اعتصاب کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه و گروه ملی فولاد اهواز، علیرغم سانسور رسانه ها و سرکوب رژیم، فضای سیاسی را حول خود قطبی کرده است. باید تاکید کرد که در چهل سال گذشته کمتر اعتصاب بزرگ و کوچک توانسته است اینچنین فضای سیاسی را حول خود قطبی کند و این به تنهائی یک دستاورد مهم این دو اعتصاب در صحنه سیاست ایران است. این دو شرکت و موقعیت نابسامان و وخیم آن تنها یک گوشه از تصویر بسیار بزرگتری است که یک مجموعه صنایع بزرگ و کوچک در ایران با آن روبرو هستند و ورشکستگی های بانکی و تشدید بحران اقتصادی چشم انداز وخیم تری را بدست میدهد. در این کشمکش جمهوری اسلامی قصد ندارد بمثابه دولت مسئولیت بپذیرد و تنها در مواردی عقب می نشیند که تداوم اعتصاب و اعتراض را پرهزینه تر از پاسخ به خواستهای کارگران تلقی کند. فولاد و هفت تپه علیرغم دستگیری ها و تهدیدها، توانسته اند یک افق و یک راه خروج، چه برای مراکز مشابه و چه مهمتر برای بسیج و بمیدان آوردن طبقه کارگر در صنایع مختلف، طرح کنند.

آیا این دو اعتصاب پتانسیل پیشروی و پیروزی دارند و یا سیاستهای سرکوب رژیم و دستگیری رهبران کارگری این دو سنگر مهم مبارزاتی را نهایتا خاموش خواهد کرد؟

واقعیت اینست رژیم می گیرد؛ میزند، سرکوب میکند، تهدید میکند، پرونده سازی میکند اما همزمان اعلام میکند “حال آقای بخشی بسیار خوب است و شایعات ضرب و شتم و شکنجه بی اساس است”! این یعنی توی دلشان خالی است و از واکنش کارگران و جامعه وحشت دارند. به نظر من کارگران بویژه فعالین خوب میدانند که تحرکشان میتواند هزینه داشته باشد و با آمادگی بالائی ظاهر میشوند. روی اهدافشان مصمم هستند و تحریکات رژیم و اطلاعات و نفوذی های درون خودشان را تاکنون بدرجه زیادی خنثی کردند. اقدامات حکومت فی الحال نتیجه عکس داده و شعار “اسماعیل را گرفتند، ما همه بخشی هستیم” به تنهائی اعلام شکست سیاست سرکوب رهبران کارگری و از این طریق ارعاب کارگران اعتصابی است. اما سیاست سرکوب همیشه یک داده مبارزه کارگری و آزادیخواهانه بویژه در کشورهائی مانند ایران است و رژیمی که سر کار است اساسا به همین طرق حکومت کرده است. این رژیم سرکوب صدها اعتصاب و اعتراض کارگری و توده ای، شلیک به کارگران معدنچی و اعتراضات توده ای، شلاق زدن کارگران و برپائی بیدادگاههای فرمایشی که از منافع کارفرماها و سرمایه داران دفاع میکند، گروکشی از رهبران کارگری و فعالین قلمروهای اجتماعی، جنگ بیوقفه و تعطیل ناپذیر با زنان آزادیخواه، تعرض مستمر به مردم محروم و زحمتکش از جمله قتل دستفروشان و کولبران است. سرکوب دستور کار همیشگی رژیم اسلامی بوده است. اما کارگران فریاد میزنند: “نه تهدید، نه زندان، دیگر اثر ندارد”! و این صرفا شعار نیست، کارگران گرسنه براستی “چیزی برای از دست دادن ندارند”. وضعیت کنونی قابل تحمل و قابل ادامه نیست و چشم انداز بسیار تاریکتر و هولناک تر است. لذا سیاست سرکوب به تنهائی کارساز نیست و حتی برای نفس سرپا ماندن رژیم خطرناک است. وضعیت جمهوری اسلامی و جامعه بحدی بحرانی و انفجاری هست که هر جرقه و حرکتی که قابلیت گسترش دارد، میتواند اوضاع رژیم را به مخاطره جدی بیاندازد. وانگهی، سرکوب و حتی قتل امثال بخشی در شرایط دیگری شاید موثر میبود اما امروز در هر کارخانه و مدرسه و دانشگاه و هر رشته صنعتی و خدماتی، صف رهبران کارگری و فعالین عرصه های مختلف اجتماعی قد علم میکنند و بنا به وضعیت مشخص سیاسی و اقتصادی؛ حرف نسبتا واحدی میزنند.

در طرف مقابل، یک جنبش بالنده و گسترش یابنده و آزادیخواهانه کارگری و توده ای در جریان است که میرود هویت سیاسی و اجتماعی کنکرت تری بگیرد و از موضع اجتماعی طبقه کارگر یک راه حل برون رفت از بحران را طرح میکند. مسئله اساسی امروز اینست که این دو اعتصاب و این دو سنگر تپنده جنبش کارگری نباید عقب بنشیند، نباید فروبپاشد و یا در بدترین حالت شکست بخورد. چنین وضعیتی، لااقل در کوتاه مدت، یک عقب نشینی به کل طبقه کارگر و جامعه تحمیل میکند. برعکس، پیشروی و پیروزی این دو اعتصاب وحدت طبقاتی و اتحاد ایجاد شده را تقویت و راه را برای پیشروری های آتی تسهیل میکند. پیروزی این دو اعتصاب در دسترس است. رژیم اسلامی در کنار تهدید و سرکوب در فکر عقب نشینی و مدیریت اوضاع است. چند مسئله در این زمینه اساسی است:

بدون آزادی اسماعیل بخشی هیچ مذاکره ای از نظر کارگران هفت تپه اعتبار ندارد. آزادی اسماعیل بخشی و علی نجاتی و سپیده قلیان، قدم اول برسر مذاکره و تحقق بی چون و چرای خواستهای کارگران است. در فولاد اهواز هم مسئله برسمیت شناسی حق تشکل و اعتراض و اجتماع کارگران، پرداخت حقوقهای معوقه و تعیین تکلیف وضع شرکت و امنیت شغلی کارگران باید جواب بگیرد. مسئله زندگی و مسائل بلافصل قریب ده هزار کارگر و خانواده هایشان در میان است. بچه هائی که نان ندارند و گرسنه اند. پیروزی این دو اعتصاب در درجه اول در گرو حمایت همه جانبه تر در دو شهر اهواز و شوش از جمله اعتصابهای کارگری در شرکتها و مراکز مختلف در این دو شهر، بمیدان آمدن و هماهنگ شدن معلمان و فرهنگیان و دانشگاهها و توده مردم شریف و آزادیخواه است. در همین روزهای گذشته در اهواز کارگران و مردم آزادیخواه با سمپاتی و شرکت در اعتراض فولادیها و هفت تپه ای ها این واقعیت را نشان دادند، اما حمایتهای پرشور تاکنونی ناکافی است و بعبارت درست تر، تناسبی با وضعیت ویژه این دو اعتصاب ندارد. اعتصاب در فولاد و هفت تپه میتواند پیروز شود و باید کل طبقه کارگر ایران و مردم آزادیخواه در این پیروزی شریک شوند. با اعتصابهای حمایتی، با وارد شدن شرکت ها و مراکزی به اعتصاب که وضعیت کمابیش یکسانی دارند، ورود وسیعتر خانواده های کارگری به اجتماعات و تظاهراتها، هماهنگ کردن آگاهانه اعتراضات دیگر با تحرکات این دو اعتصاب، همراهی همزمان دانشگاه های کشور در این اعتراضات بویژه در ۱۶ آذر، دفاع سیاسی از حقانیت مبارزه کارگران هفت تپه و فولاد و تقویت همبستگی کارگری، ایجاد کمیته های دفاع از اعتصاب، سازماندهی کمک های مختلف به این دو اعتصاب و بسیاری ابتکارات دیگر پیروزی این دو اعتصاب را تضمین میکند. دفاع فعال از اعتصاب فولاد و هفت تپه امروز و در متن کشمکش سیاسی و طبقاتی در جامعه به شاخص آزادیخواهی بدل شده است.
زنده باد کارگران قهرمان نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز!