزب انسانهایی با شرافت سیاسی هستند که چنین طرحهایی، امر مبارزاتیشان نبوده است. بهتر است که سریعا این جماعت را با سیاستشان، توطئه ها و طرحهای تروریستی شان، فرهنگ برخورد به مخالفینشان و ادبیاتشان تنها بگذارند و این صف را ترک کنند.
***