با نگاهی مجدد به سیر اعتراضات در جامعه علیه فقر و نکبت و اختناق تحمیل شده توسط جمهوری اسلامی و تلاش کارگر و زحمتکش برای خلاصی از این اوضاع و تعیین مقدرات حال و آتی خویش، تردیدی وجود ندارد که جامعه ایران وارد یک جدال سرنوشت ساز شده است. روشن است که جدال جامعه برسر اهداف و مطالباتش، جدید نیست. سابقه و پیشینه دارد، وضعیت کنونی حاصل دوره های مختلف مبارزه سیاسی و طبقاتی است. این مبارزه در هر دوره و به تناسب امکانات و تناسب قوا از شیوه های مختلفی سود جسته است. از دست بردن به شیوها و اشکال ابتدائی تجمع و طرح خواستهای پایه ای شروع شده و امروز در یک سطح سراسری و به یک بلوغ سیاسی بالا رسیده است. مقطع دیماه ۹۶ در واقع عروج اعتراض حق طلبانه و رادیکال توده های کارگر و زحمتکش و مردم آزادیخواه و ضد تبعیض علیه فقر و گرانی و بیکاری و نداری بود. مقطعی که پرونده سیاسی خیلی ها را بست و آغاز دوره جدیدی را اعلام کرد.

دیماه ٩٦ روی دوش یک رشته اعتراضات و اعتصابات کارگری عروج کرد و برآیندی از آن بود. اعتراضات خیابانی و گسترده بیش از ١٢٠ شهر ایران را درنوردید و بعد از دوره ای مجددا در قالب اعتصابات کارگری و اعتراضات مختلف ادامه یافت. در مرداد ماه ٩٧ مجددا اعتراضات خیابانی شروع شد و بار دیگر اعتصابات سراسری بخشهای مختلف اردوی کار تداوم جنبش اعتراضی را نمایندگی کردند. امروز اعتصابات سراسری در همه بخشهای جامعه رسوخ پیدا کرده است. با نگاهی به تجربه این اعتراضات در بخشهای مختلف و بررسی آن میتوان نتیجه گرفت که با شروع اعتراضات خیابانی در دیماه ٩٦، خشم و نفرت مردم کارگر و زحمتکش از وضعیت موجود سبب شد که نیروهای اردوی سرنگونی بلافاصله آرایش حمله به خود بگیرند و با حضور رادیکال در خیابانها در واقع قدرت این اردو و حتی قدرت برتری بر دستگاههای سرکوب رژیم را بنمایش بگذارند تا دستجمعی باور کنند که میتوان و باید این رژیم را انداخت. تجارب واقعی سالهای گذشته و ایندوره نشان میدهد که: اولا اگر اعتراضات توده ای ادامه دار باشد جمهوری اسلامی قادر به تمرکز نیرو و بازسازی نیروی سرکوب خود را نخواهد داشت و امکان سرکوب اعتراضات میلیونی در چندین شهر را ندارد. دوما نقطه ضعف فقدان رهبری واحد و سراسری بدلیل استبداد و اختناق و سرکوب هر تشکل و تجمع، عملا امکانی برای نفس کشیدن به رژیم میدهد و همینطور زمینه طرح انواع خواستها و شعارها را میدهد که عمدتا نه فقط ربط خاصی به مشکلات واقعی مردم ندارند بلکه بسیاری از آنان در ضدیت کامل با آنچه که مردم برایش بپاخواسته اند قرار دارند.

اما اعتصابات کارگری قبل و بعد از دیماه را نمیتوان صرفا اعتصابی کارگری با اهداف محدود یک اعتصاب نامید. این اعتصابات در چهارچوب معادله سیاسی جدیدی بوقوع می پیوندند و اساسا قبل از اینکه برسر مطالبات و خواستهای معیشتی و اقتصادی کارگران باشد، حرکتی سیاسی برای ابراز وجود طبقه کارگر در یک کشمکش سیاسی است. به همین اعتبار تاکتیک ها و سیاستهای حاکم بر این اعتصابات و اعتراضات کارگری مشخصات دوره کنونی را بر خود دارند.

اعتصاب بطور کلی، سنتی قدیمی در جنبش کارگری چه در ایران و چه در سطح بین المللی است. این سنت همیشه متکی به تعیین و تدارک نیرو براساس خواست و مطالباتی معین شکل می گیرد و لایه ای از فعالین و رهبران کارگری در سازماندهی آن نقش دارند. اما دوره جدید اعتصابات سراسری و گسترده در ایران، همزمان پاسخ دادن به نیازها و کمبودهای اعتراضات پراکنده کارگری و تعیین سیاستهائی متناسب با دوره اخیر است. بعنوان مثال طرح ایجاد شورا در نیشکر هفت تپه و مجتمع فولاد اهواز و یا مراکز دیگر، ناشی از نیازهائی است که ایندوره بیش از پیش بر آن تاکید دارد. امروز تشکیل مجمع عمومی یک فرض بی برو برگرد در هر اعتراض و اعتصاب کارگری است. در دوره کنونی مجامع عمومی کارگری میتوانند بسرعت به جنبش ایجاد شوراهای کارگری تبدیل شوند. در واقع شورای کارگری چیزی جز مجمع عمومی دائر نیست و مجمع عمومی رکن اساسی هر شورای کارگری است. امروز نه فقط ایده شورا و ضرورت تشکیل شورا در کارخانه و مراکز کار و محلات گسترده تر از هر زمانی است بلکه فعالین جنبش شورائی با قدرت و صلابت بیشتری جلو می آیند و جامعه نیز آنها را با سران حرکت شورائی و کارگری بازمی شناسد. دوره اعتصابات بعد از دیماه حلقه ای از یکدوره کشمکش جامعه با جمهوری اسلامی است و به اعتبار ویژگی دوره کنونی، سرآغاز جدالی وسیع و تعیین کننده خواهد بود.

اعتصابات ایندوره برای پیشروی و سراسری شدن و بدل شدن به ستون فقرات یک راه حل کارگری باید بسمت یک جنبش شورائی کارگری سازمانیافته برود.

۱- دوره انقلابی کنونی دوره تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی و حل و فصل مسئله قدرت سیاسی است. در این دوره کارگر و زحمتکش جامعه قصد دارند ریشه جمهوری اسلامی را بزنند، ریشه تبعیض و نابرابری و فقر را بزنند و برسر قدرت سیاسی و آینده جامعه در جدالی همه جانبه قرار دارند. طبقه کارگر و کمونیسم باید بتواند تصویر یک راه حل و یک آلترناتیو را در سیر همین مبارزه حاد و جاری بدست بدهد، امری که به جامعه امکان انتخاب بدهد، مردم منفعت و آینده روشن خود را از زبان رهبران این جنبش بشنوند، اعتماد پیداکنند، و خود را متعلق به آن جنبش بدانند و به آن بپیوندند.

۲- نکته دوم، تلاش آگاهانه برای ایجاد شورا، برگزاری مجمع عمومی و درگیر کردن توده مردم کارگر و زحمتکش در امر خویش، توان بخشیدن به اعتصابات و اعتراضات توده ای، و رفتن به سمت یک جنبش شورائی و کارگری قدرتمند است.

۳- نکته سوم، تجربه اعتراضات خیابانی نشان داد که مردم قدرت خود را وسیعا تشخیص دادند، دیوار وحشت و ترس از نیروی سرکوب فروریخته و آمادگی برای حضور و اعتراض هر روز بالاتر میرود. بقولی دیگر چیزی برای از دست دادن نمانده است. این صفبندی سیاسی ماهیت هر اعتصاب و اعتراض را تغییر داده است و هر اعتراض و اعتصاب رادیکال را بهم پیوند میزند. یعنی اعتصاب از یک عمل در یک محل و جایگاه معین در دوره های سابق، به یک عمل سراسری و نقشه مند در سیر حرکت جامعه بدل میشود. تبدیل شدن اعتصابات به حرکتهائی شهری و گسترده و حمایت بخشهای مختلف جامعه از آن، نمونه اعتراض کارگران آذرآب و هپکو و کارگران هفت تپه که توانستند اعتصاب خود را از محل کارخانه به سطح شهر آورده و ساکنان و اهالی محل و شهر را عملا درگیر اعتراض خود کنند، نمونه هائی هستند که باید آگاهانه این روال را قویتر و همه جانبه تر کرد.

ایجاد شوراها و برگزاری مجمع عمومی و رفتن بسمت یک جنبش کارگری و شورائی در کنار ضرورت بسیار حیاتی تحزب کمونیستی عبارت کلیدی دوره کنونی است. پیروزی کارگری در جدال جاری بدون این دو رکن اساسی ممکن نیست. زنده باد اعتراضات انقلابی مردم! زنده باد شوراهای کارگری!

***