اعلامیه حزب حکمتیست- واقعه مشهد، عروج دستجات فالانژیست سلطنتی همسوی جمهوری اسلامی 

رویداد مشهد از جوانب مختلفی قابل تامل است. از سوئی وکیلی خوشنام آقای خسرو علیکردی بطور مشکوکی به قتل میرسد و توسط رژیم “سکته” نام میگیرد، از سوی دیگر خانواده و مردمی که برای گرامیداشت وی جمع شدند مورد هجوم نیروهای سرکوب قرار میگیرند و حدود چهل نفر را با ضرب و شتم بازداشت میکنند که هنوز اخبار دقیقی از آنان در دست نیست.
در رویدادی که مردم آنرا به نماد همبستگی و همدردی و مخالفت با سرکوب بدل کردند، اتفاقی آشنا رخ داد؛ همان تاکتیک و ادبیات موهن و ضد زن، همان شعارهای خارج خاندان سلطنتی که اینبار با سنگ پرانی به نرگس محمدی و سپیده قلیان مزین و تکمیل شد. بدنبال نیروهای امنیتی حمله کردند و با باتوم و لگد و بازداشت کار را ادامه دادند و به زندان بردند. سیاست تعرض فیزیکی و سنگ پرانی تا چماقداری و ترور فاصله ای ندارد. مشاورین رضا پهلوی وعده اش را داده بودند و در خارج کشور “شاهکار”ها خلق کردند اما اینبار در داخل پیش پرده آن در مراسم مشهد روی صحنه آمد. ابراز وجود دستجات فالانژ و متعصب که هر مخالف پهلوی را “اجنبی” و قابل کشتن میدانند، چهارچوب جدیدی است که سیر تکامل خط منحط سلطنت طلبی در ایران را ترسیم میکند. شعار سردادن علیه کمونیست ها و مجاهد و هر مخالف سیاسی جمهوری اسلامی که حاضر نباشد یوغ رعیت شدن شاه را به گردن بیاندازد، البته باب طبع نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی هم هست. خود آنها مواردی مبتکر سردادن شعار “رضا شاه روحت شاد” برای ایجاد درگیری میان معترضان بودند تا راحت تر اعتراضات را سرکوب کنند.
دستجات کرایه ای و فالانژیست سلطنت طلب و نهادهای امنیتی در دست هم بازی میکنند، هر دو از تقابل و درگیری میان مخالفان جمهوری اسلامی سود میجویند و برای همین پول خرج میکنند. بیجهت نیست گاهی تفکیک آنها از همدیگر سخت است و روایاتی از خانواده های بازداشت شدگان اشاره داد که بخشی از آنها که شعار “جاوید شاه” میدادند در دستگیری هم فعال بودند. لذا جمهوری اسلامی به این نوع پروکاسیون فضا میدهد و سلطنت طلبی از این رانت با کمال میل استفاده میکند.
نفس جست و خیز معدوی متعصب در یک مراسم گرامیداشت اهمیتی ندارد، اما اعمال خشونت و حمله به مخالفین رژیم توسط کسانی که خود را “اپوزیسیون” معرفی میکنند، جنبهای است که واقعیات مهمی را برجسته میکند. اولا، این اقدام قطبی بودن شدید سیاست در ایران را آشکار میکند، امری که ما همواره برآن تاکید کردیم. این درجه قطبی شدن در سیاست بازتابی از شکافهای گسترده و منافع متمایز طبقاتی در اقتصاد است. این رویداد مکرراً براین حقیقت صحه میگذارد که شعارهای “امروز فقط اتحاد” و “همه باهم” و “وحدت اپوزیسیون”، شعارهای غیر واقعی و پوپولیستی و نامربوط به واقعیات عینی جامعهاند. ما در ایران با کشمکش گسترش یابنده درون حکومتی، با تقابل حاد جنبشهای اجتماعی و طبقاتی، با کشمکش صریح و مستمر راست و چپ، با تقابل آشتی ناپذیر جامعه با حکومت و با تقابل درون طبقاتی جنبشهای بورژوائی روبرو هستیم.
ثانیاً، “وحدت اپوزیسیون” یک توهم شکست خورده است اما انتخاب افق اجتماعی و سیاسی تغییر یک واقعیت غیرقابل اجتناب که هنوز تماماً صورت نگرفته است. جامعه باید انتخاب کند که با کدام افق پای سرنگونی میرود؛ افق انقلابی برای تغییر ریشه ای اوضاع موجود یا افق ارتجاعی اعاده نظم و بازسازی ماشین سرکوب دولتی. با تشکر رضا پهلوی از دستجات فالانژیست، سلطنت طلبی در ایران رسماً اعلام کرد که هر مخالفی را در داخل و خارج با تکیه به زور و اعمال خشونت کنار میزند. یک نیروی فاشیست و شبه “بلاک واتر” ابراز وجود کرد که قرار است فردا در هر اجتماع کارگری، در هر تحرک دانشجویان، در هر عمل مبارزاتی مردم، علیه مخالفین نظام و مخالفین پهلوی شلنگ تخته بیاندازد و تهدید به قتل کند و شعار مرگ بر این و آن بدهد.
ثالثاً، این اقدام یک نقطه عطف در مناسبات نیروهای اپوزیسیون و هشدار در باره مخاطراتی است که در سیر مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی وجود دارد. این رفتار نه مبارزه سیاسی و ایستادن یک جریان برسر اصول خویش است و نه نقد سیاسی و بیان تفاوت فکری. این رفتار مشخصات حداقلی یک جریان سیاسی را منعکس نمیکند بلکه تصویر یک نیروی فالانژیست مزاحم و اجاره ای را ترسیم میکند که باید قاطعانه در مقابلش ایستاد و افشا و ایزوله اش کرد.
طبقه کارگر، مردم آزادیخواه ایران، نیروهای مسئول در اپوزیسیون با واقعیت جدیدی در سیاست ایران روبرو هستند که نمیتوانند از کنار آن بسادگی رد شوند. هر نوع همکاری با این نیروی مخرب معنایی جز تائید مستقیم و غیر مستقیم این سیاستهای ارتجاعی ندارد. وقتی در خارج برای نزدیکترین و قدیمیترین عناصرشان مانند امیر طاهری حکم قتل میدهند و نرخ هم تعیین میکنند، واضح است اگر بفرض محال دستشان به یک روستا برسد به نام نامی پهلوی مخالفین را کشتار میکنند. اما در دنیای فیک سوشیال میدیا و رسانههای دست به سینه زیادی هوا برشان داشته است. میلیونها کارگر و زن و مرد شورشی که سپاه و اوباش و امنیتی ها را کلافه کردند، کسانی که چشم در چشم جنایتکاران رژیم میایستند و حرفشان را میزنند، تسلیم دستجات متعصب و گوش بفرمان ضد جامعه نمیشوند. رضا پهلوی کور خوانده است، محاسبهاش مانند همیشه اشتباه است، مسئول عواقب این سیاست ارتجاعی و ضد انقلابی و همسو با جمهوری اسلامی هم خواهد بود.
حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست، رهبران کارگری، رهبران حرکتها و جنبشهای اعتراضی، زنان و مردان آزادیخواه و سوسیالیست و کمونیست و مردم زحمتکش را به همبستگی و وحدت حول راه حل کارگری آزادی جامعه فرامیخواند. مواجهه با تحریکات ملی و نژادپرستانه و مذهبی، افشا و ایزوله فالانژیست و فرقههای ضد جامعه، یک نیاز مبارزه برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است. در اجتماعات مختلف باید شعارهای ضد حکومتی بمثابه چسپ اتحاد مردم برجسته باشند. هرجا دستجات کرایهای اعم از سلطنتی تا امنیتیها، که در دست هم بازی میکنند، برای برهم زدن اعتراضات ظاهر شدند، با شعارهای “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “فالانژ برو گمشو” و “نه سلطنت، نه رهبری، آزادی و برابری”؛ صف خودتان را از صفوف رژیمی ها و دستجات فالانژ موئتلف تاکتیکی آنها جدا کنید.
مرگ بر جمهوری اسلامی!
آزادی، برابری، خکومت کارگری!
حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست
۱۶ دسامبر ۲۰۲۵
