سیاست در ایران هر روز قطبی تر می شود. هیچوقت تقابل راست و چپ جامعه در مبارزه با جمهوری اسلامی تا این حد آشکار نبوده است. جنبشهای اجتماعی هر کدام بنا به خواستگاه طبقاتی با پلاتفرم و الگوهای خود پا به عرصه تقابل سیاسی گذاشته اند. داریم می بینیم که این جنبشها هر کدام تلاش می کنند که اهداف خود را به جامعه بقولانند و در صف اول این نبرد برای ساختن آینده بعد از جمهوری اسلامی قدم بردارند.

بیانیه پشت بیانیه از طرف فعالین داخل و خارج، که عمدتا سالها به دنبال اصلاح رژیم اسلامی بودند، با هدف شبه تغییراتی صادر می شود. اینها در بهترین حالت چیزی جز سیاست انتظار در مقابل جامعه قرار نمی دهند. پلاتفرم انان نهایتا “استعفای خامنه ای، گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی و یک نظام و ساختار باصطلاح “سکولار و دمکرات” است، یعنی آنچه که کمپ راست ایران با هر اختلافی بدنبال آنست. مدافعین خجول این سیاستها میگویند اینها “براندازند” ولی شرایط اجازه نمیدهد که بیشتر از اینها بگویند. امروز اما همه می دانیم که خودیهای رژیم نیز که امید به تغییراتی در درون رژیم بسته بودند، عاقلترهایشان از رژیم رویگردان و به کمپ راست پیوسته و یا بیش از پیش در کنار جناح دیگر به سیاست حفظ رژیم روی آورده اند با این امید که در مقابل تعرض مردم در امان بمانند. طیفی مانند زیبا کلام از ترس سرنگونی دو دستی به رژیم چسبیدند و هنوز ادعا میکنند “رژیم قابل اصلاح است” و “صندوق رای تنها راه ممکن” برای اصلاحات است. این پدیده مالیخولیائی قبل از اینکه نشان سرسپردگی و عشق به جمهوری اسلامی باشد، منعکس کننده وحشت از برآمد چپ در یک تحول انقلابی است.

در میان این جنبشها و پلاتفرمها جنبشی که بیشتر از همه جمهوری اسلامی را هراسان کرده و به تقابل و سرکوب شدید کشانده است، جنبش کارگری است که تحولات سیاسی ایران را وارد مرحله نوینی کرد. خیزش دیماه اگرچه از اعماق جامعه برخاست و هدفش را سرنگونی رژیم و تامین آزادی و رفاه قرار داده بود، اما جنبش کارگران هفت تپه و فولاد اهواز جان تازه ای به جنبش گرسنگان بخشید و سیاست را بیش از پیش حول دو اردوی کار و سرمایه قطبی کرد. جنبشی که با طرح “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” نه تنها رژیم اسلامی که کل سرمایه داری ایران را به چالش کشید. جمهوری اسلامی میخواهد از این جنبش و رهبران و حامیان آن انتقام بگیرد. جنبشی که اگر دوباره جان بگیرد و ادامه و گسترش پیدا کند، قابلیت و ظرفیت آنرا دارد که تیشه به ریشه جمهوری اسلامی و نظم سرمایه داری ایران بزند. به این دلیل جمهوری اسلامی و دستگاههای امنیتی با دستگیری و زندان و شکنجه رهبران و حامیان این جنبش قصد دارد که از جامعه زهر چشم بگیرد.

به دنبال محاکمه رهبر و نمایندگان کارگران هفت تپه اسماعیل بخشی وعلی نجاتی و حامیان آنان سپیده قلیان و فعالین نشریه گام در بیدادگاههای رژیم سرمایه از ۱۲ مردادماه به این طرف، بیدادگاههای شهر شوش نیز با اقداماتی تلافی جویانه دسته دسته کارگران معترض هفت تپه را پای میز محاکمه می برند تا به آنها بگویند که هر کس به دولت و سرمایه دار معترض است، برای نان، کار، آزادی، اداره شورایی بپاخواسته و به فقر و فلاکت و استثمار معترض است، با چنین سرنوشتی روبرو خواهد شد. هدفشان اینست با ایجاد ترس و وحشت میلیونها انسان کارگر و زحمتکش جامعه که به همه چیز این نظام معترضند و از آن نفرت دارند لب به اعتراض نگشایند.

احکام سنگین زندان و شلاق برای عاطفه رنگریز، مرضیه امیری، ندا ناجی و حسن سعیدی، دستگیری وسیع فعالین کارگری و اجتماعی، احضار دوباره فعالین کارگری فولاد به دادگاه، عربده کشیدن رئیس قوه قضائیه علیه کارگران و منتسب کردن آنان به احزاب غیر قانونی و کمونیستی، که “آنها از خارج تحریک و پول می گیرند”، همه نشان ترس و واهمه رژیم سرمایه داری اسلامی از اوج گیری اعتراض و مبارزه کارگری است. رژیم جمهوری اسلامی با احکام سنگین زندان و شلاق می خواهند کارگران را به بند بکشد، تحقیر کند تا بقیه صدایشان درنیاید. می دانند که کمونیستها هستند که از منفعت کارگر بدون هیچ اما و اگری دفاع می کنند. می دانند که کمونیستها و احزاب کمونیستی مدافع سرسخت کارگر برای قدرتگیری جنبش آنان هستند. رژیم اسلامی میداند که کارگران را تنها به دلیل اعتراض به معیشت چند برابر زیر خط فقر، به دلیل اعتراض به چند ماه حقوق پرداخت نشده و اعتراض به فساد کارفرمایان و دولت به بند میکشد. لاجرم برایشان پرونده سازی میکند، آنها را به احزاب کمونیستی نسبت می دهد تا توجیهی برای این احکام جنایتکارانه بتراشد. همچنانکه فعالین محیط زیست را به بهانه “جاسوسی برای اسرائیل” دستگیر و زندانی و به قتل میرساند.

فضای جامعه ایران هر روز ملتهب تر و رژیم اسلامی با این اقدامات جنایتکارانه به این وضعیت دامن میزند. آنچه که قطعی است کارگر، زن، جوان و چپ و آزادیخواهان نمیتوانند ساکت بمانند. جمهوری اسلامی هر چقدر زور بزند و تهدید کند و بگیرد و به بند بکشد، اما کارگر گرسنه است، شغل و نان می خواهد، این زندگی دیگر قابل تحمل نیست. زن آزادی و برابری می خواهد، جوانان آسایش و رفاه می خواهند و تا زمانی که این آرزوها برآورده نشود این مبارزه و جنگ ادامه خواهد داشت. جمهوری اسلامی با سرکوب و اختناق و زندان نمی تواند جلوی این روند را بگیرد. نه به این دلیل که این روند اجتناب نایذیر است بلکه به این دلیل که نیروی محرکه این تحول در صحنه حضور دارد. کارگران هپکو، آذرآب دوباره به خیابانها آمدند و شعار میدهند “مشکل ما حل نشه، شهر قیامت میشه”!

کفگیر جمهوری اسلامی به ته دیگ خورده است. فساد و دزدی سرتاپای این نظام گندیده را برداشته است و کمترین اعتباری حتی میان خودیهایشان ندارد. “مبارزه رژیم علیه فساد و اختلاس” اسباب شوخی و مسخره مردم است. همه از سران و مسئولین و سپاه و ارتش در این دزدی و چپاول دست دارند و سرچشمه آن در بیت خامنه ای است. این رژیم با رهبر و همه دم و دستگاه آن باید برود و سرنگون شود. این نه تنها آرزو، که خواست اکثریت مردم به تنگ آمده از ستم و تبعیض و نابرابری و قوانین ضد انسانی و استثمارگرانه اسلام و سرمایه داری هستند.

٤ سپتامبر ٢٠١٩