سیاوش دانشور- ستون آخر، نظم سرمایه داری مسبب خشونت است
هر سال ٢٥ نوامبر در “روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان”، فعالین حقوق زن و برابری طلبان بار دیگر بر اَشکال مختلف خشونت علیه زن متمرکز میشوند و تلاش دارند این میراث دوره جهالت را محدود و نفی کنند. هر سال نام خواهران میرابل، ماریا، آنتونیا و پاتریا را بیاد می آوریم اما در مواجهه با تشدید خشونت میگوئیم؛ “سال به سال دریغ از پارسال”! از روز کشته شدن فجیع خواهران میرابل توسط رژیم تروخیلو در دومنیکن تا اینکه سازمان ملل تحت فشار کمپینهای زنان روز ٢٥ نوامبر را “روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زنان” اعلام کند، قریب چهل سال طول کشید. در دو دهه گذشته کنفرانسها برگزار شده، پروژه های آموزشی و فرهنگی و لایحه ها آمده و رفته است، کار لابیستی زیادی صورت گرفته است، اما آمار خشونت بر زنان هر روز بالا میرود. سرمایه داری و دمکراسی آنچنان افسار بریده است که دیگر حرف زدن از خشونت به سیاق سابق “لوکس” جلوه میکند! برده داری در زمخت ترین اشکال احیا شده و کشتار جمعی و آگاهانه زنان تصویری است که هر روز در تلویزیون هایمان می بینیم.
هولوکاست غزه و بحث خشونت علیه زنان
در جنگ اسرائیل در غزه بنا به آمار سازمان ملل، همان سازمانی که روز ٢٥ نوامبر را با اکراه “روز جهانی” نام نهاد، ١٠٠٠٠ زن کشته شده اند که تنها جرمشان زندگی در غزه و فلسطینی بودن بود. هفتاد درصد نسل کشی نتانیاهو قصاب غزه را زنان و کودکان به خود اختصاص میدهد. و چه کسی نمیداند که این نسل کشی با حمایت بیدریغ آمریکا و دول اروپائی و رسانه های مزدور و توجیه گر قتل عام و هوچی های طرفدارشان رخ داده است و هنوز ادامه دارد. واقعاً این نظام کاری کرده است که تلقی و تفکر در مورد کانسپت خشونت را تغییر داده است.
هر سال تاکید میکنیم که خواهران میرابل اولین قربانیان خشونت در نظام سرمایه داری نبودند و آخرین آن هم نیستند. ایران مملو از خواهران میرابل است؛ به چهره های مهسا، نیکا، سارینا، و صدها زن و جوان تشنه زندگی و آزادی نگاه کنید که دین کثیف اسلام و حکومت اسلامی چگونه پرپرشان کرد. خشونت علیه زنان و تشدید آن و تغییر معنای خشونت، یک محصول موقعیت فرودست زن در جامعه کنونی است. تاریخ این فرودستی البته بسیار قدیمی است و با نظامهای طبقاتی آغار شده است اما سرمایه داری آنرا بنا به نیازهای سود و سرمایه “امروزی” کرده است و خود پرچم قلابی “مبارزه با خشونت” را توسط لابی هایش در دست گرفته است. هر عقل متوسطی میتواند بفهمد که مبنای این خشونت در دنیای امروز نظم کنونی و نیازهای بلافصل و مادی آنست. نظامی که ارکانش علیه برابری و رفع تبعیض است، اگرچه تحت فشار مبارزات اجتماعی گامهائی عقب رود اما نمیتواند منادی مبارزه با خشونت باشد. این نظام در تمام جوارح جامعه از اقتصاد و سیاست و فرهنگ تا قانون و خانواده و مناسبات اجتماعی مبتنی بر خشونت است. جنگ و میلیتاریسم خشونت علیه انسانها و بطور ویژه خشونت علیه زنان را بشدت افزایش داده است. خاورمیانه فقط یک نمونه است.
خشونت در مغز استخوان مناسبات اقتصادی و اجتماعی کنونی است. خشونت از اشکال زمخت و قرون وسطائی تا خشونت کلامی علیه روان و شخصیت زن، خشونت در بازار کار تا خانه و روابط خصوصی و هر منفذ جامعه بیداد میکند. خشونت امری بیولوژیک و صرفا مردانه نیست، مسئله ای اقتصادی و اجتماعی است. خشونت خروجی مناسبات نابرابر اجتماعی است که خود را در همه ظرفیتها نشان میدهد. درعین حال بدرجه ای که جنبشهای اجتماعی برای برابری زن و مرد گسترش یافته اند، قربانیان خشونت چه زن و چه مرد به صف مبارزه علیه خشونت پیوسته اند.
ریشه ها و دلائل گسترش خشونت در دنیا را از جمله باید در فقر، جنگ، مهاجرت، باندهای قاچاق مواد مخدر و شبکه های صنعت سازماندهی تن فروشی جستجو کرد. فقر شخصیت افراد را خرد میکند، احترام افراد را پائین میاورد، خشونت نسبت به آنان را صد چندان میکند. جنگ یک منبع مهم و اساسی خشونت است. زنان و کودکان بیشتر از مردان قربانی خشونت و تجاوز در جنگ هستند. فحشاء پدیده ای قدیمی تر از سرمایه داری است، اما در جوامع کنونی به یک صنعت پرسود و بسیار خشن تبدیل شده است. قاچاق زنان و کودکان و مسئله بردگی جنسی یک معضل لاینحل در دنیای امروز است. باندهای قاچاق انسان، زنان و کودکان بخت برگشته را به بازارهای برده فروشی منتقل میکنند.
جامعه ای که براساس نابرابری، تبعیض، بیعدالتی، و استثمار فرد از فرد سازمان داده شده است، نمیتواند عاری از خشونت باشد. نظام مبتنی بر بردگی مزدی مبنا و علت پایه ای خشونت است. از اینجاست که کوه ثروت از یکسو و دره فقر از سوی دیگر دهان میگشاید و نابرابری و تبعیض در مغز استخوان مناسبات اجتماعی جاخوش میکند. در این چهارچوب است که بالا به پائین زور میگوید، دولت به شهروند، سرمایه دار به کارگر، مرد به زن، رئیس خانواده به افراد خانواده، مادر و پدر به فرزند، و هر کسی که دستش میرسد دیگری را زیر میگیرد. در جامعه ای که دزدان و ریاکاران “عالینجاب”اند و مردم کارگر و زحمتکش حتی بحساب نمی آیند، واضح است که خشونت هر روز گسترش می یابد. این مناسبات نابرابر برای ادامه حیات خود فقط به خشونت فیزیکی و جنایت متوسل نمیشود بلکه به ایدئولوژی توجیه گر وضع موجود نیاز دارد. باید قربانیان خشونت قبول کنند که شرایط مشقت بارشان “طبیعی” است.
مبارزه علیه تبعیض براساس جنسیت و نظام مردسالار و تلاش برای بهبود مستمر در قلمرو حقوق قانونی و امنیت زنان یک امر مهم و تعطیل ناپذیر ماست. درعین حال تاکید می کنیم که اولاً، تحمیل هر ذره بهبود شرایط مشقت بار کنونی در گرو مبارزه ای انقلابی است و ثانیاً موکداً باید بدانیم تا این مناسبات نابرابر و ضد انسانی سرمایه داری وجود دارد، خشونت در اشکال مختلف از جمله خشونت علیه زنان و زن کشی در ابعادی که هنوز تجربه نشده است بازتولید میشود. در مناسبت ٢٥ نوامبر، بر گسترش اعتراض و مبارزه توده ای علیه نظم کاپیتالیستی بمثابه بانی و مُسبب خشونت علیه زنان و انسان امروز و نفی انقلابی آن تاکید کنیم.
٢١ نوامبر ٢٠٢٤